پیامبر مهربانیها، حضرت محمد(ص) در حدیثی تنها هدف از بعثت خود را به اتمام رساندن کرامتهای اخلاقی معرفی کرده است: «إِنَّما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.» از طرفی، در آیات متعدد قرآن، انگیزه بعثت پیامبر موارد دیگری همچون برپا کردن عدالت (آیه ۲۵ سوره حدید)، اتمام حجت بر بندگان (آیه ۱۶۵ سوره نساء)، خارج کردن مردم از تاریکیها به سوی نور (آیه اول سوره ابراهیم)، تلاوت آیات الهی (آیه دوم سوره جمعه)، تزکیه نفوس بشری (آیه ۱۶۴ سوره آلعمران و آیه ۱۲۹ سوره بقره)، آموختن کتاب و حکمت (آیه دوم سوره جمعه)، رحمت برای انسانها (آیه ۱۰۷ سوره انبیا)، آموختن آنچه انسان از آن محروم است (آیه ۱۵۱ سوره بقره)، برداشتن بارهای سنگین و زنجیرهای اسارت انسانی (آیه ۱۵۷ سوره اعراف) و بشارت و بیم (آیه ۲۷ سوره سبا) ذکر شده است که مباحث متعدد فرهنگی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی را شامل میشود. حال این سؤال مطرح است که آیا انحصار هدف بعثت در کامل کردن شرافتهای اخلاقی با اهداف ذکر شده در آیات بالا تعارضی ندارد؟ چرا پیامبر اکرم(ص) با وجود اشاره قرآن به اهداف متعدد برای بعثت، در حدیثی تکمیل مکارم اخلاق را هدف نهایی انتخاب خود به پیامبری معرفی کرده است؟
برخی از اندیشمندان شیعه نقل حدیث با کلمه حصر «انما» و انحصار بعثت در یک هدف را مغایر با دیدگاه قرآن دانسته و اعتبار حدیث را زیر سؤال بردهاند. لذا، در ادامه به اعتبارسنجی حدیث مذکور در منابع روایی و بیان دیدگاه محدثان درباره وثوق این حدیث پرداخته میشود.
در منابع حدیثی اهل تسنن، حدیث تتمیم مکارم اخلاق همراه با کلمه حصر و با سلسله سندی روایت شده، ولی در منابع شیعه، این حدیث بدون ادات حصر «انما» و «اتمام» بیان شده است. اولین بار، طبرسی در مجمعالبیان این حدیث را بهصورت مرسل نقل کرده و دیگر علمای شیعه نیز از او روایت کردهاند. البته این حدیث با عباراتی مشابه بهوفور و بهصورت مستند در مصادر امامیه نقل شده که برخی از آنها معتبر بوده و صحت صدور آنها تأیید شده است. نتیجه اینکه، این روایت مورد پذیرش راویان و محدثان اهل سنت قرار گرفته و محدثان و علمای شیعه آن را تلقی به قبول کرده و برخی از آن به روایت معروف یاد کردهاند.
اندیشمندان حوزه حدیث درباره وجود یا عدم وجود کلمه حصر در ابتدای حدیث تتمیم مکارم اخلاق، دو نظر متفاوت دارند. این امر باعث شده است که فریقین در قبول اصل و محتوای حدیث و رد یا قبول آن دچار اختلافنظر شوند. برخی آن را بیاعتبار میدانند، چراکه معتقدند، انحصار هدف بعثت در مکارم اخلاق با اهداف متعدد بیان شده در قرآن در تعارض است، اما گروهی دیگر از محدثان تمام نمودن، به پایان رساندن و کامل کردن مکارم اخلاق را مهمترین و بلکه تنها هدف اصلی و اساسی بعثت پیامبر اسلام(ص) میدانند. در این یادداشت، به بررسی دلایل اقامه شده از سوی این گروه پرداخته میشود و بیان ادله گروه اول در یادداشتی دیگر دنبال خواهد شد.
گروه موافقان با صحت حدیث معتقدند، نزول آیات الهی و تعلیم کتاب و حکمت، مقدمهای برای مسئله تزکیه نفوس و تربیت انسانهاست و بیان حدیث مکارم با ادات حصر، ضمن معرفی اخلاق بهعنوان تنها هدف اصلی بعثت، همه تلاشهای نبی اکرم(ص) را در راستای تحقق این هدف متمرکز میکند. لذا، کلمه حصر نه تنها اعتبار حدیث را زیر سؤال نمیبرد، بلکه پیام و هدف مهم بعثت را که همان مکارم اخلاقی است، گوشزد میکند. فهم صحیح از واژه اخلاق در روایت مکارمالاخلاق و کشف رابطه آن با بعثت و دین، نمایانگر صحت این حدیث بوده که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
اندیشمندانی که وجود کلمه حصر در ابتدای حدیث تتمیم مکارم اخلاق را بیاشکال میدانند، در اثبات نظر خود دلایل متعددی بیان میکنند. اولا، همانطور که در آیه ۱۶۴ سوره آلعمران و آیه دوم سوره جمعه بیان شده، پیامبر اکرم(ص) بهعنوان معلم بشر مبعوث شده است. اساسیترین وظیفه معلم، تعلیم علم و تنها علم حقیقی نیز علم اخلاق است. پس مأموریت پیامبر(ص) و هدف بعثت او به واسطه تعلیم تنها علم حقیقی یعنی علم اخلاق محقق میشود، چراکه اکمال وجود انسان و رساندن آن از مراتب بهیمی و سبعی به مرتبهای برتر از ملک، هدف این علم است.
همچنین این گروه معتقدند که سایر علوم و دانشهای بشری فقط در گرو اخلاق انسانی، سودبخش و مثمرثمر است و در غیر این صورت، باعث ضلالت و خسران بشریت میشود. امام خمینی(ره) در اینباره بیان میکند: «علم بدون اخلاق حتی اگر علم توحید هم باشد، تبدیل به حجاب اکبر میشود.» آیتالله مکارم شیرازی نیز در این خصوص میگوید: «مسائل اخلاقی و تهذیب نفس نه تنها امری روبنایی نیست، بلکه بهعنوان امری زیربنایی در نظر گرفته میشود که بستر شکلگیری بنای دین و سایر آموزههای آن است و بر تمام احکام و قوانین اسلامی سایه افکنده است. براساس آیه ۲۱ سوره بقره، هدف از تکلیف به عبادات و احکام، اصلاح اخلاق انسان است که این اصلاح، سلامتی سایر معارف از فساد را تضمین میکند.»
محدثان معتقد به صحت این حدیث، دلیل دیگری نیز اقامه میکنند. آنها معتقدند که اخلاق موردنظر پیامبر(ص) در این حدیث، به معنای عام بوده و دایره شمول آن بسیار وسیع است، به نحوی که همه حوزههای وجود انسانی، اعم از فردی و اجتماعی را دربرگرفته و ارتباط انسان با خدا، خود، خانواده و سایر ملل را اصلاح میکند. لذا، اخلاق به معنای عام، تمامی مسائل زندگی انسان و همه عرصههای حیاتی او را پوشش میدهد و هیچ مسئلهای از مسائل زندگی انسان نیست که زیر پوشش ارزشهای اخلاقی اسلامی قرار نگیرد (مصباح یزدی، ۱۳۸۴، ۳۵۶). خواجه نصیرالدین طوسی هم با تعریف حکمت به «قیام نمودن به کارها چنانکه باید»، بر این عمومیت و شمولیت اخلاق تأکید کرده است.
استدلال چهارم این گروه مبتنی بر قاعده «تجلی و نمود جوهره اصلی انسانیت با اخلاق» شکل گرفته است. لغویون کلمه اخلاق را جمع کلمه خلق و به معنای اشاره به صورت درونی نهاد و باطن، سیرت و صفای روحی دانستهاند. بنابراین، اخلاق، عنصر اساسی و جوهره اصلی وجود انسان را متکفل است که شخصیت وی به آن وابسته بوده و موجب بروز و ظهور آن میشود. بنای انسانیت و هویت واقعی انسان، منوط به اخلاق است و در صورت عدم حاکمیت اخلاق در وجود انسان، شخصیت او مسخ شده و به جایگاه حیوان یا پستتر از آن سقوط میکند. امام علی(ع) میفرماید: «کسی که خود را به اخلاق بیاراید و شخصیت خویش را بپرورد، انسان است، وگرنه حیوان خواهد بود.» (مستدرک سفینةالبحار، ج ۸، ص ۳۱۱)
این گروه سعادت حقیقی و تمام سعادت را نیز در گرو اخلاق میدانند. هدف از خلقت، رسیدن به سعادت و رسیدن به سعادت در گرو اخلاق و مکارم اخلاقی است. فارابی معتقد است، هدف حقیقی از آفرینش انسان، رسیدن به سعادت نهایی است و ارسطو سعادت واقعی را عبارت از کمالات نفسانی و تشبه انسان به مبدأ در صفات میداند. خداوند همه صفات خود را بهصورت قوه در انسان به ودیعه نهاده و انسان را بهعنوان خلیفه خود قرار داده است و این خلیفه شدن، متوقف به تشبه به خدا و راه وصول به این سعادت حقیقی، مکارم اخلاق است، چون مکارم اخلاقی، انسان را به تمامیت کمالات اخلاقی و سعادت نفسانی میرساند.
ادله دیگری که این گروه برای صحت استعمال کلمه حصر در حدیث مذکور اقامه میکنند، مرهون بودن حیات ابدی انسان به مکارم اخلاقی است. از دیدگاه قرآن، انسانها در ادامه حیات دنیوی زودگذر، به حیات اخروی ابدی وارد میشوند که باطن و ادامه حیات دنیوی بوده و این دو حیات، مرتبط با یکدیگر و متصل به هم هستند، بهطوری که سرنوشت انسان در حیات اخروی به چگونگی حیات دنیوی او بستگی دارد. یعنی به سبب دفع اخلاق ذمیمه و اوصاف رذیله و کسب ملکات ملکیه و صفات قدسیه، حیات ابدی و سعادت سرمد برای انسان بهدست میآید. لذا، سرمایه حیات ابدی آخرت، نشئه حصول اخلاق کریمه است و اتصاف به مکارم اخلاق. چنانکه حسنخلق موجب کمال ایمان، ثقل میزان و دخول در جنان است و سوءخلق، به عکس آن ایمان را فاسد و انسان را به عذاب الهی مبتلا میکند (شرح چهل حدیث، ۱۳۸۷، ۵۱۲)
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام