منوچهر شاهسواری؛ نویسنده و تهیهکننده ایرانی است که همزمان با ساخت سریال و فیلمهای مختلف سینمایی سمتهای مختلفی در حوزه سینما داشته که از آن جمله میتوان به مدیرعاملی خانه سینما، ریاست شورای مرکزی اتحادیه تهیهکنندگان و توزیعکنندگان فیلم ایران، ریاست شورای صنفی نمایش و مدیریت بخش فیلمهای خارجی بنیاد سینمایی فارابی اشاره کرد.
در پناه تو از سریالهای مشهور تلویزیونی شاهسواری در کسوت تهیهکننده است و در همین مقام فیلمهایی نظیر فصل بارانهای موسمی، یک گزارش واقعی و مخمصه را نیز ساخته است.
به مناسبت ایام هفته دفاع مقدس، ایکنا با او که از پیشکسوتان حوزه سینمای دفاع مقدس است و در این زمینه مطالعه جدی و عمیقی در ادبیات و هنر بهویژه سینما و رسانه دارد و از سویی سه فیلم دفاع مقدس با عناوین «ماه و خورشید»، «برادههای خورشید» و «مزار شریف» را در کارنامه تهیهکنندگی به ثبت رسانده، گفتوگویی داشته که در آن حرفهای نو و تفکربرانگیز زیادی وجود دارد. مشروح این گفتوگو را با هم میخوانیم و میبینیم:
ایکنا – برای شروع بهتر است به مفهوم سینمای دفاع مقدس که برخی آن را موضوع فیلم و عدهای آن را ژانر سینمایی خاص ایران میدانند بپردازیم و بدانیم نظر شما در این مورد چیست؟
جنگ با همه مسائلش در طول تاریخ حیات بشر یکی از پارامترهای تغییر تحولات بزرگی است که در جهان صورت گرفته و تقریباً بخشی از هر تغییر و تحول بزرگی که در جهان و در طول تاریخ تمدن بشر سراغ دارید با جنگ آغاز شده یا اوج گرفته یا سقوط کرده است. یعنی در موقعیتهای جنگی ما هم اوج داریم هم سقوط. تمدنهایی با جنگ سقوط کرده و تمدنهایی با جنگ سر برآوردهاند و ماهیت جنگ در هر موقعیتی ممکن است تفاوتهای معنایی داشته باشد.
از سوی دیگر جنگ از آن اموری است که دو سو دارد و هر طرفی خودش را محق میداند که وارد نبرد میشود. بنابراین افرادی که برای وطن میجنگند در آن نوعی تقدس میبینند که از زاویهای قابل پذیرش و فهم است. از زاویه دید من این اتفاق یک تفاوت سینمایی نسبت به جنگهای دیگر دارد. اگر به تاریخ رجوع کنیم هرگاه جنگی روی داده است سینمای آن کشور یا تعطیل یا دچار پروپاگاندا شده است. یعنی به نوعی مسئولیت مستقیم حفظ روحیه قهرمانپروری و تقدس بخشی به قهرمانان آن و حتی امر دفاع بر دوش سینما افتاده است. اما سینمای دفاع مقدس ما تفاوت بزرگی دارد که من در هیچ جای دیگری ندیدم و آن ساخت فیلمهای داستانی در زمان وقوع و ادامه جنگ است.
ایکنا – این تفاوتی که میفرمایید آیا آثار متفاوتی هم در زمینه سینمای جنگ داشته یا سینما متأثر از شرایط جنگی آن زمان و بنا به نیاز روز تولید داشته است؟
در اینجا باید یادی کنیم از همه کسانی که در این حوزه تلاش کردند و زحمت کشیدند. با شروع جنگ تحمیلی و در همان لحظات اولیه زندهیاد رسول ملاقلیپور یا سیفالله داد، ایرج قادری و ساموئل خاچیکیان فیلمهای درخشانی ساختند که موقعیتهای عالی برای سینمای ایران فراهم کردند. نکته اینجاست که وقتی در هر جنگی یا سینما تعطیل میشد یا پروپاگاندا غالب، سینمای ایران به فکر پشت صحنه بود. اصلاً سینمای دفاع مقدس سینمای زندگی بود. آیینه خانواده و مسائل جاری جنگ محسوب میشد و در زمانی که مردم دغدغه داشتند که با بروز جنگ تغییرات زندگی را چطور اعمال کنند یا بزرگترین مشکل این بود بچههای خود را چطور به مدرسه بفرستند، سینما آیینه زندگی شد و تصاویر آینده را به نمایش گذاشت. از نظر من این یکی از خصلتهای ذاتی فرهنگی جامعه ایران و سابقه فرهنگی و تمدنی آن است که همیشه در بدترین شرایط به چارهای اندیشیده و هیچوقت اسیر گذشته نشده است.
اگر هر امری منتهی به نتیجه برای آینده باشد نه گذشته، به محصول دلخواه میرسد. وقتی جنگ در گذشته بماند به انتقام و مصیبت میکشد اما اگر به آینده کشور و حفظ سرزمین و تمدن اندیشیده شود متعلق به فرداست.
من به این نوع نگاه باور و ایمان دارم و فارغ از تغییراتی که ممکن است روی دهد که به تغییر برخی تلقیهای حاصل از این نظریهها منجر شود، تفاوت موجود جنگ ما نسبت به سایر جنگها تفاوت خیلی معناداری است و اگر این رویداد را متعلق به نیازی برای فردای ملت بدانیم و بر سر آن بحث و گفتوگو داشته باشیم به نتایج درخشانی خواهیم رسید. دقت کنید که از کلمه ملت استفاده کردم و نگفتم مردم یا جامعه و اگر کسی بخواهد در جنگ تحمیلی بین این ملت خطکش بگذارد و تفاوت قائل شود خیانتی انجام داده که اصرار بر آن به جنایت خواهد انجامید چراکه ملت امری یکپارچه است و این یکپارچگی از فرهنگ، تمدن و زبان میآید.
اینکه کسی، من و تویی راه بیندازد و بگوید من جنگیدم تو درس خواندی یا تو فلان کردی و من بهمان، غلط است. همه آنهایی که به جبهه رفتند به عشق ماندن این آب و خاک و تحصیل فرزندان این سرزمین جانبازی کردند و این یعنی نگاه جنگ به آینده ایران. سینمای ما نیز همین تصویر را نشان داد. ما نخواستیم فیلم بسازیم تا سر مردم را گرم کنیم و واقعیت را طور دیگری جلوه دهیم. نشان دادیم گروهی از جان و مالشان گذشتند تا بقیه زندگی کنند، درس بخوانند، پدر و مادر شوند و ... این نگاه رویکردی دیگر به جنگ میدهد که همان بعد مقدس آن است و منجر به رابطه عمیق ملی میشود نه امری سطحی یا جناحی که جنگ را تبدیل به تعلقاتی متعلق به گروهی خاص کند.
ایکنا – این نوع رویکرد مورد اشاره شما در ساحت اجتماعی و از منظر تأثیر بر مخاطب هدف چه جلوهای را از خود بروز داده است؟
سینمای ما و بهویژه سینمای جنگ همیشه نقش مهمی در تفاهم و وحدت ملی ایفا کرده و در هر ساحت و ژانری فیلم ساخته شده است؛ این رویکرد دیده میشود. چه فیلمهایی که در آن روحیه قهرمانپروری و تار و مار دشمن وجود دارد نظیر عقابها که مدلی از این سینماست چه در ژانر اجتماعی که بعدها به وجود آمد و قارچ سمی یا هیوای ملاقلیپور از آن جمله آثار هستند. ما هنوز از جنگ فاصله نگرفته بودیم که عاشقانههایی اجتماعی درباره آن ساخته شد و آژانس شیشهای حاتمیکیا به نقد یک معضل اجتماعی حاصل از تبعات جنگ پرداخت. همین حالا که دارم این حرفها را میزنم انگار آلبوم خاطراتی را ورق میزنم و حس خوبی از دیدن این عکسها پیدا میکنم که نشان از اصالت و امتیازات بزرگی است که از جنگ گرفتهایم.
فارغ از رازگشاییهایی که از مقوله جنگ صورت میگیرد و اکنون محل بحث ما نیست، باید به انسانهایی فکر کرد که در راه دفاع از وطن از همه چیز گذشتند، جدا از اینکه با چه نوع نگاه و تفکری پا در این راه گذاشتند و چقدر از خطرات جنگ مطلع بودند؟ شاید به صورت غریزی میدانستند چه کاری انجام میدهند! تقریباً تمام کتابهایی که از خاطرات جنگ نوشته و منتشر شده است را خواندهام و میدانم که اینگونه نبوده که همه اینها فقط غریزی باشد هرچند به حضور غریزی نیز احترام میگذارم و در جای خود ارزشمند است اما بسیاری از این عزیزان با علم به همه خطرات و تبعات به جبههها رفتند.
ایکنا – از این خاطرات و آدمهای مرتبط چقدر در سینمای دفاع مقدس استفاده محتوایی برای تولید و شکلگیری درامهای جذاب شده است؟
اتفاقاتی که طی هشت سال دفاع مقدس افتاد، درامها و خرده حوادث بسیاری دیده میشود که شاید سالها بگذرد تا رازگشایی شود اما مهمترین اتفاقاتی که در این زمینه در سینما افتاده است این است که بعد از انقلاب نوعی تغییر ماهوی در منظومه روشنفکری صورت گرفت. به این صورت که خورشید این منظومه تا آن زمان شعر بود و تمام مناسبات اجتماعی ایران از کار، کشاورزی، قالیبافی و ... با شعر بیان میشد و حتی انتقال دانش با شعر و خطابه بود. راز ماندگاری ماهیت فرهنگی و هویت ملی ایران همین شعر است که آنها را حفظ کرده است و اگر نبود معلوم نبود زبان فارسی تا حالا باقی مانده بود یا نه. اما پس از انقلاب این مرکزیت از شعر به سینما تغییر پیدا کرد و سینما خورشید منظومه روشنفکری و دانایی مداری و حوزه تمدنی ایران شد. بلافاصله هم وارد جنگ و مسائل آن شد.
ایکنا – همانطور که میدانید در سینمای پویا، جذاب و مخاطبپسند جهان، همواره از اقتباس به عنوان یک عامل موفق یاد میشود. متأسفانه در سینمای ایران به ندرت از اقتباس بهره خوبی درست بردهایم و در سینمای دفاع مقدس هم همین غربت وجود دارد. نظر شما برای بهره مندی مطلوب از اقتباس چیست؟
سرعت تغییر ابزار شعر به سینما به دلیل وقوع جنگ به حدی بود که سینما فرصت نکرد به اقتباس روی آورد و در هشت سال دفاع مقدس هم آنقدر حوادث مختلف روی داد که متون قابل اقتباس برای سینما انگشتشمار بودند. نگاهی گذرا به تاریخ ایران در چند قرن پیش از انقلاب به ما نشان میدهد که در حد و وسعت جنگ تحمیلی ایران و عراق، جنگی نداشتهایم و شاید ذهنمان به سمت جنگهای ایران و روس در اواسط دوره قاجار برود. تفاوت اینجاست که ما در هر یک از آن جنگها بخشی از کشور را از دست دادیم و در این جنگ هیچ چیزی را واگذار نکردیم.
در بحث اقتباس بنده سالها در هر فرصت و گفتوگویی با مسئولان مربوطه، بر لزوم آن در سینما پافشاری کردهام همینقدر باید بدانیم که در اساس راه ارتقای جدی در صنعت سمعی بصری ما از این دایره بسته و موضوعات محدود است. چه از منظر فرهنگی و چه اقتصادی و فراتر از سینمای دفاع مقدس اقتباس تنها راهحل این موضوع است اما متأسفانه برخی از متون ادبیات داستانی ما بدون استفاده مانده که به دلیل زاویه دیدمان نسبت به برخی نویسندگان آنهاست و به همان خطکشی غلطی که اشاره کردم بازمیگردد. کارهای خوبی در این زمینه وجود دارد که کتاب درخشان مدار صفر درجه آقای احمد محمود از آن جمله است اما متأسفانه در همان زاویههای بسته نگاههای برخی مسئولان او جز این ملت حساب نمیشود. باید زاویه نگاهمان را بازتر کنیم و از این لنزهای بسته بیرون بیاییم و دست به اقتباس جدی در سینما بزنیم.
ناداستانهای بسیاری داریم که از روایت شخصی گرفته شده و خاطرات و گزارش از دوران جنگ در آنها وجود دارد و تخیل خیلی در آنها جایی ندارد. وقتی نولان «اوپنهایمر» را میسازد خیلی دستش برای تغییر باز نیست و فقط میتواند شاخ و برگهای کوچکی به روایت بدهد که درام را غنیتر کند اما اثری ارزشمند ساخته میشود که به نقد قدرت در امریکا میانجامد. متأسفانه ما از این حجم انبوه داستان و روایتهای در دسترس استفاده نمیکنیم.
ایکنا – به عنوان پرسش پایانی اگر امروز بخواهید فیلم دفاع مقدسی که سالها قبل ساختهاید – مثلاً برادههای خورشید – را دوباره بسازید چه تغییراتی را در آنها لحاظ میکنید؟
امروز اگر بعد از سی سال بخواهم دوباره «برادههای خورشید» را بسازم همان را خواهم ساخت با این تفاوت که فرم را مناسب با مخاطب امروز انتخاب میکنم. اشاره کردم که ناداستانهای زیادی وجود دارد که توانایی ساختن فیلم خوب و برای مخاطب امروز در آن وجود دارد. نمونه اخیر آن فیلم «موقعیت مهدی» است که آقای حجازی از زندگی شهید باکری ساخته و اتفاقاً سریال آن هم خوب از کار درآمده است. بستگی به این هم دارد که کسی که کار را انجام میدهد چه نسبتی با آن دارد. حجازی خودش درگیر کار است و به چیزی که میسازد اعتقاد دارد و نتیجه آن اعتقاد «فیلم خوب» است. حسین حقیقی هنگام ساخت «برادههای خورشید» با بچههای جهادی در ارتباط بود. حالا نه جنگی است و نه ممکن است آن آدمها باشند اما ناداستانها این ماجراها را حفظ کردهاند. پرترهها ظرفیتهای خوبی هستند چراکه انسانهای واقعی در آن خاکستریاند. باید بدانیم شخصیتها مقدس به دنیا نمیآیند. آنها هم در زندگی بالا و پایین دارند تا به یک درجهای برسند. فیلم حجازی از این جهت ارزشمند است و من نیز این سبک را در فیلم «متولد ماه مهر» دنبال کردم. در فیلم «سایههای هجوم» هم خانواده را در حاشیه جنگ نشان ندادهام. مدلهای مختلفی برای فیلمسازی وجود دارد اما کارهایی که رسول ملاقلیپور یا حاتمیکیا ساختهاند جلوهای از مواردی است که به آنها اشاره کردم.
گفتوگو از عباس کریمی عباسی
انتهای پیام