کد خبر: 4130361
تاریخ انتشار : ۰۹ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۱
در همایش «نظریه‌های نوین درباره علوم قرآن و حدیث» مطرح شد

تطبیق آخرین نظریات علم ستاره‌شناسی با حرکت جریانی خورشید در قرآن

یک استاد دانشگاه با بیان اینکه در تفسیر علمی به دنبال استخدام قوانین علمی برای فهم بهتر قرآن هستیم، گفت: آخرین نظریات ستاره‌شناسی که در دوره معاصر به قانون علمی تبدیل شده با حرکت جریانی خورشید که در قرآن آمده است، مطابقت دارد.

منظومه شمسی

به گزارش ایکنا از اصفهان، محمدحسن رستمی، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه فردوسی مشهد روز گذشته، ۸ فروردین در اولین همایش سراسری «نظریه‌های نوین درباره علوم قرآن و حدیث» که در ایام ماه مبارک رمضان به همت دانشگاه کاشان در فضای مجازی برگزار می‌شود، با بیان اینکه نباید نظریات علمی را بر قرآن تحمیل کرد، گفت: اینکه بخواهیم تمام علوم را نیز از قرآن استخراج کنیم، قابل پذیرش نیست؛ همه علوم در ظاهر قرآن وجود ندارد و حداقل برای ما قابل اثبات و دسترسی نیست. اینکه تمام علوم در باطن قرآن وجود داشته باشد و امام معصوم به‌عنوان حجت خدا بتواند این‌ها را استخراج کند، بحث دیگری است. باطن قرآن در دسترس ما نیست و ممکن است این نظریه که تمام علوم در باطن قرآن وجود دارد و به‌وسیله امام معصوم قابل استخراج است، درست باشد. آن مقدار که ما از ظاهر قرآن می‌فهمیم و به‌عنوان غیرمعصوم در دسترس ما قرار دارد، حاکی از آن است که تمام علوم را نمی‌توان از قرآن استخراج کرد.

وی افزود: به نظر می‌رسد نه تحمیل نظریات علمی بر قرآن و نه استخراج تمام علوم از آن، بلکه استخدام علوم تجربی و دستاوردهای بشری برای فهم بهتر قرآن کریم، امری پذیرفتنی است. البته تفسیر علمی شرایطی دارد؛ وقتی می‌خواهیم معنای آیه‌ای را درک کنیم، نباید از شرایطی که در تفسیر مطرح شده است و لغتی که در زمان وحی مطرح بوده، خارج شویم. همچنین مفسری که می‌خواهد تفسیر کند، باید شرایط لازم یعنی لیاقت و اهلیت تفسیر را داشته باشد و صرف و نحو، بلاغت، لغت و قرائات را بداند. در واقع، این شرایط در همه انواع تفسیر اعم از کلامی، فقهی، اخلاقی و تربیتی مطرح است، ولی در تفسیر علمی یک شرط دیگر نیز اضافه می‌شود و آن اینکه، نظریه‌ علمی‌ای که قرار است برای فهم بهتر قرآن استخدام شود، باید در حد قانون علمی باشد.

عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد در توضیح قانون علمی گفت: در مباحث تجربی بشری، ابتدا یک دانشمند یا پژوهشگر مطلبی را مطرح می‌کند که در حد فرضیه است و هنوز استحکام لازم را ندارد. بنابراین، زود است که آن را استخدام کنیم. معمولا این‌گونه است که وقتی فرضیه‌ای علمی مطرح می‌شود، دانشمندان و مراکز تحقیقاتی سال‌ها درباره آن مطالعه و آزمایش می‌کنند که ممکن است رد یا از سوی تعداد بسیاری از دانشمندان آن رشته پذیرفته شود. در صورت پذیرش، فرضیه به نظریه علمی تبدیل می‌شود، ولی گاهی آن‌قدر مورد اقبال قرار می‌گیرد که به قانون علمی تبدیل می‌شود، یعنی اکثریت قاطع دانشمندان رشته مربوطه، آن را می‌پذیرند. البته هیچ نظریه علمی‌ای وجود ندارد که حتی با تبدیل شدن به قانون علمی، مخالف نداشته باشد.

آثار مثبت تفسیر علمی 

وی تصریح کرد: با همه این شرایط، وقتی یک قانون علمی را برای فهم بهتر آیات قرآن استخدام کردیم، قید احتمال را هم اضافه می‌کنیم و می‌گوییم شاید مراد خداوند متعال، این مطلب باشد، چون در تاریخ پیش آمده که قانونی علمی درهم شکسته و ضد آن ثابت شده است. بنابراین، باید قید احتمال را اضافه کنیم تا اگر روزی آن قانون علمی تغییر کرد، آن را صددرصد به خداوند متعال نسبت نداده باشیم. البته تفسیر علمی آثار مثبتی به دنبال دارد و باعث تقویت ایمان مؤمنان و اتمام حجت بر کفار و مشرکان می‌شود، اگر به درستی و با رعایت شرایط گفته شده انجام شود. بسیاری از افراد در خارج از دنیای اسلام، به‌دلیل همین آیات، به قرآن کریم ایمان آورده‌اند. در واقع، تفسیر علمی مخالفانی دارد که آن را نمی‌پذیرند و از سوی دیگر، موافقان افراطی دارد که به سرعت، هر آیه‌ای را با فرضیات علمی متزلزل تطبیق می‌دهند و این نیز پذیرفته نیست. اگر استخدام علوم تجربی برای فهم بهتر قرآن کریم با شرایط لازم انجام شود، به نظر می‌رسد به صواب نزدیکتر باشد.

رستمی در ادامه به موضوع سخنرانی خود با عنوان «حرکات خورشید در قرآن» پرداخت و گفت: در کتاب «المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم» از محمد فؤاد عبدالباقی بیان شده که واژه «شمس» بیش از 30 بار در قرآن آمده است، در سوره‌های بقره، انعام، اعراف، یونس، یوسف، ابراهیم و...؛ برای مثال، در محاجه حضرت ابراهیم با نمرود و دیگر مناظرات ایشان یا سوگند خوردن به خورشید و همین‌طور داستان ذوالقرنین، ولی آنچه به بحث ما مربوط می‌شود، حرکات خورشید است. مثلا، در آیه دوم سوره رعد خداوند می‌فرماید: «...وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى...؛ و خورشید و ماه را مسخر اراده خود ساخت که هر کدام در وقت خاص به گردش آیند.» در آیه 29 سوره لقمان و آیه 13 سوره فاطر نیز همین تعبیر آمده است. در واقع، قرآن بارها از خورشید یاد کرده، ولی درباره حرکات آن، از جریان داشتن و شناور بودن خورشید سخن گفته است.

وی اضافه کرد: این آیات در هزار و 400 سال پیش نازل شده است. بنابراین، باید به نظریات علمی آن زمان در ستاره‌شناسی که «هیئت» نامیده می‌شد، مراجعه کنیم تا ببینیم چه تصوراتی درباره حرکت خورشید وجود داشته است. در زمان نزول قرآن، در علم ستاره‌شناسی، هیئت یا نظریه بطلمیوسی (بطلمیوس قلوذی) حاکم بود. البته در حجاز آن روز، ستاره‌شناسی به معنای علمی کلمه وجود نداشت، بلکه کهانت وجود داشت و از روی ستاره‌ها پیشگویی می‌کردند، ولی در یونان، روم، ایران و چین، علم ستاره‌شناسی وجود داشت. بطلمیوس قلوذی در علم ستاره‌شناسی پیش از اسلام دانشمندی بسیار برجسته بود و 140 سال پیش از میلاد مسیح می‌زیست. او نظریه‌ای مشهور درباره جهان مطرح کرد مبنی بر اینکه زمین مرکز عالم است. این نظریه مؤلفه‌های زیادی داشت، مانند اینکه سه‌چهارم سطح زمین را آب فراگرفته و کره‌ای به نام هوا، زمین را احاطه کرده است. کره هوا نیز به‌وسیله کره آتش احاطه شده و کره قمر نیز کره آتش را در آغوش دارد. بعد از آن، فلک عطارد، زهره، مریخ و مشتری است و بعد از فلک زحل، فلک هشتم که فوق همه این‌هاست و همه ستاره‌های ثابت مانند میخ بر پیکر آن کوبیده شده‌اند، فلک ثوابت و بالاتر از آن، فلک اطلس قرار دارد. مانند پیازی که لایه لایه است، مرکز و درون آن کره زمین بوده و تمام افلاک بالاتر به دور کره زمین می‌چرخند، چون به تعبیر بطلمیوس، انسان در زمین زندگی می‌کند و اشرف مخلوقات است.

ثابت بودن خورشید در نظریه بطلمیوس

عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: طبق این نظریه، خورشید در فلک ثوابت قرار داشت، مانند میخ به آسمان چسبیده بود و حرکتی نداشت، مگر با حرکت خود فلک. در واقع، فلک می‌چرخید، ولی خورشید شناور نبود و به آسمان چسبیده بود. در چنین فضایی، قرآن بیان می‌کند که خورشید و ماه شناورند و وقتی ستاره‌شناسان آن زمان این آیات را شنیدند، شناور بودن خورشید را تکذیب کردند و آن را خلاف نظریه علمی روز دانستند که متأسفانه به قانون علمی نیز تبدیل شده بود. در واقع، نظریه بطلمیوس به مدت 17 قرن بر اندیشه بشر حاکم بود، به جز درصد اندکی که با آن مخالفت می‌کردند و در چنین شرایطی، قرآن کریم بر این نظریه خط بطلان کشید که البته با تکذیب دانشمندان آن زمان مواجه شد.

وی با اشاره به آیه 38 سوره یاسین که از جریان داشتن خورشید و ثابت نبودن آن سخن می‌گوید، گفت: نظریه بطلمیوس همچنان حاکم بود تا اینکه در قرن 16، هیئت کوپرنیکی شکل گرفت و هیئت بطلمیوسی را درهم شکست. این نظریه بیان می‌کرد این خورشید نیست که به دور زمین می‌چرخد، بلکه زمین به دور خورشید می‌گردد. البته گردش زمین به دور خورشید، فرضیه بود و 100 سال بعد، کپلر فرضیه کوپرنیک را تأیید کرد، با این تفاوت که کوپرنیک معتقد بود چرخش زمین به دور خورشید، دایره‌ای است، ولی کپلر در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که این چرخش به شکل بیضوی است. سال‌ها بعد، گالیله نیز حرکت زمین به دور خورشید را تأیید کرد و نظام منظومه شمسی به‌صورت نوین پایه‌گذاری شد، ولی همه این دانشمندانی که هیئت بطلمیوسی را درهم شکستند نیز خورشید را ثابت می‌پنداشتند و از حرکت آن صحبت نمی‌کردند. همه حرف آنها این بود که زمین به دور خورشید می‌چرخد، ولی خود خورشید ثابت است. حتی در ادعانامه‌ای که علیه گالیله در دادگاه نوشتند، او را به اعتقاد به سکون خورشید متهم کردند، در حالی که کتاب مقدس خورشید را متحرک می‌دانست. البته گالیله حرکت خورشید را نپذیرفت و محاکمه و اعدام شد.

رستمی درباره اینکه چرا موضوع بحث خود را «حرکات خورشید» انتخاب کرده است، بیان کرد: یک حرکت کاذب از خورشید دیده می‌شود که ناشی از خطای دید است و همه ما فکر می‌کنیم خورشید هر روز از سمت مشرق طلوع می‌کند، به حرکت می‌افتد و نهایتا در سمت مغرب غروب می‌کند. کوپرنیک، کپلر و گالیله معتقد بودند که خورشید ثابت بوده، این زمین است که به دور آن می‌چرخد و ما دچار خطای دید هستیم. برخلاف نظریه بطلمیوسی که می‌گفت خورشید به سقف آسمان چسبیده و ثابت است، ولی چون آسمان و فلک به دور زمین می‌چرخد، خورشید نیز به تبع آن به دور زمین می‌چرخد. در این میان، قرآن معتقد است که خورشید به سوی قرارگاه خود جریان دارد. جریان با نظریه بطلمیوس سازگار نیست، چون این نظریه خورشید را متصل به آسمان و بدون جریان و شناور بودن می‌داند. کوپرنیک نیز با وجود اینکه معتقد بود زمین به دور خورشید می‌چرخد، ولی خورشید را دارای ثبات و سکون می‌دانست و برای آن جریان قائل نبود. در واقع، آیاتی از قرآن که درباره جریان داشتن خورشید سخن می‌گوید، نه با نظریه بطلمیوس سازگار است و نه با نظریه کوپرنیک و در طول همه سال‌های قبل و بعد از نزول قرآن، این آیات خلاف علم تلقی می‌شد و مفسران همواره تلاش می‌کردند تا به‌گونه‌ای، آن را توجیه کنند، ولی هیچ کدام از این توجیهات درست نبود.

تأیید حرکت جریانی خورشید در ستاره‌شناسی معاصر

وی تأکید کرد: خوشبختانه آخرین نظریات ستاره‌شناسی که در دوره معاصر به قانون علمی تبدیل شده، حاکی از آن است که خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار دارد و زمین، ماه و همه سیارات به دور آن می‌چرخند، ولی خورشید نیز با کل منظومه شمسی در فضای پهناور آسمان در حرکت است و جریان دارد. حتی سمت و سوی حرکت آنها نیز مشخص شده که به سمت ستاره وگا یا نسر ثابت است. در واقع، خورشید حرکت انتقالی دارد و فعلا به سمت معینی نیز حرکت می‌کند. این موضوعی است که اکثریت قاطع ستاره‌شناسان، آن را پذیرفته‌اند، البته چنانکه اشاره شد، هر قانون علمی مخالف نیز دارد. این قانون علمی را استخدام می‌کنیم و کنار آیات قرآن قرار می‌دهیم، آن‌گاه می‌بینیم بهترین تعبیری که می‌توان به‌کار برد، «وَالشَّمْسُ تَجْرِي» است، نه «وَالشَّمْسُ تَدورُ». بطلمیوس می‌گفت خورشید به سقف آسمان چسبیده و آسمان به دور زمین می‌چرخد، پس باید گفت «وَالشَّمْسُ تَدورُ»، ولی قرآن می‌گوید «وَالشَّمْسُ تَجْرِي»، خورشید دور نمی‌زند، جریان دارد. کوپرنیک و گالیله نیز به ثابت و ساکن بودن خورشید معتقد بودند که این نیز غلط است و آخرین نظریات ستاره‌شناسی با جریان داشتن خورشید مطابقت دارد. قرآن می‌گوید «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا»، خورشید جریان دارد، مثل آب جاری، به سمتی حرکت می‌کند، ولی پایان و قرارگاهی دارد و در آنجا تمام می‌شود که شاید اشاره به قیامت باشد.

این استاد دانشگاه گفت: البته در نظریات علمی جدید، حرکات دیگری نیز برای خورشید مطرح است، مانند حرکت وضعی، یعنی خورشید هر 25 روز و نیم یک بار به دور خودش می‌چرخد، ولی آیه‌ای در این زمینه وجود ندارد و همان‌طور که در ابتدای بحث اشاره شد، قرار نیست همه علوم را از قرآن استخراج کنیم، مگر اینکه معصوم از باطن قرآن این کار را انجام دهد. حرکت انتقالی به دور مرکز کهکشان و حرکت انتقالی از جنوب آسمان به سوی شمال آن نیز برای خورشید مطرح شده است. این‌ها در تخصص ما نیست و به آن نیز نمی‌پردازیم، بلکه اصل قضیه مدنظر است و آن اینکه خورشید حرکت جریانی دارد.

وی تصریح کرد: به‌طور خلاصه می‌توان گفت، در تفسیر علمی به دنبال استخدام آخرین نظریات علمی هستیم، به شرط اینکه از فرضیه و نظریه گذر کرده و مورد قبول دانشمندان آن رشته در حد قانون علمی قرار گرفته باشند. درباره حرکات خورشید، مفسران قدیم دچار تحیر بودند و معنای جریان داشتن خورشید را به درستی درک نمی‌کردند، ولی آخرین نظریه علمی ستاره‌شناسی درباره خورشید، فهم بهتری از آیه «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا...» در اختیار ما قرار می‌دهد. البته قید احتمال را هم اضافه می‌کنیم و می‌گوییم شاید مراد خداوند متعال از این آیه، همین حرکت جریانی باشد که در زمان ما به شکل قانون علمی مطرح شده است. در این‌باره، کتاب‌های بسیاری نیز نوشته شده که می‌توان به «هیئت و اسلام» از علامه سیدهبة‌الدین شهرستانی، «پژوهشی در اعجاز علمی قرآن کریم» از محمدعلی رضایی اصفهانی و «تفسیر نمونه» اشاره کرد.

محبوبه فرهنگ

انتهای پیام
captcha