شناخت سازمان مجاهدین خلق و ماهیت وجودی آن علیالخصوص در عصر حاضر برای جوانان بسیار ضروری است.
کتاب «در پس غبار» به تازگی با روایت داستانی از درون سازمان مجاهدین خلق به قلم محسن فامیل زرگریان نویسنده همدانی و از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
گفتوگویی تفصیلی با نویسنده این کتاب تهیه شده که در ادامه میخوانید.
محسن فامیل زرگریان هستم متولد سال 1351، مهندس عمران و فعال در عرصههای عمرانی.
از دوران نوجوانی علاقه من به شعر و شاعری زیاد بود و صرفاً برای دل خود، سرودههایی داشتم. در بخش شعر کودک، کتاب «ضامن آهو» را به چاپ رساندم اما به تازگی با توجه به اثرگذاری ژانر رمان، در این حیطه فعالیتهایی داشتهام. اولین نوشتهام با موضوع «جنگ تبوک» و واکاوی مباحث مربوط به حدیث منزلت، در قالب رمان نوشته شده که هنوز موفق به چاپ آن نشدهام.
یکی از مهمترین دغدغههای بنده، بحث مجاهدین خلق بوده و هست، متاسفانه قشر جوان جامعه آشنایی چندانی با جنایات منافقین ندارند از طرفی دشمنان قسم خورده این مرز و بوم با توسل به فضای مجازی و تبلیغات کذب که از سوی رسانههای غربی تبلیغ میشود، با حربه مظلوم نمایی، قصد تطهیر آن جانیان را دارند و تا حدی موفق به این خیانت شدهاند. تاکید بر جنایات و افشاگری ماهیت منافقانه آنان، تکلیفی است که من را به این سمت و سو کشاند، رمان «در پس غبار» در واقع بیانگر واقعیت آنان است که البته مستند است.
خیر، اوایل انقلاب با وجود اینکه کم سن بودم البته با سازمان آشنا بودم. آن زمان سازمان از فقدان تشکیلات و نهادهای انقلابی سوء استفاده کرده و با توجه به عقبه قوی تشکیلاتی، بسیاری را جذب خود میکرد. جوانان انقلابی پرشور و با انگیزهای، فریب نام و رفتار ریاکارانه آنان را خورده و جذب آن تشکیلات میشدند. هر چند بسیاری از آن تبری جستند اما تعصب تعلق، بسیار دیگری را در بند آنان نگاه داشت.
باید اعتراف کرد که آنان کار تشکیلاتی را میدانستند و با مطالعه خود را مجهز به علومی که بتواند نیرو را فریفته، مغزشویی کرده و در خدمت سازمان قرار دهد میدانستند و شاید دلیل ماندنشان صرفا استفاده از همان روشها بوده و هست، اما برای نوشتن این رمان وارد فاز تحقیقات شدم، بیش از 50 ساعت مصاحبه با جداشدگان از آن گروهک و همچنین مطالعه مقالات و کتابهای متعدد داشتم و با توجه به اتفاقات و رویدادهای واقعی، همه آن اطلاعات را در قالب مجاز به رشته تحریر در آورده و ارائه کردم.
بعد از شکست سازمان در عملیات مرصاد، رهبران آن گروهک به منظور حفظ نیرو، وارد فاز جدیدی شدند که عملا آن سازمان را تبدیل به فرقهای با تمام ویژگیهای تعریف شده در واژه «فرقه» کرد.
در فرقه، رهبر آن ورای قانون است و نیرو تابع محض او. رفتارهای مغزشویی و کنترل نیرو از جمله شاخصههای دیگر فرقه است که سازمان به آن اشراف کامل داشته و نیرو را بر اساس آن تربیت میکند. نیرو وابستگی خود را عین عبادت و همان جهاد با نفس میداند. برنامههای متعددی که احتمالا برای عموم مردم قابل باور نیست را به راحتی پذیرفته و اجرا میکند. در عملیات جاری با هم واحدیهای خود میجنگد و در غسل هفته، اعتراف به حتی اندیشههای جنسی خود میکند تا از بند خود رها شده و با رهبر یگانه شود. از نظر آنان یگانگی با رهبری سازمان، رمز پیروزی است و هر تعلقی باعث شکست خواهد بود. ازدواج در سازمان ممنوع و نوعی تعلق است. هیچ رابطه عاطفی مجاز نیست و کسب اطلاعات از غیر سازمان به نوعی مرز سرخ است.
واقعیاتی که در این رمان به آنها اشاره میشود برای خوانندگان غیر قابل باور است اما حقیقتی است انکار ناپذیر که در پرتو رفتارهای کاملا روانشناسانه به نیرو تحمیل شده است.
بعد از قیام سال 42، عدهای از جوانان وابسته به نهضت آزادی، خط خود را از آن نهضت جدا کرده و عملا وارد فاز مبارزه مسلحانه با رژیم شاه شدند. آنان افکار سوسیالیسم را راهی علمی برای مبارزه با امپریالسیم میدانستند اما الحاد، مشکل اصلی سوسیالیسم بود که باید اصلاح میشد پس با پوشاندن جامهای الهی بر افکار سوسیالیسم راه التقاط را پیش گرفته و تفکرات جدید خود را بین نخبگان دانشجویی رواج دادند. بعد از تشکیل سازمان، اقدام به چند عملیات تروریستی کردند. هواپیما ربایی، ترور مستشاران آمریکایی و ... .
رژیم سران سازمان را دستگیر کرده و برای ده نفرشان حکم اعدام صادر کرد. همه اعدام شدند به جز مسعود رجوی که به واسطه همکاری با ساواک، تخفیف مجازات گرفت و زندانی شد. نیروهای زندانی سازمان کم کم دور او را گرفته و او عملا شد رهبر سازمان، او که شخصیتی کاریزما داشت با بیان اغواگرانه و قدرت تشکیلاتی خود، سازمان را احیا کرد و بعد از پیروزی انقلاب از همان گپ موجود در بین نیروهای انقلاب استفاده کرده و نیروهای جوان با انگیزه را جذب کرد.
سپس از انقلاب و امام جدا شده و به دامان صدام پناه برد. او خود را رهبر انقلاب نوین ایران میدانست و با خیانت به سرزمین خود صرفا به دنبال قدرت مطلقی بود که انعکاسش در وضع حال حاضر سازمان کاملا پیداست.
بعد از مرصاد، رجوی، خانواده را دلیل شکست در آن عملیات معرفی میکند و تحت انقلاب موسوم به مریم، طلاق را اجباری کرده و ازدواج را ممنوع میکند. کودکان از پدر و مادران جدا شده و در بخشهای جدایی نگهداری میشوند. در جنگ اول خلیج فارس به بهانه بمباران آمریکاییها، آنان را از عراق خارج کرده و به آلمان منتقل میکنند. بعضی بین خانوادههای هوادار پخش میشوند، بعضی در اردوگاههای سازمان باقی میمانند و گزارشهایی از فروش کودکان نیز آمده است.
داستان مربوط به یکی از همین کودکان است که به خانوادهای هلندی فروخته شده و بعد از سن 18 سالگی، سازمان در پی جذب او است. جذبی که با دروغ شروع شده و بعد از معلوم ساختن هویت واقعی سازمان به پایان میرسد.
آنان هیچ واهمهای از گفتن حقایق نداشتند. به قدری از رفتار سازمان عصبی و دلخور بودند که همه واقعیات را علیرغم تهدیدات سازمان ارائه میدادند.
گروهی از آنان گردهم آمده و در قالب انجمن نجات دنبال آگاهی بخشی و نجات مجاهدان مستضعفی هستند که فکرشان به یغما رفته و در اسارت رفتار فرقهای سازمان هستند.
سازمان بر اساس متدهای تعریف شدهای نیروهای تحت امر خود را با شیوههای کاملا معلوم و روانشناسانه کنترل کرده و هرگونه آگاهی بخشی را از آنان دریغ میکند. آنان در واقع اسرایی هستند که در بند سازمان اسیرند. افکارشان متاثر از رفتار سازمان و مانند رباتی بیفکرند که فقط امر سازمان را میفهمند و بر آن اساس عمل میکنند.
به نظر من، روشهای کنترل نیرو و مغزشویی در سازمان چنان پیشرفته است که میتوان به عنوان تزهای دانشگاهی مورد مطالعه و نقد و بررسی قرار بگیرد. رفتاری کاملا منطبق با رفتارهای فرقه گرایانه.
غالب آثار مرتبط با سازمان منافقین، مستنداتی است که از زبان جداشدگان و بعضی توسط ایشان به تألیف درآمده و مناسب برای قشری است که به دنبال تحقیق و پژوهش هستند اما این رمان برای عوام و همه مردم نوشته شده و سطح آگاهی عامه مردم را بالا میبرد. خواننده با مطالعه آن طی یک داستان جذاب، با سازمان و وضعیت کنونی آن آشنا خواهد شد.
بر خلاف نظر بعضی، سازمان نه تنها خاموش و از یاد رفته نیست که کاملا فعال و پویاست. هدف گذاری سازمان فضای مجازی است، جذب نیرو از همان طریق صورت میگیرد و نیرو برای شرکت در اعتراضات و تغییر روند اعتراض به اغتشاش، آموزش دیده و سازمان دهی میشود. اینکه اخیرا هر اعتراض قانونی که حق مردم است، به آسانی تبدیل به اغتشاش میشود، نتیجه فعالیت آنان است و مردم باید با آن آشنایی کامل داشته باشند.
خیر اما سازمان به افشاگری حساس است و اینکه کسی واقعیات کثیف او را به دیگران بشناساند را تحمل نخواهد کرد. به نظر سازمان نسبت به این رمان، واکنش نشان خواهد داد.
این کتاب در قالب رمان تألیف شده و جذابیتهای بسیاری دارد. سوژهاش گیراست اما از نظر ادبی البته قضاوت با خوانندگان خواهد بود.
به نظر بنده جذابترین و تأثیر گذارترین بخش داستان، قسمت پایانی است که احساسات خواننده را متاثر از خود میکند.
حین ورود سارا، نقش اول داستان به پادگان اشرف، غبار ناشی از طوفان همه جا را پوشانده همچنان که واقعیات سازمان در پس غبار وهم مخفی است، غباری که به مرور از بین رفته و واقعیت سازمان معلوم میشود.
به نظر تعلیق مناسبی، خواننده را همراه داستان میکند، خواننده در هر بخش مشتاق است تا از اتفاقات آتی و سرنوشت سارا مطلع شود پس باعث کشش و جذابیت داستان میشود.
قطعا بله. این داستان قابلیت فیلمنامه دارد و احتمالا به هدف خود که همان نشان دادن رویه و منش فرقه گرایانه در سازمان است رسیده پس میتواند با همین هدفگذاری تبدیل به سریال شود.
این کتاب را به 17 هزار شهید ترور تقدیم کردهام که به دست منافقان به شهادت رسیدند.
مشتاقم این رمان خوانده شود، نه به جهت آن که نویسنده آن هستم بلکه به خاطر واقعیاتی که ضروریست مردم سرزمینم نسبت به آن آگاهی داشته باشند. مردم باید واقعیات سازمان را بدانند تا در تله مکر آنان گرفتار نشوند.
انتهای پیام