به گزارش ایکنا، نشست «ابا از تخصیص، عوامل و آثار» امروز 2 خرداد با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین سیدحسین منافی؛ استاد سطوح عالی حوزه علمیه در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
یکی از مباحث پرثمر بحث عام و خاص و مطلق و مقید است که در اصول به نحو خوبی مورد بررسی قرار گرفته است ولی یکی از مسائلی که به شکل شایسته مورد بررسی قرار نگرفته است ابای از تخصیص است که ریشههای آن در کلام علما هست. چه چیزهایی باعث ابای از تخصیص میشود و نتیجه ابا از تخصیص چیست؟ اقسام آن چیست؟ آیا میشود آن را منضبط کرد یا نمیشود منضبط کرد؟
حدود 10 سال پیش بحثی از سوی علما به عنوان تساوی دیه زن و مرد مطرح شد. در آنجا استناد کردند که این تفاوت برای آن زمان بوده و الآن ظلم است که دیه زنان را نصف قرار دهیم. یکی از اساتید درس خارج میخواست به این شبهه جواب بدهد گفت ادله حرمت ظلم تخصیص میخورد. توجه نداشت ادله حرمت ظلم قابل تخصیص نیست. این یک نمونه بود. نمونه دیگر، در برخی روایات داریم که بدن انبیا بیش از سه روز روی زمین نمیماند و به آسمان میرود. روایاتی داریم که بعضی پیامبران بدنشان در زمین مانده بود. یکی از دوستان گفت اینها تخصیص میخورد. میخواهم عرض کنم عام و خاص را نمیشود همینطوری تخصیص زد چون قوت ظهور عام در برخی جاها از تخصیص ابا دارد. پس باید ظهور عام را دید، ظهور خاص را دید چون هر عامی در برابر هر خاصی تخصیص نمیخورد.
یک بحث این است که عام ابا از مخصص منفصل دارد یا ابا از هر نوع مخصصی دارد. مثلا «لاتظلم» از هر مخصصی ابا دارد چه متصل چه منفصل. شبیه بحث ابای از تخصیص در ابای از تقیید هم هست. نوعا مواردی که موجب ابای از تخصیص میشود موجب ابای از تقیید هم میشود. پس ما یک ابای از تخصیص داریم یک ابای از تقیید داریم یک ابای از حکومت داریم. اگر جایی عامی از تخصیص ابا داشت از حکومت هم ابا دارد یا نه؛ یعنی عام زیر بار تخصیص نمیرود ولی آیا زیر بار حکومت میرود یا نه.
نکته بعدی این است؛ مسئله ابا نسبی است کما اینکه ظهور و نص نسبی است. ممکن است خطابی از یک جهت نص باشد از یک جهت ظهور باشد مثلا اکرم العلما از جهت وجوب اکرام نص است ولی شمولش نسبت به همه علما ظهور دارد. باید این را تفکیک کنیم. در خطاب اکرم العلما ممکن است عام نسبت به خاصی ابا داشته باشد ولی نسبت به خاص دیگر ابا نداشته باشد. بعضی خطابها ابای مطلق از تخصیص دارند برخی ابای نسبی دارند یعنی زیر بار یک تخصیص نمیرود ولی زیر بار یک تخصیص دیگر میرود مثلا اکرم العلما نسبت به لاتکرم الفساق، ابا ندارد ولی نسبت به لاتکرم العالم العادل ابا دارد. پس مسئله ابای از تخصیص یک مسئله نسبی است باید دید عام نسبت به خاصی که وارد شده ابا دارد یا ندارد.
یکی از موارد ابای از تخصیص، مسئله تخصیص اکثر است. مثلا یکجا میگوییم عام زیر بار دو مخصص میرود ولی زیر بار این حجم از مخصص نمیرود و اگر بخواهد تخصیص اکثر شود ابا دارد. اینها کاشف از این است مسئله ابا گاهی اوقات نسبی است.
مسئله بعدی این است؛ اسبابی که باعث میشود ابا پیدا شود چیست؟ یکی از اسباب قدر متیقن بودن و اظهر مصادیق بودن مخصص است. مثلا در خطاب اکرم العلما اگر مخصص بخواهد علمای عدول را خارج کند، عام ابا دارد چون قدر متیقن آن علمای عدول است و شما نمیتوانید قدر متیقن را از عام خروج کنید چون عام نسبت به آن نص است. لذا در مسئله ابای از تخصیص باید کل جمله را دید و با شرایط مخصص بررسی کرد مثلا اکرم العما قدر متیقنش علمای عدول هستند ولی اگر به جای اکرم بگوید العلما الاغنیا قدر متیقنش عالم عادل نیست.
بحث بعدی تاخیر بیان از وقت حاجت است. برخی معتقدند تاخیر بیان از وقت حاجت قبیح است لذا اگر عامی آمد و چند سال بعد بخواهد تخصیص بخورد، عام ابا دارد یعنی عامی که وقت حاجتش بگذرد تخصیص نمیخورد. کسانی که تاخیر بیان از وقت حاجت را قبیح میدانند میگویند این تخصیص درست نیست ولی طبق نظر صحیح تاخیر بیان از وقت حاجت قبیح نیست. ممکن است مصالحی اقتضا کند این اتفاق بیفتد و در روایت ما تاخیر بیان از وقت حاجت زیاد است لذا نمیشود این را از اسباب ابای از تخصیص مطرح کرد حالا باید بحث شود چه مصالحی اقتضا میکند مخصص دیر بیان شود.
یکی دیگر از عوامل ابای از تخصیص لسان دلیل است مثلا تعبیری در روایت هست که موجب ابا میشود. گاهی یک کلمه در روایت هست مثل کلمه باطل در لاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل که این کلمه باطل باعث ابای از تخصیص میشود. گاهی وجود موکدات مثل لن که تاکید نفی است مانع تخصیص میشود. این نفی تاکیدی عرفا قابل تخصیص نیست. گاهی اوقات مضمون آیه یا روایت به نحوی است که مانع تخصیص است. مثلا لسان لسان ترحم شدید است مثل آیه «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ». این آیه ابا دارد از اینکه تخصیص بخورد و شامل مرتد نشود لذا اگر مرتد توبه کند خدا توبه او را میپذیرد چون لسان آیه ابای از تخصیص دارد.
نکته آخر ثمره بحث ابا است. یکی از ثمراتش این است اگر عام قویتر از خاص باشد عام بر خاص مقدم میشود یا ممکن است مساوی شوند و تساقط کنند و به عام دیگر یا اصل عملی مراجعه کنیم. ثمره دیگر رفع اجمال است. گاهی اوقات خطاب بدوا مجمل است و دو احتمال دارد که اگر یکی را بگیری تخصیص لازم میآید و اگر احتمال دوم را بگیری تخصیص لازم نمیآید. عامی که از تخصیص ابا دارد میگوید چون من از تخصیص ابا دارم من را طوری معنا کن که تخصیص لازم نیاید.
انتهای پیام