مسئله اعتراض مدنی یکی از موضوعات مهم دانش سیاست و حکمرانی است که میتواند نقش مستقیمی در تداوم حیات یک نظام سیاسی داشته باشد. به همین سبب، در شریعت اسلام که بخش مهمی از دستورات و احکام آن ناظر به مناسبات اجتماعی و سیاسی است، به این موضوع توجه شده است و فقهای اسلامی نیز کمابیش به این موضوع پرداختهاند.
برای روشن شدن بیشتر ابعاد حق اعتراض و اخلاق اعتراض در شریعت اسلام و سیره معصومین(ع) خبرنگار ایکنا با حجتالاسلام والمسلمین حسن پویا، معاون پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) در قم گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ موضوع صحبت ما اخلاق اعتراض است. به عنوان پرسش نخست، برای اثبات مشروعیت حق اعتراض در اسلام چه منابع و شواهدی در اختیار داریم؟
در قرآن کریم در رابطه با حق اعتراض نمونه واضحی داریم. وقتی خداوند درباره حضرت آدم صحبت میکند: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» بلافاصله ملائکه با حالت سوال و اعتراض و انتقاد بیان میکنند: «أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ» یعنی میخواهی کسی که در زمین فساد و خونریزی میکند خلیفه قرار دهی، در حالی که ما تو را حمد و تسبیح میگوییم. خداوند متعال در پاسخ اعتراض ملائکه میفرماید: «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» یعنی من چیزی میدانم که شما نمیدانید. در این آیه یک انتقاد و اعتراضی از ناحیه ملائکه بیان میشود، در حالی که ملائکه واقعا در جایگاه اعتراض نیستند ولی خداوند با کرامت و عظمتی که دارد میفرماید من چیزی میدانم که شما نمیدانید.
سیره پیامبر(ص) و ائمه در برابر معترضین
در مورد پیامبر اکرم(ص) هم موارد فراوان و متعددی در این رابطه داریم. با اینکه همه معتقدیم کلام پیامبر(ص) کلام خدا و وحی است ولی در زمان ایشان همه مردم آزاد بودند در مورد کارهای که حضرت میکردند از ایشان سوال بپرسند و اعتراض کنند. خصوصا این مسئله در جنگها و صلحها بیشتر نمود داشت. در دوران ائمه(ع) هم همینطور بود. گرچه شایسته است معترض ادب را رعایت کند ولی در تاریخ زندگی امام حسن مجتبی(ع) مواردی مشاهده میکنیم که طرف، ادب را رعایت نکرده و اعتراضش حالت اهانت داشته است ولی امام مجتبی(ع) با کرامت نفس به شخص معترض پاسخ میدانند و میفرمودند آنطور که شما گفتید نیست و اگر من یارانی داشتم حتما قیام میکردم و مقابل معاویه میایستادم.
اعتراض عالمانه و مستند
اصلا زبان ائمه زبان توهین نبود. پیامبر(ص) به زیبایی فرمودند که من لعنتکننده و فحاش مبعوث نشدم. هر کس اعتراضی میکرد با بلندنظری و کرامت پاسخ میدادند، حتی اگر اعتراض طرف مقابل ناحق بود. اگر به حق بود که به طریق اولی به درستی با آن برخورد میکردند. خداوند متعال در قرآن خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» یعنی با مردم مشورت کن و اگر آنها حرف و نکته و اعتراضی دارند به آن گوش بده ولی وقتی تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن.
پس آداب اعتراض در اسلام این است که اولا عالمانه، مستند و با زبان احسن باشد، پاسخدهنده که مورد اعتراض قرار میگیرد نیز باید کرامت نفس خودش را حفظ کند و توجه داشته باشد در هر جایگاهی قرار دارد از خداوند متعال و پیامبر اکرم و ائمه(ع) بالاتر نیست، لذا باید خیلی کریمانه برخورد کند و پاسخ بدهد.
ایکنا ـ سؤال بعدی این است حد و مرز اعتراض تا کجاست؛ یعنی وقتی از باب امر به معروف و نهی از منکر انتقاد و اعتراضی را بیان میکنیم باید آن را تا کجا پیگیری کنیم؟
جمله صریح قرآن که «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» همهجا قابل استفاده است چون هیچ متعلق و قیدی ندارد. ما هرجا میتوانیم اعتراض خود را بیان کنیم باید به تکلیف خود عمل کنیم و الا تکلیفی نداریم. ما بارها و بارها شنیدیم و گفتیم امیرالمومنین(ع) 25 سال سکوت کرد. مگر نمیتوانست داد بزند و اعتراض کند؟ چون شرایط فراهم نبود این کار را نکرد. ما هم باید شرایط را در نظر بگیریم، اهم و مهم را در نظر بگیریم، تاثیر کلام خودمان را در نظر بگیریم. حضرت در آن 25 سال با اینکه جایگاه اصلیشان در اختیارشان نبود ولی هرجا رهنمود یا انتقادی داشتند بیان میکردند. دستگاه حکومت نیز حضرت را مورد مواخذه قرار نمیداد. پس امر به معروف و نهی از منکر به میزان توانایی بر انسان واجب و لازم است. در عین حال باید شرط تاثیر را هم در نظر داشت و اگر شخص میبیند امر به معروفش تاثیری ندارد نسبت به بیان آن تکلیفی نخواهد داشت.
ایکنا ـ از نظر شما به عنوان یک استاد دانشگاه، راهکار حل التهاباتی که هماکنون در جامعه مشاهده میشود از منظر قرآن و حدیث چیست؟
آنچه من از سیره پیامبر(ص) که برگرفته از قرآن است، «کان خلقه القرآن» و سیره معصومین(ع) میفهمم تاکید بر مدارا و اخلاق نیکو است. خود من این روزها در دانشگاه کلاس دارم. در یکی از کلاسها یکی از خانمها حجابش را برداشت. وقتی کلاس تمام شد من ایشان را صدا کردم و گفتم به من گفتهاند کسانی که حجاب خود را برمیدارند از کلاس حذف کنید ولی من این کار را نمیکنم، ولی شما هم قوانین دانشگاه را رعایت کن. آن دانشجو هم سخن مرا پذیرفت و قضیه تمام شد. حالا فرض کنید من همان ابتدای کلاس ایشان را بیرون میکردم، خب او هم یک حرفی به من میزد.
در جامعه هم همینطور است. اینها جوان هستند، غرور جوانی دارند، بعضا احساساتشان بیشتر از تعقلشان است. باید آنها را راهنمایی کرد، جایگاهشان را به آنها داد، برای آنها ارزش قائل شد، کریمانه با آنها برخورد کرد تا به راه بیایند. ضمن اینکه مشکل اینها حجاب نیست، مشکلشان جای دیگر است؛ بیعدالتی میبینند، ظلم میبینند، فساد میبینند، کمکاری میبینند، مشکلات اداری میبینند، مشکلات اقتصادی و خانوادگی میبینند.
ایکنا ـ به نظر شما به عنوان یک روحانی الآن بهترین واکنشی که حوزه علمیه میتواند در قبال این وضعیت داشته باشد چیست؟
به نظر من همانطور که اسلام دستور داده است حوزه علمیه باید ناصح مسئولان باشد. علمای حوزه باید حرفشان را بزنند، نصیحتشان را بکنند، چراکه سکوت فایده ندارد. اگر پیامی دارند پیامشان را جامع بنویسند و علنا اعلام کنند، نه اینکه بگویند ما تلفن زدیم و حرفمان را گفتیم. بنابراین باید هم ناصح حکومت باشند و هم ناصح مردم. علمای حوزه که کاری دستشان نیست، خودشان هم میگویند ما عوامل اجرایی نیستیم، با این حال از نظر شرعی میتوانند در پیامهایی که صادر میکنند حکم کنند و بگویند اینگونه برخورد کنید، اینگونه رفتار کنید. از آن سو هم مردم و جوانان را به صبر توصیه کنند تا مشکلات حل شود. متاسفانه اکنون مردم به جان هم افتادهاند. باید عالمان حوزوی ناصحانه بگویند این وضع به سرانجامی نمیرسد و فقط عقدهها را بیشتر میکند.
گفتوگو از مصطفی شاکری
انتهای پیام