حجت‌الاسلام اوحدی؛ مرد میدان تبلیغ، ترجمه و نشر بین الملل
کد خبر: 4208561
تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۰
یادداشت

حجت‌الاسلام اوحدی؛ مرد میدان تبلیغ، ترجمه و نشر بین الملل

حجت‌الاسلام اوحدی؛ مرد میدان تبلیغ، ترجمه و نشر بین الملل حجت‌الاسلام و المسلمین علی اصغر اوحدی، معاون پیشین مجمع تقریب جهانی مذاهب اسلامی که روز چهارشنبه دارفانی را وداع گفت، به تنهایی یک مرکز بود برای امور فرهنگی و تبلیغی.

محمدصادق امینی، کارشناس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، در یادداشتی به مناسبت درگذشت حجت‌الاسلام و المسلمین اوحدی، که در اختیار ایکنا قرار داده است، به فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی این روحانی فرهیخته پرداخته است:

افسوس، افسوس را می‌توانستی در روزهای آخر زندگی اش از نگاه و زبان و رفتار او بخوانی و فرصت هایی که این روزها در جریان بروکراسی های اداری و روزمرگی های کارمندی از دست می رود. او چندان در این باره سخن نمی گفت، اما ما می گفتیم و گاه می نالیدیم از این روزها و حسرت آن روزه ها، و او با نجابت و حیایی که داشت سری تکان می داد و تایید می کرد. فقط می گفت شما جوان‌ترها تجربیات و دستاوردهای گذشته را فراموش نکنید.

آخرین بار او را در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به بهانه ارسال آثار استادش شهید سیدمحمدباقر صدر به مقامات و شخصیت های عرب در ممالک عرب زبان ملاقات کردم. قدری مریض حال بود اما همچنان همان اوحدی با علاقه و انگیزه در فعالیت های مذهبی برای خارج از کشور.

گفتم که در او حسرتی بود از فعالیت های گذشته که با توجه به مدت همراهی ای که با او در ترجمه و نشر داشتم آن را درک می کردم. گاهی  می گفتم حاج آقا دیگر دیر شده و زمان از کف رفته، خیلی باید زور بزنیم تا  بتوانیم کتاب های شهید صدر را به مخاطبان خاص و اندیشمندان جهان عرب برسانیم، مگر این بی ارادگی های اداری می گذارد! می گفتم گذشت آن زمانی که در طبقه پنجم ساختمان میدان فلسطین (معاونت بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی) هر روزه کتاب چاپ می‌کردیم و در زیرزمین همانجا برای مشتاقانی از سراسر دنیا می فرستادیم.

او اما مرا با کلماتی امیدوار می کرد و همچنان بر ادامه راه تشویق و می گفت که بالاخره ما باید ذخایر علمی و فرهنگی مان را به جهان برسانیم، به نحو مطلوب.

این گپ و گفت ها حاصل همکاری نزدیک با ایشان بود و اصولا هر کسی با ایشان از نزدیک کار کرده بود می توانست روحیه پیگیری و نارامی در بهره گیری از فرصت ها را در او ببیند. بی آلایشی و دور بودن از هر گونه پروتکلهای دیداری و ارتباطی باعث شده بود با او همچون رفیقی سفره دل مان را باز کنیم و از گذشته پربار و حالِ کم بار بگوییم.

درباره حجت‌الاسلام و المسلمین علی اصغر اوحدی، به جرات می توان گفت او به تنهایی یک مرکز بود برای امور فرهنگی و تبلیغی.

سال های قبل از ۱۳۷۴ که در کنار و زیرنظر آیت الله تسخیری امور اعزام مبلغ خارج از کشور را به عهده داشت تا سال های پس از آن در مدیریت ترجمه و نشر و انتشارات الهدی در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی می شد این مرکزیت داشتن او را به خوبی شاهد بود، البته با اعتماد به جایی که رییس سازمان به او داشت امور را به سرعت پیش می برد. خیال نکنیم آن روزها دم و دستگاهی و نیروی آنچنانی و تخصص های مختلف کنار هم نشسته بود و در یک نظام اداری خیلی تعریف شده کارها انجام می شد، خیر. همانگونه که از آه و ناله خود در این روزها در نزد او گفتم باید بگویم آن روزها روزهای اراده بود و اکنون بروکراسی و بازتعریف های مکرر در نحوه فعالیت، زمان را از ما ربوده است.

شیخ اوحدی به سه وسیله ارتباطی، خوب استفاده کرد، فارسی،اردو و عربی. برای همین بهتر از هر دوره ای توانست بسیاری از آثار ترجمه شده دانشمندان شیعی را به دست مردم و علمای شبه قاره و جهان عرب و سایر نقاط جهان برساند و مدارس شیعی را در آفریقا و کشورهای دیگر بانی و یاریگر باشد. در عصر انقلابی که هیجانات هنوز فروش نکرده و جامعه میل به دانایی دارد چه می توانستی بکنی و این را مقایسه کنید با سال های اخیر که مکرر سند و راهبرد و طرح و برنامه می نویسیم و دم و دستگاهی هم ایجاد می کنیم اما صدای ما کم تر شنیده می شود. به راستی علت این شرایط در کجاست. مگر قرار نبود سازماندهی علمی و اصولی ره به جایی ببرد!؟

بگذار از اوحدی نازنین دور نشوم و در حال و هوای او بگویم که بدجوری دلمان برای او تنگ می شود. دلمان تنگ می شود که حرف را می گرفت و راه را می جست و به سرانجامی می رسانید. ما اما اینک اندر خم‌ یک کوچه ایم. باز انگاری قلم می خواهد به سمت درد دل با او پیش برود اما حیفم می آید از او نگویم.

خلاصه بگویم او را، که بعد از انقلاب از نقش آفرینان دیپلماسی ترجمه بود چه در جریان عمل و چه در سازماندهی فعالیت ها. از هر گونه پیشنهاد سازنده و نقشه راه استقبال می کرد اما منتظر تصمیم دستگاه ها چندان نمی نشست و خود دست به کار می شد، چرا که تاخیر را چندان بر نمی تافت. در این باره، او به همه زبان های زنده دنیا توجه داشت، خصوصا به دیپلماسی ترجمه در کشورهای همسایه توجه ویژه ای داشت، زبان هایی مانند ترکی آذربایجانی، ترکی استانبولی و از زبان های رایج در آسیای مرکزی گرفته تا زبان سوئدی و... هر چند امکان ترجمه به برخی زبان های اروپایی فراهم نبود اما او دست از حرکت نمی شست و بر ادامه راه پافشاری می کرد.

خواستم بگویم توجه او به زبان اردو و عربی او را از سایر زبان ها همچون ترکی که بیشترین قرابت فرهنگی را با ما دارد و اهمیت استراتژیک دارد و از نظر فرهنگی بسیار اهمیت دارد، غافل نکرد، چرا که ما بیش از آنکه در نشر آثار مکتوب به اقصی نقاط جهان وظیفه داریم، بر اتفاق و همگرایی منطقه ای و آسیایی بیشتر نیازمندیم و او نیاز و ضرورت نشر کتاب در این حوزه را خوب دریافته بود.

ناگفته نماند غفلت از آن سوی جهان کم تر خسارت بار است تا غفلت از همسایگان!

پایان این نوشتار کوتاه اینکه علمیت و فقاهت آقای اوحدی هرچند برای اهل علم شناخته شده بود اما میان ما فعالان فرهنگی اجرایی گم بود و یا ما قدرت درک آن را نداشتیم و بعدها فهمیدیم علمیت او را و شناختش از جهان عرب و شبه قاره را که آنجاها را مانند کف دستش می شناخت و برای هر کدام هم نسخه ای می پیچد و اینکه به مرور فهمیدیم که چرا او به نشر برخی آثار دست می زد که حکایت از علمیت و شناخت او از مخاطبان و محیط داشت....

بقیه حرف ها را بگذار تا وقت دیگر و حالی دیگر!

براستی این همه اخلاص از کجا آمده بود و آن جمع فاضل فرهنگی خدمتگذار چگونه دور او حلقه می زدند و هر یک را به حرکتی و اقدامی وا می داشت؟

اوحدی مدیر خوشبخت و عاقبت بخیری بود. علم و فضیلت خود را در طبق اخلاص نهاد و در عمل به کار گرفت.

روحش شاد و نامش ماندگار

انتهای پیام
captcha