کد خبر: 4146709
تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۳۲
در گفت‌وگو با ایکنا بررسی شد

آیا مثبت‌اندیشی ما را به هدف می‌رساند

یک مدرس دانشگاه گفت: جاده موفقیت، ناهموار و پر از سنگلاخ است و هر فردی استعدادها و توانمندی‌هایی دارد که باید به شناسایی و تحقق آنها بپردازد، ولی کتاب‌های انگیزشی زرد این احساس را به مخاطب القا می‌کنند که همه عوامل و موانع تحت کنترل آنهاست و او را به سمتی سوق می‌دهند که همواره در پی متمایز کردن خودش از دیگران باشد.

فائزه روحانی مدرس دانشگاهفائزه روحانی طباطبایی، مدرس دانشگاه علمی کاربردی اصفهان سیتی سنتر در گفت‌وگو با ایکنا از اصفهان در خصوص کتاب‌های انگیزشی با محتوای زرد و تأثیر آنها بر مخاطبان اظهار کرد: امروزه کتاب‌هایی با محتوای زرد در حوزه روانشناسی، خودیاری، توسعه فردی و کسب‌وکار در کتابفروشی‌ها به چشم می‎‌خورد که بیشتر جنبه تجاری و بازاری دارند. با وجود اینکه اکثر افراد جامعه وقت چندانی برای خواندن تک‌تک کتاب‌های زرد آن هم بدون محتوای قابل توجه علمی یا کاربردی ندارند و بیشتر به دنبال مطالعه کتاب‌های کاربردی با محتوای غنی هستند، اما این نوع کتاب‌ها مخاطبان بسیاری دارد. 

وی ادامه داد: در حوزه کتاب کودک و نوجوان، مسائلی مثل ظاهر و تصویر، جزو عوامل ارزیابی کیفیت کتاب محسوب می‌شوند، ولی تفکیک کتاب‌های بزرگسال براساس کیفیت کمی دشوارتر است؛ زیرا فقط مطالب کتاب، ناشر و نویسنده بیانگر کیفیت آن هستند. در همین بازاری که کتاب‌هایی با محتوای کاربردی زیاد در خود جا داده، کتاب‌‌های زرد و بی‌محتوا نیز بسیار در دسترس هستند، به‌طوری که حتی در کتابخانه‌‌ها نیز بخش زیادی از مخاطبان به دنبال امانت‌گرفتن کتاب‌های زرد به‌ویژه در حوزه توسعه فردی هستند.

این مدرس دانشگاه یکی از دلایل جذب‌شدن مخاطب به این دسته از کتاب‌ها را آسان‌خوان بودن آنها دانست و گفت: کسی که کتاب زرد مطالعه می‌کند، زیاد با مطالب آن درگیر نمی‌شود و درباره‌اش فکر نمی‌کند. این کتاب‌ها حتی از نظر روایت، بیان و نثر آسان هستند؛ در نتیجه مخاطب را به آسان‌خواندن عادت می‌دهند.

وی با بیان اینکه کتاب‌های زرد مطلب عمیق و خاصی برای گفتن ندارند، تصریح کرد: این نوع کتاب‌ها دائماً به مخاطبان خود، القاهای مثبت تزریق و مانند یک داروی مسکن کوتاه‌مدت عمل می‌کنند. ما بعضی از اوقات به دنبال مسکن بوده و برای به چالش کشیدن خودمان تنبل هستیم. برای مثال، اگر قصد کمک‌کردن به کسی در زمینه خودکنترل‌گری، اعتماد به‌نفس یا تصمیم‌گیری داشته باشیم، کمی سخت به نظر می‌‌رسد؛ زیرا مخاطب حداقل باید با زیربنای روانشناسی و چند اصطلاح اصلی این علم آشنا باشد تا در نهایت بتواند به نوعی درک برسد و در زندگی خود بهتر عمل کند، ولی کتاب‌های زرد به‌دلیل محتوای سطحی و نداشتن نگاه همه‌جانبه، چنین نتایجی به دنبال ندارند. در مثال دیگر و درباره حوزه موفقیت، می‌توان گفت اکثر این کتاب‌ها بعد از مطالعه به‌دلیل طرز بیان و نگاه مثبت رسیدن به موفقیت، تا حدودی احساس گیجی و سرخوشی به ما می‌دهند، ولی بعد از مدتی، از بین‌رفتن تأثیر مسکن را احساس می‌کنیم و می‌بینیم بر نگرش اصلی ما تأثیری نداشته است.

جاده موفقیت هموار نیست 

روحانی در خصوص اینکه کتاب‌های انگیزشی زرد به مخاطب خود توانایی کنترل همه چیز را القا می‌کنند، بیان کرد: مطالب این نوع کتاب‌ها از واقعیت به دور است و مواجهه با واقعیت، سختی و درد و رنج به همراه دارد، مثل جاده‌ای واقعی که در سنگلاخ، پیچ و خم و گرد و خاک است. درواقع، جاده موفقیت از جلوی پای ما تا مقصد آسفالت‌‌کشی‌شده نیست، ولی کتاب‌های زرد این را بیان نمی‌کنند. برای مثال، دانشجویانی که کتاب‌های زرد حوزه کسب‌وکار را مطالعه کرده باشند، فکر می‌کنند مسیر موفقیت فقط به حرکت نیاز دارد، در حالی که موانعی در این مسیر موجود است و فقط با مثبت‌اندیشی نمی‌توان به هدف رسید. در حوزه موفقیت، خودیاری و کسب‌وکار باید چالش‌ها را در نظر بگیریم. هر کس بدون در نظر گرفتن موانع و چالش‌ها در این مسیر قدم بردارد، سرش به سنگ خواهد خورد.

وی درباره هدف اصلی کتاب‌های خودیاری اظهار کرد: این کتاب‌ها علاوه بر افزایش دانش افراد برای عبور از موانع موجود، در مسیر هم راهکار ارائه می‌دهند و به هر دو جنبه زندگی جمعی و فردی می‌پردازند. هر کدام از این دو جنبه به بخش‌های دیگر تقسیم می‌شوند. برای مثال، مثبت‌اندیشی در حوزه کسب‌وکار همه چیز نیست. بنابراین، کتاب‌های باکیفیت همراه با ارائه مطالب علمی، راهکارهایی برای حرکت در مسیر و مواجه‌شدن با چالش‌ها ارائه می‌دهند، ولی اینکه فقط با فکر کردن در رسیدن به هدفی موفق شویم، صرفاً نگاه‌کردن با عینک خوش‌بینی است، غافل از اینکه ما انسان هستیم و عوامل درونی ما هم از جمله موانع مسیر هستند که با شناخت هیجان‌ها می‌توان بر آنها فائق آمد. علاوه بر آن، بخش عظیمی از مسائل بیرونی زندگی در کنترل ما نیست.

این فعال حوزه ترویج کتاب افزود: کتاب‌های زرد تأکیدی بر شناخت درونی ندارند و به‌طور مداوم، ما را به ایجاد چیزی یا انجام کاری تشویق می‌کنند، در حالی که کتاب‌های بامحتوا و با کیفیت غنی به ما کمک می‌کنند تا با شناخت درست خود به فردیتی متفاوت دست یافته، علت حضور خود در مسیر توسعه فردی یا شغلی را درک کنیم و بدانیم قرار است چه ارزشی ایجاد کنیم. با پی‌بردن به این مسائل، متفاوت‌بودن از دیگران را رها می‌کنیم؛ زیرا همه افراد به‌طور ذاتی با دیگری متفاوت هستند و هر انسانی فقط باید گوهر درون خود را بشناسد. حتی اگر در پی ایجاد چیزی یا انجام کاری هم باشیم، در نهایت باید خود را بشناسیم؛ زیرا همه چیز در درون ماست.

ریشه تأکید بر تمایز یافتن

وی جامعه را خاستگاه اصلی تأکید بر متفاوت‌بودن معرفی کرد و گفت: در ابتدای امر، جامعه، محیط کار و والدین از ما انتظار متفاوت‌بودن دارند تا در برابر دیگران و درباره فرزندان خود حرفی برای گفتن داشته باشیم. ما از روز اول زندگی، خواستار متفاوت‌بودن نیستیم، بلکه در مسیر زندگی و رشد، از کوچک‌‌ترین واحد اجتماعی یعنی خانواده گرفته تا محیط مهدکودک، مدرسه، دبیرستان، دانشگاه و در نهایت در محیط کار، خواستار متفاوت‌بودن با دیگری هستیم. هیچ‌گاه از ما خواسته نشده که خودمان باشیم. مقایسه‌ افراد با یکدیگر و ارزشمندبودن فرد متفاوت، باعث شده تا افراد به دنبال متمایز کردن خود با دیگران باشند، در حالی که تفاوت در اصل شخصیت هر انسانی وجود دارد.

روحانی خطای اولیه در این زمینه را همسان‌سازی افراد در مدرسه یا محیط‌های اجتماعی دانست و توضیح داد: اگر سیستم رشد ما به گونه‌ای بود که در سنین کودکی توانایی‌های خود را باور می‌کردیم، در بزرگسالی به دنبال ایجاد تفاوت نبودیم. برای مثال، کودکان استعدادهای متفاوتی با یکدیگر دارند، یکی هوش حرکتی و دیگری هوش کلامی قوی دارد و در مهدها، کودکان را با استعدادهای متفاوت در کنار هم قرار می‌دهیم. مدرسه تفاوت افراد را نمی‌پذیرد و در نهایت همه افراد را مثل هم تربیت می‌کند، ولی در محیط کار ماجرا کمی متفاوت است.

وی افزود: همه افراد جامعه پیش از ورود به محیط کار، یک دوره ۱۲ تا ۱۶ ساله همسان‌سازی را طی می‌کنند تا اینکه با ورود به محل کار دوباره وارد چالش بزرگ متفاوت‌بودن می‌شوند که به گفته آلن دوباتن، چنین موقعیتی اضطراب منزلت و اضطراب هویت برای فرد ایجاد می‌کند. در دوره مدرسه برای یکسان‌کردن همه کودکان، به کودک پرتحرک برچسب بیش‌فعالی می‌زنیم، در حالی که متوجه استعداد او در ورزش‌ یا فعالیت‌های پرتحرک‌ نیستیم. از طرف دیگر، از کودکی درون‌گرا انتظار توانمندی بالا در ورزش و درس ریاضی داریم و یا هنگام پرسش کلاسی، انتظار داریم مانند بلبل صحبت کند؛ یعنی از کودکی درون‌گرا به‌طور همزمان انتظار هوش کلامی و حرکتی داریم. بنابراین، در سیستم آموزشی ۱۲ ساله بدون توجه به استعداد‌های فردی، یکسان می‌شویم و سپس به‌طور ناگهانی از افراد انتظار متفاوت‌بودن داریم.

خاستگاه فرهنگی اقبال به کتاب‌های انگیزشی زرد

این مدرس دانشگاه درباره خاستگاه فرهنگی جامعه ما و استقبال از کتاب‌های انگیزشی زرد تصریح کرد: در سبک‌هایی از سیستم‌های آموزشی اروپا و آسیای شرقی تفاوت‌های فردی در نظر گرفته می‌شود، به‌طوری که کلاس‌های درسی با گروه‌هایی متشکل از کودکان با استعدادهای متفاوت که مکمل یکدیگرند، مدیریت می‌شود. بنابراین، کودکان می‌آموزند تا برای تفاوت‌های دیگری ارزش قائل باشند.

وی افزود: شاید دلیل استقبال از این کتاب‌ها در کشور ما، نبود تفکر و اندیشه‌‌ ارزش‌دهنده به تفاوت‌ها باشد؛ معمولاً مسائل‌ متفاوت با محتوای درونی برای ما جذاب هستند، مثل افرادی که به ویژگی‌های متفاوت یکدیگر جذب می‌شوند، ما هم جذب تفکر و اندیشه متفاوت می‌شویم، همچون مطالبی که حداقل از ما انتظار دارند خودمان باشیم؛ زیرا پیش از این هیچ‌کس از ما چنین چیزی نخواسته و به ما آزادی عمل نداده بود. مشکل این است که نمی‌توان از افراد بزرگسالی که دائم یکسان‌سازی شده‌اند، انتظار خودشان‌بودن را داشته باشیم و از کودکی باید حفظ فردیت را به انسان‌ها آموزش داد.

روحانی بیان کرد: کسانی که امروزه در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ زندگی خود هستند، یعنی متولدین دهه ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰، مدام یکسان‌سازی شده‌اند و تفاوت آنها با نسل‌های دیگر، یافتن دیرهنگام شخصیت فردی خودشان است؛ به همین دلیل، افرادی را می‌بینیم که در حال زیستن در دهه ۵۰ زندگی خود هستند، ولی هنوز سرگردان‌اند، در حالی که سرگردانی خاصیت دوره نوجوانی است؛ زیرا در سن نوجوانی باید فردیت خود را شناخت. من این افراد را نوجوانان ۵۰ یا ۴۵ ساله می‌نامم. این افراد تازه اکنون به فکر زندگی‌کردن موقعیت‌های نزیسته خود افتاده‌اند و به محتوایی نیاز دارند تا آنها را به سمت خودشان‌بودن هدایت کند.

ادبیات داستانی و مطالب انگیزشی 

وی با بیان اینکه کتاب‌های انگیزشی با محتوای زرد در همه جای دنیا پرفروش هستند، گفت: آگاه‌سازی جامعه برای مطالعه کتاب‌های باکیفیت و با محتوای قوی‌تر، تنها راهکار این مشکل است. نکته قابل توجه اینکه، بسیاری از مطالب کتاب‌های انگیزشی در ادبیات داستانی هم وجود دارد. بنابراین، می‌توانیم افراد را به مطالعه ادبیات داستانی تشویق کنیم، زیرا کتاب‌های انگیزشی به شدت مستقیم‌گویی و همزمان با القای حس خوب به مخاطب خود، مدام او را محکوم می‌کنند.

این مدرس دانشگاه ادامه داد: با شنیدن سخنرانی‌ها یا مطالعه کتاب‌های انگیزشی زرد، همزمان با حس خوب، عذاب وجدان داریم و خود را سرزنش می‌کنیم؛ زیرا گفته می‌شود هر موفقیتی که تاکنون حاصل نشده، نتیجه نخواستن و تلاش اندک ما بوده است؛ این دقیقاً نقطه مقابل کتاب‌هایی با محتوای قوی یا ادبیات داستانی است. همزمان با مطالعه ادبیات داستانی، با روایت کتاب زندگی و خودمان را در داستان پیدا می‌کنیم؛ شخصیتی در داستان‌ها وجود دارد که شرایط و محیط زندگی او متفاوت با زندگی فرد دیگری بوده و این مسئله در سرنوشت شخصیت اصلی مؤثر است؛ اینجاست که داستان را درک می‌کنیم و از خواندن آن لذت می‌بریم.

وی یکی از مسائل امروز دنیا را نابرابری در فرصت‌ها دانست و اظهار کرد: همه ناکامی‌ها ناشی از انتخاب‌های خود شخص نیستند، سخنرانان انگیزشی یا کتاب‌هایی با محتوای زرد این نکته را به ما نمی‌گویند، ولی کسی که در حوزه توسعه فردی قصد کمک به دیگران دارد، باید در گام اول دلسوزی یا شفقت‌ورزی به خود را آموزش دهد؛ زیرا محاکمه مداوم خویش نتیجه‌ای به دنبال ندارد. به جای محاکمه باید روح خود را نوازش کنیم. هیچ‌کس در طول زندگی مدارا با خود را به ما یاد نداده است، در حالی که همگی به آن نیاز داریم. بنابراین، ابتدا باید پذیرش و شفقت‌ به خود را بیاموزیم و در گام‌های بعدی به ساختن یا کشف‌کردن خود بپردازیم.

روحانی بیان کرد: در درون همه ما گوهری وجود دارد و استعدادها و توانمندی‌هایی داریم که فقط باید آنها را کشف کنیم؛ در اینجا به مشاور یا همراه نیاز داریم، ولی کتاب‌های انگیزشی زرد نمی‌توانند این کار را برای ما انجام دهند و حتی راهکارهایی که ارائه می‌کنند، با سبک زندگی ما منطبق نیست.

راهکار ترویج کتاب‌های مفید 

وی اظهار کرد: یکی از راهکار‌های ارائه و ترویج کتاب‌های خوب این است که والدین، معلم‌ها، مربی‌های مهدکودک و کتابدارها بدانند که چگونه و با چه ترفندی به کسی که مخاطب کتاب‌های انگیزشی است و نیاز به مطالعه آنها دارد، توصیه کند که در کنار کتاب‌هایی با محتوای زرد که به آنها علاقه‌مند است، کتاب بامحتوا بخواند تا هم سطح سلیقه مطالعاتی او ارتقا پیدا کند و هم از بند سخنان تکراری آزاد و وارد دنیای جدیدی شود. در عرصه ترویج کتاب، کمک به افراد برای شناسایی کتاب‌های باکیفیت‌تر اهمیت بسیاری دارد، سپس آنها به مرور متوجه وجود کتاب‌های بهتر و مؤثرتر در حوزه موفقیت نسبت به محتواهای زرد می‌شوند.

این مدرس دانشگاه درباره شخصیت‌هایی که به‌عنوان الگو انتخاب می‌شوند، گفت: ما کسانی را در صفحات مجازی خود دنبال می‌کنیم که دوست داریم الگوی ما باشند و پرطرفدارترین صفحات متعلق به همان کسانی است که قصد متفاوت‌بودن دارند، در حالی که واقعاً چیزی برای ارائه ندارند. تفاوت در ذات خود دیده‌شدنی است و به چشم می‌آید؛ در نتیجه کسی آن را داد نمی‌زند. فکر می‌کنم در زمینه انتخاب الگوها هم کمی به بیراهه رفته باشیم.

وی تصریح کرد: باید سرعت حرکت زندگی را کاهش دهیم، زیرا جامعه مدام به ما سرعت القا می‌کند. زمانی که هیچ مکث و سکونی نداشته باشیم، توانایی اندیشیدن هم نداریم. همه کتاب‌های بامحتوا به تأمل، مدیتیشن یا آرام‌گرفتن در زمانی اندک توصیه کرده‌اند. در این زمان، فرد می‌تواند کمی درباره خود تأمل و مسیرش را مشخص کند؛ هر کس به تنهایی باید به کشف و شهود درونی و اصلی خود در زندگی دست پیدا کند. وقتی به مرور تک تک افراد جامعه درون خود را کشف کردند، یافتن خود واقعی و کشف آن نیز رواج می‌یابد.

پیامدهای تلاش برای متفاوت‌بودن 

روحانی به فایده ذاتی متفاوت‌بودن با دیگری اشاره کرد و گفت: در حوزه کسب‌وکار، موضوعی با عنوان تمایز وجود دارد که به ارزش‌آفرین بودن تمایز اشاره می‌کند؛ یعنی ایجاد تمایز بد نیست. تفاوت و تمایز در همه ما وجود دارد و به دنبال آن گشتن و در پی ایجاد آن بودن، کاری عبث است. اولین، مهم‌ترین و پرخطرترین آسیبی که جست‌وجوی تفاوت در بیرون از خود به همراه دارد، اضطراب و استرس است که پیش از این با عنوان اضطراب منزلت به آن اشاره کردیم.

وی ادامه داد: متفاوت‌بودن فرد را به حدی دچار چالش می‌کند که از خود اصلی دور می‌شود و در نهایت، در میان عوامل بیرونی به دنبال خودش می‌گردد که ثمری هم نخواهد داشت. استرس و اضطراب کاهش عملکرد مفید شخص، احساس اضطراب مداوم، از بین‌رفتن احساس آسایش و شادی واقعی، نگرانی دائمی و مقایسه خود با دیگران را به دنبال دارد؛ همچنین افسردگی، بی‌انگیزگی و رها کردن هدف زندگی، از جمله آسیب‎‌های اضطراب است.

این فعال حوزه ترویج کتاب خودکشی‌ها و اعتیاد به انواع مواد مخدر را از دیگر تبعات اضطراب دائمی در سطح بالا دانست و بیان کرد: فرد برای رهایی از استرس و کسب آرامش حتی برای مدتی کوتاه به چنین رفتارهای پرخطری روی می‌آورد، پس می‌توان به تبعات خطرناک رفتارهای ساده هم اشاره کرد. از طرف دیگر، تلاش برای متفاوت‌بودن به انزوا و در نهایت اضطراب و افسردگی ختم خواهد شد، زیرا انسان ذاتا موجودی اجتماعی و نیازمند ارتباط با دیگران است؛ کناره‌گیری از آنها و انزوا تبعات منفی بسیاری دارد، به‌طوری که در افزایش آمار افسردگی و خودکشی مؤثر است.

وی بیان کرد: اگر از زاویه دیگر نگاه کنیم، زمانی که به‌طور مداوم به دنبال متفاوت‌بودن باشیم، اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس‌مان به میزان تفاوت ما از دیگران وابسته می‌شود و اگر جامعه به این متفاوت‌بودن ارزش دهد، تبعات بسیاری در همه جنبه‌های زندگی اجتماعی خواهد داشت. می‌توان گفت ملاک ازدواج جوانان امروز بسیار متفاوت و عجیب شده است، انتظارات عجیب از ظاهر یکدیگر دارند و در ادامه این ماجرا، افراد به دنبال ایجاد تغییرات خاص و عجیب‌تر در خود می‌روند؛ آمار نجومی عمل‌های زیبایی و آرایش‌‌های متفاوت، همگی از تبعات جستجوی خویش در عوامل بیرون از خود ناشی می‌شود. این عارضه عصر امروز است که در همه دنیا مشاهده می‌کنیم و در کشور ما به‌دلیل مشکلات متعدد، به سبک دیگر و متفاوت از دیگر کشورها بروز یافته است.

روحانی به آسیب بلاگرهای مجازی حوزه کتابخوانی اشاره و تصریح کرد: بلاگرهایی در فضای مجازی هستند که فقط به دنبال نمایش کتاب‌اند؛ نمایش اینکه چه میزان و چه کتاب‌هایی می‌خوانند، در حالی که هدف از مطالعه زیستن با کتاب است، نه اینکه فقط آمار عددی و تعداد کتاب‌ها برای مطالعه هدف ما باشد تا به این وسیله خود را متمایز کنیم. مطالعه زیاد ارزشمند، ولی مطالعه فراوان کتاب‌های زرد از هدف اصلی مطالعه به دور است. کتاب «زندگی در صدف خویش گوهر ساختن است» نوشته علی صاحبی، به همین نکته اشاره می‌کند.

دلیل فراوانی و در دسترس‌بودن کتاب‌های انگیزشی زرد 

وی در پاسخ به این پرسش که چرا کتاب‌های زرد تا این حد در دسترس هستند، گفت: در اینجا باید به مسائل کلان توجه داشت که در همه دنیا و در کشور ما به صورتی متفاوت وجود دارد. نام دیگر کتاب‌هایی با محتوای زرد، «کتاب‌های تجاری» است؛ کتاب‌هایی که شاید سود ناشران در آنهاست و به‌دلیل پرطرفدار بودن، بیشتر هم ترویج می‌شوند، به‌طوری که حتی در کتابفروشی‌ها هم روی میز پرفروش‌ها قرار می‌گیرند تا بیشتر در معرض دید مخاطبان باشند. درواقع، زنجیره کتاب و کتابخوانی باید به سمتی حرکت کند که این کتاب‌ها و همه عوامل آنها از جمله نویسنده‌ها، ناشرها، مروجان و کتابفروشی‌ها به حاشیه رانده شوند.

این مدرس دانشگاه در پایان بیان کرد: هر کس باید بررسی کند و دریابد که در کجای این زنجیره قرار دارد و در همان جایگاه برای بهبود آن تلاش کند. برای مثال، من به‌عنوان کتابدار نمی‌توانم از ورود کتاب‌ها با محتوای زرد به کتابخانه جلوگیری کنم، ولی می‌توانم در کنار این کتاب‌ها، منابعی با محتوای غنی را هم به مخاطبان آنها پیشنهاد بدهم.

زهراسادات مرتضوی

انتهای پیام
captcha