امروز و در این شرایط فرهنگی، از امام حسین(ع) و قیام وی، گفتار و رفتارش، دلاوری و سرافرازیاش، چه بیاموزیم؟
سوم: امام حسین(ع) از آغاز تا آخرین دم، همگان را به یاری خویش، مقاومت در برابر زمامداری وراثتی و مستبدانه یزید، یا دستکم همراه نشدن با پادشاه خودرأی و خونریز اموی، فراخواند. آری، فراخواند؛ به سخن و گفتار، به دعوت به اندیشه و خردمندی، به آنکه تاریخ گذشتگان را بازگوید و شیوه و روش پیامبر(ص) را روایت کند؛ ولی اجبار و اکراه؟ هرگز.
از آغاز حرکتش بنگرید؛ در مدینه، هاشمیان، یاوران پیامبر خدا(ص) و همه مسلمانان را فراخواند که با ستم و ستمگر بیعت نکنند، اندک کسانی پذیرفتند و بسیاری نه، حتی برخی از برادران وی به یاریش نیامدند و برخی عموزادگانش. نام دو نفر در تاریخ عاشورا را بنگرید: حر و ابن حر؛ اولی حر بن یزید ریاحی است، فرماندهای جنگاور از لشکر دشمن و دومی، عبیدالله بن حر جعفی، او نیز جنگجویی ماجراجو و هر روز به سویی.
امام حسین(ع) هر دو را فراخواند که یار حسین شوند و راه حسن پیش بگیرند. حر آمد، آزاده دو جهان شد و شهیدی شایسته سلام و صلوات اولیای الهی و ابن حر نیامد، در بند دنیای دنیاپرستان گرفتار آمد و در نهایت، غرقه زیادهخواهیهای خود شد.
بزرگترین نمایش اراده و جلوه اختیار در آخرین شب زندگی امام حسین(ع) نمودار شد. شب عاشورا، اندکشمار یارانش را آزاد گذاشت تا به اختیار و انتخاب خویش، یار حسین(ع) بمانند یا آنکه تاریکی شب را پوششی قرار دهند و بروند. هیچ اکراهی نبوده و نیست، هر کس آمد و حسینی شد، به اراده آزاد و انتخاب خویش آمد و هر کس نیامد نیز خود نخواست یا نتوانست که بیاید.
قهر و اجبار، منش امیرمؤمنان علی(ع) و فرزندش حسین(ع) نیست؛ نه علی(ع) بر بیعت و اطاعت، کسی را مجبور ساخت و نه حسین(ع) بر یاری و همراهیاش. این دیگران بودند که بر آنچه فکر میکردند لازم و واجب است، همگان را اجبار میکردند؛ کشانکشان به بیعت، اجبار و به تازیانه بر انجام واجبات شرعی، وادار.
دین محمد مصطفی(ص)، «لا اکراه فیه» است، خرد و کلانش به اختیار و انتخاب و اراده آزاد جریان مییابد. شریعت محمدی، «سمحة سهلة» است، شریعت آسان و روان که سختگیری، فشار و گیروگرفت در آن نیست.
و آدمی اینچنین ساخته میشود، روزبه به اراده خویش از ایران به مدینه میرود تا سلمان شود و آن یک از قبیله بنیغفار رفت تا ابوذر شود و حر، حر شد، همانگونه که مادرش وی را نامیده بود: حر، آزاد.
محمد سلطانی، عضو هیئت علمی علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان
انتهای پیام