به گزارش ایکنا از اصفهان، سومین نشست «شهرکاوی؛ تأملی درباره آینده شهر» با موضوع «مناسک و شهر چگونه بر یکدیگر تأثیر میگذارند؟ شرحی بر ارتباط مناسک ماه محرم و شهر»، به همت جهاددانشگاهی واحد اصفهان، روز گذشته، 30 شهریورماه در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان برگزار شد.
مهدی ژیانپور، رئیس جهاددانشگاهی واحد اصفهان در این نشست اظهار کرد: ادعای محوری ما در نشستهای شهرکاوی این است که عقل منفصل ناخوانده مدیریت شهری هستیم، یعنی بدون اینکه از ما درخواست شود، تصمیم گرفتهایم در اداره شهر کمک کنیم. از طرف دیگر، معتقدیم شهر موجودیتی پیچیده و چندوجهی است و باید پیچیده در نظر گرفته شود. بر همین اساس، باید درباره آن پژوهش انجام داد و به همین دلیل، برای نشستهای شهرکاوی، عنوان «کاوش» را انتخاب کردهایم.
وی افزود: در کنار همه انواع رویدادها، به رویدادهایی نیاز داریم که در آرامش برگزار شود و هدف، این نباشد که رویداد را با حضور تعداد زیادی از افراد برگزار کنیم. نگاه کاوشگرانه به یک موضوع، کاملاً افقی و مستقل است، یعنی افراد با رویکرد گفتوگومحور گردهم جمع میشوند و به یکدیگر گوش میدهند. اینکه تعداد محدودی از افراد چند ساعت وقت گذاشته و با دقت به یکدیگر گوش دهند، ارزشمندتر از این است که صدها نفر مخاطب سخنرانی ما باشند.
رئیس جهاددانشگاهی واحد اصفهان بیان کرد: رویداد گفتوگومحور شهرکاوی، برای ما آغاز ماجراست و تلاش میکنیم این گفتوگوها در قالب یک مجلد منتشر شود، چون ماندگاری آنها حائز اهمیت است.
وی تصریح کرد: قرار است شهرکاوی در آخرین چهارشنبه ماههای زوج در خصوص موضوعات مربوط به شهر برگزار شود. شهر برای ما ارزشمند است و آنچه اهمیت دارد، این است که بتوانیم به شهر، شهروندان و مدیریت شهری کمک کنیم. امیدوارم پیامد مبارک این اتفاق، شکلگیری یک اجتماع فکری در شهر اصفهان باشد که خلأ آن بسیار احساس میشود.
مهوش خادمالفقرا، دبیر سومین نشست شهرکاوی به بیان توضیحاتی درباره این رویداد پرداخت و گفت: رویداد شهرکاوی از طرف معاونت پژوهشی جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار میشود. ما در ابتدا میخواستیم درباره شهر بنویسیم و گفتوگو کنیم و در ادامه، تصمیم گرفتیم بهجز پژوهشهایی که در این حوزه انجام میدهیم، از اساتید و صاحبنظران نیز دعوت کنیم تا درباره مسائلی که در شهر مطرح است، گفتوگو کنند و ایدههای خود را در اختیار ما بگذارند، بهویژه مسائلی که کمتر درباره آنها صحبت شده و یا با وجود گفتوگو، همچنان مبهم بهنظر میرسند.
وی افزود: اولین نشست، سال گذشته درباره شهر سنتی یا مدرن برگزار شد که سؤالی بنیادین برای شهر اصفهان بود. در دومین نشست که تیرماه سال جاری برگزار شد، درباره المانهای شهری گفتوگو کردیم. این موضوع بهواسطه بحثی که عید نوروز امسال در شهر اصفهان پیش آمد، مطرح شد و امروز بهواسطه اینکه ایام محرم به پایان رسیده و ماه صفر رو به اتمام است، میخواهیم درباره مناسک مذهبی در شهر صحبت کنیم. در واقع، میخواهیم بدانیم مناسک عزاداری ماه محرم چه تأثیراتی بر شهر گذاشته و شهر بهواسطه بستری که این مناسک در آن اتفاق میافتند، چه تأثیری بر آنها گذاشته است؟
جبار رحمانی، دانشیار انسانشناسی فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی بهعنوان اولین سخنران این نشست به بحث درباره آیینهای اجتماعی پرداخت و اظهار کرد: اصولاً هر جامعهای یکسری آیینها دارد که از خلال آنها ارزشهای خود را نهادینه میکند و تداوم جامعه در پرتو این آیینها رخ میدهد. مناسک محرم نیز بخشی از آیینهای جامعه ما بهحساب میآیند. ما نه با یک آیین، بلکه با مجموعه متنوعی از آیینها مواجهیم. آیینها میتوانند شمولگرا یا تولایی باشند، یعنی مانند چتری فراگیر که همه زیر پوشش آنها قرار بگیرند. همچین آیینها میتوانند تبرایی باشند، یعنی چترشان مختص خودیها باشد.
وی افزود: در قرن 18، حکومتی شیعه در شمال هند تشکیل شد، در شرایطی که فقط پنج درصد از مردم شیعه بودند و عمده جمعیت آن منطقه را مسلمانان سنی و هندوها تشکیل میدادند. حاکمان شیعه این منطقه باید کاری میکردند که این جامعه متکثر در هم ادغام شود و مشروعیت سیاسی و انسجام کلان اجتماعی را حفظ کند. آنها آیینها را بهگونهای برگزار کردند که همه امکان حضور داشته باشند. در واقع، با سازوکاری هوشمندانه، از آیینهای محرم برای انسجام بخشهای مختلف جامعه استفاده کردند. اگر در حال حاضر نیز به این منطقه سفر کنید، بعد از حدود 280 سال، روضهخوان هندو و شاعر و مداح سنی میبینید.
این پژوهشگر ادامه داد: با وجود همه تعریفهایی که از حکومت صفوی میشود، ولی صفویان سوژه این آیینها را تغییر دادند، چنانکه دکتر رسول جعفریان معتقد است صفویه عامل گسترش تشیع نبود، بلکه این نظام سیاسی بر گسترش تشیع در ایران سوار شد. وقتی صفویه به قدرت رسید، مشروعیت کامل نداشت و باید جامعه متکثر آن دوره را در خود ادغام میکرد. یکی از اقدامات این حکومت، رسمی کردن مذهب شیعه و تلاش برای ایجاد نظام آیینی مخصوص برای مردم بود تا از دل آن بتواند مشروعیت خود را بهدست بیاورد و جامعه را حفظ کند. این نظام آیینی، بعد از صفویه، از منطق شمولگرا به منطق انحصارگرا تغییر پارادایم داد. در دوره شاه عباس اول، تکثر زیادی در پایتخت وجود داشت، ولی جریان غالب نظام آیینی شیعی بهگونهای پیش رفت که دیگریها بهتدریج حذف شدند.
وی بیان کرد: در شرایط انحصاری بودن نظام آیینی، جامعه تکثر خود را از دست میدهد، چنانکه گزارشها حاکی از کاهش شدید جمعیت اقلیتها در کشور طی یک قرن گذشته و مخصوصاً چهار پنج دهه اخیر است. نظام آیینی یک شهر باید بهگونهای باشد که جامعهبودگی را به نمایش بگذارد، برای مخاطبانش این امکان را داشته باشد که تفاوتها را ببینند و آنها را بازشناسی کنند و تفاوتها نیز در عین حال، به نظم کلان مشروعیت ببخشند.
رحمانی تصریح کرد: مسئلهای که در ایران با آن روبهرو هستیم و بهشدت، جامعه ایرانی را تضعیف کرده و زیرساختهای متنوع آن را به اضمحلال برده، این است که نظام آیینی ما شمولگرا نیست و به دیگریها امکان حضور و بازشناسی نمیدهد. اگر یک کلانشهر بخواهد به مفهوم دقیق کلمه، دربرگیرنده تکثر و تنوع قومی، مذهبی و زبانی باشد، باید امکان آیینی حضور این تکثر و تنوعها در شهر را فراهم کند. بنابراین، اگر قرار باشد سیاستگذاری به سمت تکثر حرکت کند، باید حق عبور، حق فعالیت و حق اختصاص روز مشخصی به اقلیتها را به آنها عطا کند.
حجتالاسلام مهدی مسائلی، پژوهشگر مسائل دینی نیز به تقسیمبندی آیینهای سوگواری پرداخت و گفت: بعضی از آیینهای عاشورایی ناظر به مصیبتهای عاشورایی است و بعضی دیگر، ناظر به حماسههای عاشورایی. در قرون اخیر، مناسک مختلفی حول محور این دو بخش شکل گرفته که بیشتر آنها ناظر به گزاره سوگ و مصیبت بوده است، ولی بعد از انقلاب اسلامی نگاه ویژهای به ابعاد حماسی عاشورا بهوجود آمد و بهرهبرداریهای خاصی نسبت به این ابعاد شکل گرفت. در این شرایط، پیشینه سوگواری موجود در بسیاری از حوزهها برای تطبیق با گزارههای حماسی، بازبینی و اصلاح نشد و در واقع، از همان عنوان و ظاهر سابق مناسک، استفادههای خاصی صورت گرفت.
وی در خصوص چالشهای این موضوع، بیان کرد: ما میخواهیم آیینهایی را که براساس سوگواری و ابعاد حزنآمیز عاشورا آفریده شده، به سمتوسوی خاصی هدایت کنیم و همین موضوع باعث پدید آمدن تناقضاتی میشود. از طرف دیگر، ایجاد شور و تهییج سیاسی اقتضائاتی دارد و ما شاهدیم که در سالهای اخیر، گرایش این اقدامات به سمت حرکتهای اجتماعی بوده است، یعنی حرکتهایی که بتواند مردم را در فضاهای عمومی با خود همراه کند، مانند برگزاری پیادهرویها.
این پژوهشگر مسائل دینی با بیان اینکه در ماههای محرم و صفر، عزاداری اصل قرار گرفته است و افراد باید خود را با آن تطبیق دهند، ادامه داد: در این خصوص، تعبیر مشهوری وجود دارد که میگوید: «شهر باید به من هیئتی عادت کند». وقتی میخواهید مراسم عزاداری برپا کنید، اقتضای آن این است که در شهر عزای عمومی برقرار کنید و همه خود را سوگوار بدانند. در این شرایط، کسی نباید کاری را که خلاف عزای عمومی است، انجام دهد و عزای عمومی باید فراگیر باشد. تجربه نشان داده است که این کار تناقضاتی پیدا میکند و در اینجا باید رسمیت یافتن عزاداری بازتألیف شود.
وی تصریح کرد: توسعه عزاداریها به خود این مقوله و حتی دینداری آسیب میزند و نه تنها میان جامعه مذهبی و غیرمذهبی چالش ایجاد میکند، بلکه درون جامعه مذهبی نیز چالش بهوجود میآورد. برای حل این مشکلات، کسانی که سیاستورزی و مدیریت مذهبی انجام میدهند، باید تدبیری اتخاذ کنند. شاید برخی قبول نداشته باشند که عزاداری باید مدیریت مذهبی شود، ولی هنگامی که از مناسک مذهبی بهرهبرداریهای خاصی بهعمل میآوریم، نمیتوانیم نسبت به مدیریت مذهبی مناسک بیتفاوت باشیم.
حجتالاسلام مسائلی اظهار کرد: ما در گذشته، به عزاداری جنبه فرقهای بخشیدهایم و نمیخواهیم این گذشته را اصلاح کنیم و گزارههای مذهبی را کلانتر در نظر بگیریم. در نتیجه، همان گزارههای موجود را دوباره استفاده میکنیم و این کار، ضمن اینکه موقعیت ضد و نقیضی برای ما ایجاد میکند، باعث دافعه نیز میشود.
در ادامه، مینا کشانی همدانی، عضو هیئت علمی جهاددانشگاهی واحد اصفهان به رابطه مناسک و کالبد شهر پرداخت و گفت: اخیراً در حوزه مدیریت شهری، بحث «شهرهای رویدادگرا» مطرح شده است، یعنی شهرهایی که بهواسطه تعریف رویدادها در بستر آنها میتوانند برای خود برند ایجاد کنند، به رشد اقتصادی برسند و در اجتماع، تحرک بهوجود آورند. با توجه به اینکه هر رویدادی به بستری برای وقوع نیاز دارد، مهم است که آن رویداد در چه سطحی دیده شود. میتوان به رویدادهایی پرداخت که یک بار در سال برگزار میشوند و تا چند سال دیگر دوباره تکرار نخواهند شد، مانند المپیک. از طرفی، مناسکی وجود دارد که بهصورت سالانه و با توجه به اعتقاد افراد در تمام شهرها و روستاها در فرمهای مختلف برگزار میشود. از این نظر، اهمیت رویدادها با توجه به اینکه در چه سطحی مدیریت میشوند، با هم متفاوت خواهد بود.
وی با اشاره به بحث توالی زمانی و تغییر منظر زمانی شهر، اظهار کرد: وقتی آیینی در سطح عمومی برگزار میشود، زمان برگزاری آن میتواند بر زمان زیست عمومی مردم تأثیرگذار باشد. برای مثال، در شبهای قدر، چون یکسری از برنامهها در فضای بیرونی و خیابانها اتفاق میافتد، من بهعنوان یک خانم میتوانم با امنیت بیشتری در خیابانها تردد کنم، امکانی که در دیگر ایام سال برای من وجود ندارد و این یعنی آیینها میتوانند منظر زمانی شهر را تغییر دهند و آن را از یکنواختی خارج کنند.
عضو هیئت علمی جهاددانشگاهی واحد اصفهان بیان کرد: نوع عزاداری مردم اصفهان بیشتر در فضاهای عمومی جریان دارد، ولی در شمال ایران، عزاداریها به فضاهای خصوصی منتقل میشود. نکته دیگر، خانهها و بناهای تاریخی هستند که با این مناسک پیوند خوردهاند و تعریف هویت آنها با آیینهای مذهبی که در این مکانها برگزار میشود، کاملاً مرتبط است، مانند خانه بنکدار، زرگرباشی، شهرستانیها و... . این خانهها بستری برای بروز این رویداد شده و این رویداد نیز بهواسطه استمراری که داشته، باعث حفظ این خانه شده است. وقتی خانهای وقف برگزاری یک آیین میشود، تا حدود زیادی از تخریب و آسیب در امان میماند.
وی به موضوع تغییر فضاها اشاره کرد و گفت: فضاهای خصوصی و عمومی که درگیر این رویدادها میشوند، تغییر میکنند. خانه ما فضای خصوصی مخصوص ماست، ولی مناسک این فرصت را فراهم میکنند که در بعضی از خانهها باز شود و فضاهای عمومی و خصوصی در هم تنیده شوند.
کشانی در خصوص تفاوت فضا و مکان، بیان کرد: فضا را در هر جایی میتوان احساس کرد، ولی مکان به فضایی اطلاق میشود که با یک معنا همراه شود. بسیاری از فضاها هستند که ویژگی خاصی ندارند و در طول سال، هیچ ایام خاصی را برای مخاطب تعریف نمیکنند، مانند اراضی ساخته نشده در محلهها، ولی بسیاری از این فضاها در ماه محرم، محل برگزاری تعزیه یا موکبهای مختلف میشوند. بنابراین، این زمین بدون هیچ عنصر کالبدی شاخصی تغییر هویت میدهد و فضای متفاوتی در ذهن مخاطب ایجاد میکند. از این نظر، رویدادها فارغ از مذهبی یا غیرمذهبی بودنشان میتوانند به حفظ سرمایههای کاربری و اجتماعی کمک کنند.
محسنحسام مظاهری، نویسنده و پژوهشگر آیینها و مناسک دینی نیز در این نشست، به بیان تفاوت مناسک در شهر سنتی و شهر مدرن پرداخت و گفت: از اوایل دوره صفوی تا اوایل پهلوی اول، آیین «شترقربانی» که از مهمترین آیینهای شهری بود، برگزار میشد. این آیین معمولاً در خارج از شهر اتفاق میافتاد و تمام شهر در برگزاری آن شرکت داشتند. نقل است که از اوایل ذیالحجه، تدارکات این آیین شروع میشد. در ابتدا، یکی از شترهای سلطنتی را تزئین میکردند و بعد با کمک مردم هر محله، در 9 روز اول، شتر را در محلات میچرخاندند. در روز دهم با تشریفات فراوان و حضور دستههای عزاداری، مقامات کشوری و علما با همراهی یکدیگر، شتر را به خارج از شهر و مکان مصلا میبردند. در آنجا شتر ذبح و به تعداد محلات شهر، تقسیم میشد. نماینده هر محله با آیین و تشریفات خاصی این گوشت را به محله خود میبرد و بعد مراسمی برگزار میکردند و همه افراد محله از این گوشت میخوردند.
وی در خصوص ویژگیهای مناسک سنتی، اظهار کرد: آیینهای جمعی سنتی، نوعاً آیینهایی هستند که هویتهای خرد محلهای کاملاً درون آنها تبلور پیدا میکند و با کالبد شهری در ارتباط هستند. حتی شکلگیری معابر شهری با برگزاری آیینها مرتبط است. آیین سنتی و شهر سنتی کاملاً با هم پیوند دارند. آیینها به حیات شهر کمک میکنند و به فرد امکان نقشآفرینی میدهند. این آیینها از معدود فرصتهایی است که شهروند میتواند در فضای عمومی ایفای نقش کند. در ایام مناسکی، نظم شهر موقتاً بههم میخورد و به تعبیر برخی، دچار وارونگی میشود. افراد بهطور موقت در موقیعت زمانی آیین، این امکان را پیدا میکنند که از نقشهای متعارف خود خارج شوند. نوعاً نقشآفرینی در قالب هویتهای خرد محلهای است و افراد تک و تنها نیستند. پس به این معنا، مناسک، شهر را بازتولید میکنند و مناسک مانند چسب، مردم را بههم پیوند میزنند. فرد در این نقشآفرینی احساس قدرت دارد، ولی این احساس با هویت محلهای همراه است.
این نویسنده و پژوهشگر سپس به بیان ویژگیهای مناسکی کلانشهر پرداخت و افزود: در کلانشهر یا همان شهر مدرن، توازن بههم میخورد. همچنان که در فرم شهر تغییراتی بهوجود میآید، در مناسک نیز تغییر بروز میکند و به همین دلیل، نسبت مناسک، فرد و شهر نیز بههم میخورد. در شهر، جمعیت انبوه وجود دارد و هنگامی که جمعیت افزایش پیدا میکند، بافت محلهای شهر تغییر میکند. در شهر مدرن، مناطق جایگزین محلات میشوند و دیگر آن جایگاه هویتی محلات را ندارند. هویتیابی افراد در کلانشهر، از جنس گروههای خرد محلهای نیست. در کلانشهر، فردیت مهم است و افراد ذره محسوب میشوند. این نکات در شکلگیری مناسک نیز دیده میشود. وقتی بافت محلهای بههم میخورد و فردیت مهم است، مناسکی امکان ظهور و بروز دارد که به فرد مخاطب و نه به یک عضو جماعت، توجه میکند. در آیینهای شهری جدید، انبوه جمعیت حضور دارد، دیگر خبری از حضور محلهای نیست و فرد بهصورت تنها یا با خانواده خود در مناسک حاضر میشود. به این معنا، فرد دیگر در شکلگیری مناسک نقشآفرین نیست و آن قدرتی را که در گذشته دارا بود، از دست داده است.
وی تصریح کرد: در آیینهای شهری جدید، امکان برابری جنسیتی بیشتر است، ولی فرد دیگر امکان نقشآفرینی و تغییر ندارد و ذرهایست که به راحتی تحت کنترل درمیآید. فضاهای مناسکی جدید شهری را دیگر گروههای خرد محلات نمیسازند. من بهعنوان یک شرکتکننده، در هیچ هویت محلی عضو نیستم و صرفاً مخاطب مصرفکننده هستم. این یعنی عناصر لذت، نمایش و مصرف وارد آیینهای شهری جدید میشود. در این آیینها، حضور مردم بسیار انبوهتر از گذشته بوده، ولی در عین حال فرد تضعیف شده و همین نکته، امکان کنترل شهروندان از جانب قدرت سیاسی را بیشتر کرده است. یکی از زمانهایی که نظم قدرت سیاسی بههم میخورد، هنگام برگزاری همین مناسک بود. مثلاً، در دوره ناصری، وقتی دستههای عزاداری در روز عاشورا به هیجان میرسیدند، به زندان حمله و زندانیان را آزاد میکردند. یعنی قدرت مرکزی نمیتوانست قدرت آنها را مهار کند. چنین چیزی در آیینهای کلانشهرها اصلاً امکانپذیر نیست. این قدرت است که آیینها را کنترل میکند و نقشآفرینی افراد را به حداقل میرساند.
محمد آقاسی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه افکار عمومی، سخنران بعدی نشست بود. وی با طرح این پرسش که هیئتهای مذهبی در سه دهه اخیر، چه مؤلفهای را پشت سر گذاشتند که دچار تغییر شدند؟ اظهار کرد: اخیراً وقتی به این پرسش فکر میکردم، استنباطم این بود که به مقوله مهم شهر، آنچنان که بایسته بوده، پرداخته نشده است. ما در یک دهه گذشته، فرهنگ شهری بیشتری تجربه کردیم، حتی در روستاها نیز فرهنگ شهری جولان میدهد. شهرهای بزرگ ویژگیهایی دارند که نمیتوانند بار عزاداری سنتی سابق را تحمل کنند و در این مورد، نگاه تاریخی ما نیز نمیتواند راهگشا باشد.
وی افزود: شهرهای جدید ماحصل سرازیر شدن جمعیت روستاهای متعدد به شهر هستند. به همین دلیل، با مقولهای جدی به نام حاشیهنشینی روبهرو هستیم که در پنج دهه گذشته، کشورهای مختلف از جمله ایران با آن روبهرو شدند. با وجود اینکه انقلاب اسلامی را تجربه کردهایم، نتوانستیم با حاشیهنشینی مقابله کنیم، چون به بافت شهری کمتوجه بودیم. در این شهرها، جمعیت انبوه حائز اهمیت است و بهنظر میرسد همین جمعیت انبوه، فرم جدیدی از عزاداری بهوجود آورده است.
این جامعهشناس و پژوهشگر با نقل این مطلب که «هیئتهای بزرگ ماحصل تصمیمات سیاسی هستند»، ادامه داد: این موضوع را رد نمیکنم، ولی اگر نگاهی عمیقتر و جامعهشناسانهتر داشته باشیم، آنچه باعث میشود در بافت شهر یک هیئت عزاداری بهوجود بیاید، همان جمعیت انبوه است. یعنی در نظام اجتماعی شهر، چنین نیازی احساس میشود و مردم هم آن را میپذیرند. این جمعیت انبوه با خود همهگیریهای فراوانی بههمراه میآورد. ما فقط با یکی از این همهگیریها که ویروس کرونا باشد، درگیر شدیم، ولی همهگیریهای مختلفی تجربه کردیم که به سادگی از کنار آن گذشتیم.
وی در توضیح ویژگیهای جمعیت انبوه شهر، گفت: گسترش نظام حمل و نقل، از دیگر ویژگیهای این جمعت انبوه است. وقتی این گسترش اتفاق میافتد، بلافاصله با یک نظام ارتباطاتی گسترده، پیچیده و جدید روبهرو میشویم. ماحصل این نظام ارتباطی، نوعی تفرد پیچیده و چندبعدی است که مردم در شهر با آن روبهرو میشوند، در حالی که در روستا چنین اتفاقی رخ نمیدهد. ما در شهرها کمتر شناخته میشویم و هویتهایمان، گمشده است.
آقاسی شهرهای جدید را محصول انقلاب صنعتی دانست و تصریح کرد: به همین علت، زیست معیشتی ما با گذشته کاملاً متفاوت است. یکی از علل تغییر در نوع پذیرایی هیئتها طی دو دهه گذشته، به تغییر در زیست معیشتی ما برمیگردد. اقلیمهای شهری جدید دیگر تولیدی نیستند و بیشتر مصرفی هستند. شهرهای جدید با اینکه آسایش بیشتری برای ساکنان خود فراهم آوردهاند، ولی بروندادشان افزایش تبعیض و بیعدالتی است. به همین دلیل، جنبشهای اجتماعی جدیدی میبینیم که یا بهصورت تجمع و تحصن به اعتراض میپردازند و یا با استفاده از نمادها و نشانهها فعالیت میکنند.
وی پیدایش هیئتهای جدید را طبیعی دانست و اضافه کرد: در شهری که پرزرق و برق، ولی در عین حال ضدتاریخ است و دچار تاریخزدایی، نهادزدایی، اسطورهزدایی و هویت جمعیزدایی شده، با هیئت جدید بهصورت طبیعی روبهرو میشویم. البته این طبیعی بودن به معنای درست بودن و انطباق با شریعت و حقیقت نیست. این شهرها یک بافت مشابه ندارند و با هم متفاوتند. ممکن است نوعی از عزاداری در یک شهر کاملاً معنادار باشد، ولی همان عزاداری در یک شهر دیگر کاملاً بیمعنا باشد.
این جامعهشناس و پژوهشگر ادامه داد: هیئتها تلاشی جدی برای بازسازی هویت خود دارند؛ نقدهایی که به آنها صورت گرفته و از دست رفتن بخشی از قدرت و هویتشان، علت این موضوع است. پویایی هیئتهای مذهبی در شهرهای اصفهان و تهران بهچشم میآید. بهنظر میرسد این فعالیتها در واکنش به شهر و زندگی شهری باشد. این دو ماه عزاداری در زندگی روستایی، معنا و هویت ایجاد میکند، ولی بهدلیل مواردی که ذکر کردم، عزاداری شهری نمیتواند مانند گذشته تأثیرگذار باشد.
وی به سیاست احیای محله اشاره کرد و گفت: در سالهای اخیر، شهرداری تهران تأکید زیادی بر زنده شدن محلات داشته است. بهنظر میرسد در یکی دو سال گذشته، با همهگیری کرونا و طرحهایی که برای خدمترسانی به مردم اجرا شد، هیئتها به سمت احیای خود حرکت کردهاند، یعنی شاهد بارقههایی از محلی شدن هیئتها هستیم. مثالهای این موضوع بسیار زیاد است و توجه به فعالیت مداحان مشهور شهر، این نکته را برای ما آشکارتر میکند.
محمدعلی ناصحی، طراح و گرافیست نیز به بیان تفاوت نقش هنر در عزاداریهای گذشته و حال حاضر پرداخت و اظهار کرد: مناسکی که در شهر و ایام محرم تأثیرگذار است، شامل تصویر و نوشتار میشود و به ما در انتقال پیام کمک میکند. در سالهایی که با مراسم محرم همراه بودم، تغییرات گوناگونی مشاهده کردم. هدایت این پویایی بهدلیل مردمی و خودجوش بودنش، به سمتی بوده که مردم در کنار آن رشد و افراد صاحب سلیقه و ذوق با دخالت خود، این عناصر را تکمیل میکردند. نمادهایی که در مراسم مذهبی استفاده میشوند، سابقه تاریخی و فرهنگی زیادی دارند، ولی هنگامی که نهادهای دولتی این نمادها را استفاده میکنند، دچار دستکاریهایی میشوند که سودمندی آنها را از بین میبرد.
وی به شیوه برگزاری آیینها در گذشته اشاره کرد و گفت: وقتی شهر را برای مراسم روز عاشورا آماده میکردند، از هنر افراد مختلف استفاده میشد، ولی از زمانی که هیجان آرام آرام وارد مراسم محرم شد، شور را به خدمت گرفت و تفکر و شعور را بهکناری گذاشت و نتیجه این شد که هنر، جذابیت و ظرافت خود را از دست داد.
این طراح و گرافیست تأکید کرد: در گذشته، مستمع در جلسات عزاداری ادب و آداب خاصی را رعایت میکرد و اگر خستگی در او پدید میآمد، اشعار و تزئینات دور تا دور حسینیه، خستگیاش را برطرف میکرد، ولی در حال حاضر، سیاهی تمام حسینیهها را فراگرفته و آن فضای قبلی از بین رفته است. در گذشته، وقتی با بیان موسیقیایی میگفتیم «مکن ای صبح طلوع»، بهنظر میرسید باری از معرفت در آن وجود دارد و توانایی متحول کردن عالم را داریم، ولی اکنون چنین معرفتی در این گفتار بهنظر نمیرسد. نمادها ریشه در تاریخ دارند و نباید از آنها دفعتاً استفاده کرد و افرادی که این کار را انجام میدهند، از این موضوع آگاهی ندارند.
در ادامه، محمدصادق سجادزاده، پژوهشگر و جامعهشناس، موضوع بحث خود را روایت شهر قرار داد و گفت: ما با دو مسئله روبهرو هستیم؛ یکی مسئله شهر به معنای موجودی زنده که حیات، تاریخ، معنا و شخصیت مستقل دارد و دیگری، مسئله مناسک و آیینهای دینی که بهصورت خاص، آیینهای محرم مدنظر این نشست است، البته من اصل آیینهای مذهبی را منشأ مسئله میدانم.
وی افزود: شهر دارای یک وجه قابل ارزیابی و سنجش است و به یک معنا، شهرها دارای معنا هستند. اگر بپذیریم شهرها شخصیت دارند، مناسک میتوانند شخصیت شهرها را خلق کنند. شخصیت شهر، چیزی است که وقتی با آن روبهرو میشویم، برای ما محسوس است. شهرها یا دارای معنا هستند و یا متأسفانه، فاقد معنا. عموماً فقدان معنا و هویت در شهرهای جدید مشهود است و این فقدان معنا در بسیاری از موارد، شهرها را به محلهای ترانزیتی یا خوابگاهی تبدیل میکند، ولی شهرهای دارای هویت، آنهایی هستند که قدمت، سابقه و شخصیتشان قابل اعتناست، مانند اصفهان. این شهرها بهدلیل هویت و معنایی که دارند، در دنیا مورد توجه هستند.
این جامعهشناس و پژوهشگر با بیان اینکه در شهرهای بیقصه و بیروایت، فقدان تاریخ و روایت اجتماعی مشهود است، ادامه داد: بخشی از روایت شهرها را آیینها و تاریخ آنها میسازند. منظور از تاریخ، سرگذشت سلاطین و جنگها و نزاعها نیست، بلکه در اینجا تاریخ اجتماعی شهر مدنظر است. شهرهای بیقصه و بیروایت، بیحافظه هستند. شهرهای بیحافظه برای شهروندان و کسانی که میخواهند از شهر بازدید کنند، کشش و جذابیت ندارند. بنابراین، احساس تعلق در این شهرها پدید نمیآید.
وی روایتگری در شهرها را تلاشی برای تبدیل شهرهای خوابگاهی به شهرهای دارای حافظه دانست و افزود: روایتها میتوانند برای شهر جذابیت خلق کنند. انسانها عاشق قصهها هستند و روایتها را دوست دارند، این روایتها شهر را به یک آلبوم یا موزه زنده تبدیل میکنند. امروز در اصفهان، گردشگری، بنا یا مکانمحور محسوب میشود، در حالی که در دنیا گردشگری روایتمدار مطرح است. آنها به جذاب کردن قصهها و روایتهای شهر پرداختهاند و وقتی گردشگر وارد آن شهر میشود، دنبال آن روایتها میگردد. مناسک میتوانند روایتساز باشند و مناسک محرم میتواند برای شهرها شخصیت خلق کند.
وی با بیان اینکه شهرهای ما در حال تبدیل شدن به شهرهای کوتاهمدت و بیحافظه هستند، گفت: متأسفانه در شهرهای تاریخی مانند اصفهان، گسست و انقطاع روایتهای نسلی محسوس است. یعنی داستانها و روایتهای مربوط به شهر، از نسلی به نسل دیگر منتقل نشدهاند و به جرئت میتوان گفت که یک نوجوان اصفهانی تقریباً هیچ روایتی از 30 یا 40 سال گذشته خودش ندارد. در دورههایی، حجم روایتهایی که در شهر اصفهان ساخته شده، آنقدر زیاد بوده که برای اشخاص نیز روایت وجود داشته است. مثلاً، برای مرحوم صمصام، انبوهی از روایت وجود دارد. تعدد روایتها و داستانها به این معناست که این شهر ریشههای تاریخی و هویتی دارد و این مردم هستند که ستونهای شهر را تشکیل میدهند. یکی از کارکردهای جدی مناسک آیینی نیز تولید همینگونه روایتهاست.
سجادزاده در خصوص تخریب فضاهای تاریخی شهرها، اظهار کرد: نگاه فنی و مهندسی به شهری مانند اصفهان باعث شده که تقریباً چیزی بهعنوان بافت مرکزی نداشته باشیم. متأسفانه، بهدلیل تخریب بناهای تاریخیمان، نسبت میان مکان و روایت را از بین بردهایم. این تخریبها تمام روایتهای مربوط به بخشی از تاریخ شهر را با خود از بین میبرند. تغییر این نگاه فنی و مهندسی به نگاه معنایی و روایی باعث میشود به خود اجازه ندهیم که به سادگی در بافت تاریخی شهر دست ببریم.
وی درباره تداعیکنندگی روایتها و مشارکت اجتماعی برای شکلگیری این روایتها، گفت: روایتها و مناسک میتوانند تداعی کننده باشند، نسبت آیینها و مناسک و تداعیکنندگی به این معناست که وقتی نام زنجان را میشنویم، تجمع عظیم عزاداران روز عاشورا به یادمان میآید. بنابراین، روایتها تداعیکننده هستند و شهرهایی که تعدد روایتهایشان باعث تداعی شود، در ذهن ماندگارتر خواهند بود. مشارکت اجتماعی در ساخت روایت، به این معناست که مردم چقدر در شکلگیری یک رویداد یا آیین نقش دارند. هر چه میزان مشارکت اجتماعی در شکلگیری یک رویداد یا آیین بیشتر شود، مانایی و پایایی آن رویداد نیز بیشتر خواهد بود. این مشارکت میتواند به قوام اجتماعی و شهری نیز کمک کند. از طرف دیگر، اینکه با گسترش بخشی از آیینهای دینی چه میزان از خلقیات، روحیات یا ظرفیتهای روانشناختی اجتماعی شهر افزایش یا کاهش پیدا میکند نیز مسئلهای قابل توجه است.
این پژوهشگر تصریح کرد: ما در روزگاری بهسر میبریم که جنگ بر سر روایتهاست. امروز هر کس روایت تاریخی شما را بیان میکند، گذشته شما را به تصویر میکشد. متأسفانه غفلت ما از همین روایتهای تاریخی باعث شده که هیچ روایت، تاریخ، حافظه و حسی نسبت به گذشته خود نداشته باشیم و در نهایت، باید بدانیم که بهترین قصهگو برنده است.
عباس کیانی، کارشناسی ارشد طراحی شهری و کارشناس پژوهش جهاددانشگاهی واحد اصفهان، سخنران پایانی این نشست بود. وی به موقعیت تکیههای عزاداری در اصفهان اشاره کرد و گفت: سیر تطور تاریخی نشان میدهد که این تکیهها در دل محلات شهر قرار داشتند، ولی مراسم عزاداری باید خود را با روح زمانهای که در آن قرار دارند، تطبیق دهند، یعنی با کلانشهری مثل اصفهان که در جریان مدرنیته قرار گرفته است. نتیجه این میشود که مراسم عزاداری به خیابانها و پیادهراهها راه پیدا میکنند، بهعنوان دو عنصر مهمی که از دوره پهلوی اول به ساختار شهرهای ما اضافه شدند و این همان انطباق مراسم عزاداری با روح زمانه محسوب میشود، چون ویژگی بارز خیابانها و پیادهراهها، دیده شدن است و روح مدرنیته میطلبد که یک عنصر و رویداد در معرض دید قرار گیرد. بنابراین، اگر این مناسک بهدنبال دیده شدن هستند، باید در جایی برگزار شوند که دیدگان بیشتری حضور داشته باشند و چه جایی بهتر از خیابانها و پیادهراهها.
وی افزود: ماهیت مناسک اینگونه است که باعث احیای فضا میشوند، ولی بهصورت موقت، یعنی به شمشیر دولبهای میمانند که یک فضای شهری را در بازهای زمانی احیا و فعال میکنند و چون از این فضا در دیگر مواقع استفاده نمیشود، حالت تقدس به خود میگیرد و نمیتوان هر رویدادی را در آن برگزار کرد، مگر اینکه جنبه مذهبی داشته باشد. در واقع، خاطره جمعی به این سمت حرکت میکند که فضای مورد نظر، مکانی مقدس است و برای فعالیت خاصی در نظر گرفته شده، لذا یک مرز ذهنی شکل میگیرد. از طرف دیگر، این مناسک که قابلیت احیا کردن دارند، در حال هدایت شدن به مسیری هستند که عناصر موجود در بافتها نمیتوانند به آنها کمک کنند. مثلاً، در بعضی از تکیههای تاریخی مراسمی برگزار نمیشود، چون مراسم خود را با روح زمانه فعلی تطبیق دادهاند و اصلاً با ساختار این تکیهها سازگار نیستند. حتی در اصفهان که این همه سابقه و ادعای گردشگری وجود دارد، هنوز تطابقی میان فرم و محتوا شکل نگرفته است.
این دانشآموخته طراحی شهری ادامه داد: چهارباغ از قدیم تا بازطراحی فعلی، فضا و مسیری خطی و کاملاً کانالیزه شده را طی کرده و اولین چیزی که در ذهن تداعی میکند، حرکت است، نه سکون، ولی امسال مراسم روضهخوانی در این خیابان برپا کردند که به لحاظ ماهیت، حالت سکون دارد. از طرف دیگر، با چادرهای سیاهی که برای برپایی این مراسم استفاده شد، نوعی مرزگذاری شکل گرفت و همان منطق تبرایی که به آن اشاره شد، در اینجا نمود عینی پیدا کرد، یعنی مراسم را از فضای عمومی جدا کردند. مهمترین ویژگی فضای عمومی این است که برای همه قابل دسترسی باشد، ولی این اتفاق برای مراسم عزاداری مذکور رخ نداد.
وی بیان کرد: در ادبیات شهری، مفهومی با عنوان تصرف فضا وجود دارد که جنبه مثبت یا منفی آن را نمیتوان صراحتاً مشخص کرد، چون مورد به مورد متفاوت است. به هر حال، مناسک خود را با روح زمانه وفق دادهاند و میخواهند خودنمایی نیز داشته باشند.
کیانی تصریح کرد: آیینها و مناسک به لحاظ ماهیتی، هویتبخش هستند و مطمئناً بر خاطره جمعی شهر اثرگذارند و به آن رخنه میکنند. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، این است که ما موقعیت و مکان برگزاری مناسک را در اختیار داریم، ولی محتوا به جای دیگری منتقل شده که در نتیجه، عناصر اصلی آن از بین رفته است. در نهایت، باید مشخص کنیم که مناسک قرار است با چه هدفی، در چه فضایی و با چه سازوکاری برگزار شود تا همافزایی داشته باشد و به پویایی و تحقق اهداف شهر کمک کند.
انتهای پیام