کد خبر: 4218208
تاریخ انتشار : ۰۵ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۵
درس اخلاق آیت‌الله مظاهری/ 9

تحقق انسانیت؛ هدف غایی انبیای الهی

همه پیامبرها برای این آمده‌اند که: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ یعنی برای سعادت انسان و برای اینكه هرکس به حد خود و حق خود قانع باشد، برای اینكه انسانیت در هر روستا و شهر و کشوری و در هر خانواده‌ای، صددرصد پیاده شود.

آیت‌الله‌العظمی مظاهریبه گزارش ایکنا از اصفهان، آیت‌الله‌العظمی مظاهری در نهمین جلسه درس اخلاق خود با موضوع «انسان در قرآن»، هدف از بعثت انبیا را تحقق انسانیت انسان‌ها می‌داند که همان قیام برای برپایی قسط و عدالت است. سپس به تشریح معنای عدالت می‌پردازد و بر این نکته تأکید می‌کند که اگر قسط و عدل حکم‌فرما شود، معنا ندارد که فقر و گرانی در جامعه وجود داشته باشد.

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یفْقَهُوا قَوْلِی‏»

موضوع جلسات درس اخلاق درباره «انسان در قرآن» بود و بحث به اینجا رسید که هدف از خلقت انسان چیست؟ چرا پروردگار عالم انسان را خلق كرده است؟ خداوند متعال برای چه منظوری انسان را به دنیایی آورده که این همه جزر و مد دارد و با این همه مشكل همراه است؟

دنیا نظیر دریا، پر از جزر و مد و پر از موج است و مشکلات در آن، یكی پس از دیگری انسان را مشغول می‌کند. امام كاظم(ع) در نصایحی به هشام که از شاگردان ایشان است، می‌فرماید: «ای هشام! لقمان به پسر خويش گفت: «إِنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ‏ قَدْ غَرِقَ فِيهَا عَالَمٌ كَثِيرٌ؛ دنيا دريايى ژرف و عمیق است كه مردمان بسياری در آن غرق شده‌‏اند.» (الكافی، ج‏ 1، ص 16) 

آیا یک نفر می‌تواند در دنیا مشكل نداشته باشد؟ آیا یک نفر می‌تواند ادعا کند که من گره در كارم نیست؟ پس این دنیا یعنی مشكل، این دنیا یعنی گره روی گره؛ حال که چنین است، برای چه ما به دنیا آمده‌ایم؟


بیشتر بخوانید:


در جلسات قبل گفته شد كه پروردگار عالم كه خالق ماسوی الله است، در قرآن کریم خطاب به انسان می‌فرماید: ماسوی الله را برای تو خلق كردم. می‌فرماید: «خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً؛ آنچه در زمين است، همه را براى شما آفريد.» (بقره، 29) زمین و آنچه را در زمین است، برای تو خلق کردم. در آیه دیگر می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ؛ آيا ندانسته‌‏ايد كه خدا آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمين است، مسخر شما ساخته است.» (لقمان، 20) عالم وجود، عالم هستی، از عالم ملک، ملكوت، جبروت، همه و همه برای تو خلق شده و باید مالک ماسوی الله بشوی. تو باید ماسوی الله را تسخیر كنی، برای اینكه ماسوی الله مال توست.

در احاديث قدسى آمده است كه خداوند متعال خیلی رسا مى‏‌فرمايد: «عَبدي‏ خَلَقَتُ الاشیاء لِأجَلِک؛ اى بنده‌‏ام، من همه اشيا را به‌ خاطر تو خلق كردم.» (مشارق الانوار، ص 283) همه دنیا و تمام ماسوی الله را برای تو آفریدم. از این نظر، عالم تكوین، چه مجرد و چه ماده و نیز عالم تشریع برای انسان است. پروردگار عالم 124 هزار پیامبر برای انسان فرستاده، ملائكه هم برای حفظ انسان خلق شده‌اند. استاد بزرگوار ما، امام خمینی(قدس‌سره) در یكی از بحث‌های اخلاقی می‌فرمود: «پروردگار عالم به اندازه‌ای لطف به بنده‌ها دارد که قبل از آنكه بنده‌ای روی كره زمین باشد، پیامبرش را فرستاده است؛ یعنی اولین كسی كه روی كره زمین آمد، حضرت آدم بود و حضرت آدم پیامبر بود که از طرف خداوند برای هدایت انسان مبعوث شده بود. هنوز انسانی روی كره زمین نبود؛ اما پیامبرش بود و خدا 124 هزار پیامبر برای هدایت آدمیان فرستاده است.»

پیامبران بدون سلاح نبودند

قابل توجه اینکه قرآن کریم می‌فرماید: پیامبرها بی‌سلاح هم نبوده‌اند، چراکه هم قوه مقننه داشته‌اند، هم قوه مجریه و هم قوه قضائیه؛ یعنی این 124 هزار پیامبر كه آمده‌اند، همه قاضی بوده‌اند، قانون داشته‌اند و مجری قانون هم بوده‌اند. قانون را برای سعادت انسان وضع می‌كردند، خود اجرا می‌كردند و در اختلافات هم خود قضاوت می‌كردند. در این‌باره قرآن می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس؛ به راستى ما پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم.» (حدید، 25)

این آیه از شاهكارهای قرآن است. می‌فرماید: پیامبرها را فرستادیم، با معجزه هم فرستادیم، به‌طوری كه بتوانند روی عقل انسان، روی وجدان انسان و روی فطرت انسان كار كنند: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ.» پیامبر خاتم را با قرآن فرستادیم، حضرت موسی(ع) را با آن عصای كذایی فرستادیم، حضرت عیسی را با آن معجزه یعنی مرده زنده كردن فرستادیم و بالاخره هر پیامبری آمد، نظیر این سه پیامبری كه گفتم، معجزه داشت، برای اینكه بتواند تسلط تشریعی بر عالم انسان پیدا كند.

بعد می‌فرماید: 124 هزار پیامبر با سلاح معجزه آمده‌اند. به چه علت؟ «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ برای اینكه مردم در عمق جانشان، در عمق ذاتشان عدالت حكم‌فرما شود. نمی‌فرماید: «لِاِقامَةِ القِسط»، بلکه می‌فرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»، آمده‌اند که آدم بسازند، آمده‌اند که عادل بسازند، آمده‌اند کاری كنند مدینه فاضله‌ای برای انسان‌ها بنا شود تا عادل باشند. همه مردم به حق خودشان اكتفا كنند و هیچ كس متجاوز به حقوق دیگران نباشد. برای این آمده‌اند تا تبعیض در جامعه نباشد، فقر در جامعه نباشد. برای اینكه اگر فقر در جامعه وجود دارد، به‌ دلیل تبعیض‌ است، به‌ دلیل ظلم‌ است، وگرنه معنا ندارد فقر در اجتماع باشد. همه آمده‌اند برای اینكه بیكاری در جامعه نباشد. اگر بیكاری، تورم و گرانی در جامعه وجود دارد، همه و همه به‌ دلیل تبعیض است، به‌ دلیل این است که بعضی حق دیگران را می‌خورند. اگر عدالت و قسط در جامعه حكم‌فرما شود، معنا ندارد فقر در جامعه باشد.

اقتصاد مورد نظر اسلام فقر را نابود می‌کند

امیرالمؤمنین(ع) در سخن حکمت‌آمیزی فرموده‌ است: «هيچ فقيرى گرسنه نمى‏‌ماند، مگر اينكه توانگرى مانع رسيدن روزى او شود.» (نهج‌البلاغه، حکمت 328) پس اگر در جایی كوخی دیده شود، باید در کنار آن، كاخی جستجو شود. اگر كاخ نباشد، كوخ نیست، کسی هم بدون خانه پیدا نمی‌شود. ما مدعی‌ هستیم که اگر قوانین الهی و اسلامی در امور اقتصادی پیاده شود، فقر در جامعه نیست. در همین‌باره چهار جلد كتاب به‌ نام «مقایسه بین سیستم‌های اقتصادی» سال‌ها قبل از من چاپ شد. در آن مجموعه، سیستم‌های اقتصادی دنیا نظیر اقتصاد سرمایه‌داری و اقتصاد كمونیستی كه آن روزها شایع بود، مقایسه شد. بعد بیان شد که بر اساس آیات و روایات، ادعا می‌شود که اگر در جامعه به اقتصاد مورد نظر اسلام عمل شود، آن‌گاه تبعیض نیست، فقر نیست، تورم نیست و بالاخره بیكاری و نارسایی نیست. اگر بیكاری وجود دارد، اگر تبعیض وجود دارد، اگر گرانی وجود دارد، همه در اثر عمل نکردن به اقتصاد مورد نظر اسلام است.

به هر حال، جمله «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» می‌فرماید: 124 هزار پیامبر آمده‌اند، برای اینكه همه مردم به حق خودشان قانع باشند. 124 هزار پیامبر آمده‌اند تا كسی حق كسی را حیف و میل نكند و  همه عادل باشند. همه به آنجا برسند كه اگر مغازه باز باشد، ولو یک هفته، كسی به آن مغازه نظر نكند. 124 هزار پیامبر آمده‌اند، برای اینكه اگر خانمی‌ از بیابان عبور کند، در آن بیابان احدی به او نگاه بد نكند.

اینكه شما شنیده‌اید در زمان ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنافداه) چنین می‌شود، برای این است كه احکام اسلام در آن زمان صددرصد پیاده خواهد شد. در روایات می‌خوانیم که در زمان ظهور، فقر و غم و غصه و ناامنی نیست؛ مردم نمی‌توانند زكات بدهند، برای اینكه فقیری پیدا نمی‌کنند تا به او زکات و صدقه بپردازند و همه مردم به‌ دلیل رزقی که خداوند از فضل خود به آنها عطا فرموده است، بی‌نیازند. (الارشاد، ج 2، ص381) همچنین در آن زمان، به‌ قدری امنیت گسترش می‌یابد که اگر زنی بخواهد از شرق دنیا به‌ سوی غرب جهان برود، کسی متعرض او نخواهد شد. (تفسیر العیاشی، ج 2، ص61)

همه پیامبرها برای این آمده‌اند که: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ یعنی برای سعادت انسان و برای اینكه هرکس به حد خود و حق خود قانع باشد، برای اینكه انسانیت در هر روستا و شهر و کشوری و در هر خانواده‌ای، صددرصد پیاده شود.

معنای عدالت چیست

گفته شد كه آیه شریفه نمی‌فرماید: «لِاِقامَةِ القِسط»، بلکه می‌فرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ برای اینكه انسان خودبه‌خود و به‌طور خودكار عادل باشد. اصلاً معنای اینكه فلانی عادل است، یعنی خودبه‌خود عادل است، خودبه‌خود از خدا می‌ترسد، روح خداترسی در عمق جان او حكم‌فرماست. به چنین کسی عادل می‌گویند و اسلام این عدالت را در فقه می‌خواهد. مثلاً امام جماعت باید عادل باشد؛ یعنی عدالت باید در عمق جانش باشد، خداترس باشد؛ یعنی اگر دنیا را به امام جماعتی بدهند و بگویند یک گناه بكن، یک دروغ بگو، مرتکب نشود، معنای عدالت این است. قاضی باید عادل باشد؛ یعنی اگر تمام یک استان را به او بدهند و بگویند یک حكم ناحق صادر كن، خودداری كند. آن كسانی كه در امور اجتماعی مسئولیت دارند، باید از چنین عدالتی برخوردار باشند.  

امیرالمؤمنین(ع) در کلامی می‌فرماید: «واللّه لو اُعطِيتُ الأقاليمَ السَّبعَةَ بما تَحتَ أفلاكِها، على أن أعصِيَ اللّه في نَملَةٍ أسلُبُها جُلْبَ شَعِيرَةٍ ما فَعَلتُهُ» (نهج‌البلاغه، خطبه 224) به خدا قسم اگر عالم هستی را، نه فقط این كره زمین را، بلکه عالم هستی را به من بدهند و بگویند به مورچه‌ای ظلم كن و پوست جو را بی‌دلیل از دهان مورچه بگیر، من نمی‌كنم. 

عدالت همین است که انسان در برابر تمام دنیا به این اندازه هم ظلم نکند. این یک پیام است، امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: من رئیسم و وضعم این است که سلاح ریاست دارم. سلاح ریاست چیست؟ عدالت دارم. عدالت چیست؟ دنیا را به من بدهند و بگویند به مورچه‌ای ظلم كن، نمی‌كنم. اسلام چنین عدالتی را می‌خواهد.

پیامبران مبعوث شده‌اند تا انسان با پیروی از تعالیم آنان به‌طور خودكار متجاوز نباشد، به‌طور خودكار دروغ‌گو، متقلب، دغل و حقه‌باز نباشد، غیبت نكند، تهمت نزند و آبروی کسی را نریزد. عدالت را در خانه و در تنهایی و نیز در اجتماع و بین مردم مراعات کند. معلوم است که اگر جامعه‌ای چنین شد، آن‌گاه دزدی در آن جامعه نیست، ظلم در آن جامعه نیست و زندگی مردم، زندگی انسانیت است.

نقل می‌کنند که اسكندر مقدونی از دهی می‌گذشت و منظره‌ای تعجب او را برانگیخت. دید مردم آن روستا اموات خود را مقابل خانه‌ها دفن می‌کنند؛ یعنی قبرستان آنها در مقابل خانه‌ها بود. مهم‌تر آنکه سن اموات روی سنگ قبرشان معمولاً بین یک تا 10 سال نوشته شده بود و از 10 سال تجاوز نمی‌کرد. بالاخره از اهالی روستا علت این پدیده‌های شگفت‌آور را جویا شد. آنها در پاسخ گفتند: قرار گرفتن قبور در مقابل خانه‌ها به‌ دلیل یادآوری مرگ و توجه اهالی روستا به مردن خویش است. در این ده، هرکس از خانه خارج می‌شود، قبل از هر چیز با مشاهده قبر پدر و مادر و خویشان خود، یادش می‌آید که او هم خواهد مرد و به این صورت دچار غفلت نمی‌شود.

یاد معاد به‌طور کلی نیرویی کنترل‌کننده است و سبب ازدیاد توجه و بیداری انسان می‌شود. در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) می‌خوانیم: «أَبْلَغُ الْعِظَاتِ النَّظَرُ إِلَى مَصَارِعِ الْأَمْوَاتِ‏ وَ الِاعْتِبَارُ بِمَصَايِرِ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ؛ رساترين موعظه‌‏ها و پندها، نگاه كردن به آرامگاه مردگان و عبرت گرفتن از جايگاه پدران و مادران در قبر است.» (غررالحكم و دررالكلم، ص 217)

سپس اسکندر پرسید: قضیه سن کم افراد که روی قبور نوشته شده، چیست؟ گفتند: ما دروغ نمی‌گوییم و عمر واقعی، یعنی عمر مفید اموات را روی قبرشان می‌نویسیم. مثلاً کسی که 70 سال در دنیا زندگی کرده، نصف عمرش را خواب بوده و جزو عمرش نیست، بخشی از آن نیز صرف خورد و خوراک و خرید و فروش و نظایر آن شده است. پس عمر مفید او که برای خدمت به خلق خدا، ارتباط با خدا، تحصیل معنویت، کمالات و فضایل و کسب علم و نظایر آن استفاده شده، معمولاً بیش از 10 سال نیست.   

گناه و تبدیل نعمت به نقمت

آن زمانی که انسان صرف گناه و معصیت کند، نه تنها جزو عمر مفیدش به‌ حساب نمی‌آید، بلکه نعمت‌های دنیا را به نقمت و نگرانی تبدیل می‌کند. خدا وعده داده است که اگر ملتی با خدا شد، برای آن ملت نعمت مثل باران می‌بارد. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُون‏؛ و خدا شهرى را مثل زده است كه امن و امان بود و روزی‌اش از هر سو فراوان مى‏‌رسيد، پس ساكنانش‏ نعمت‌هاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى‌‏دادند، طعم گرسنگى و هراس را به مردم‏ آن چشانيد.» (نحل، 112) پیغمبر! مثال بزن و بگو دهی بود كه نعمت مثل باران برای اهل آن می‌بارید. آنها در رفاه بودند، آنها در امنیت بودند، زندگی‌ای منهای غم و غصه داشتند و از نظر نعمت نیز همه بی‌نیاز بودند. آنان كفران نعمت كردند، آنها گناه كردند و وقتی گناه كردند، «فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُون‏»، امنیت آنها به ناامنی تبدیل شد، رفاهشان به گرسنگی و نیاز تبدیل شد و از سلامت روحی به غم و غصه رسیدند. خلاصه اینکه: نعمت‌های آنها به نقمت تبدیل شد. قرآن می‌فرماید: چرا؟ آیا خدا چنین کرد؟ نه! خودشان سبب شدند: «بِما كانُوا يَصْنَعُون.‏» گناه وقتی بیاید، بدبختی و اندوه و شومی و نگرانی می‌آورد.

گناهانی مثل رشوه، ربا، حیف و میل و دزدی از بیت‌المال مسلمانان، جامعه را به تباهی می‌کشاند. آنکه اموال عمومی را حیف و میل می‌كند، در دین‌داری ضعیف است، وگرنه اگر دین داشت، اگر در عمق جانش روح خداترسی حكم‌فرما بود، گرفتار دزدی و حیف و میل و اختلاس و رشوه و گناهان دیگر نمی‌شد. اگر دین در اداره‌ها حاکم باشد، رسیدگی به پرونده‌ها به روزهای بعد موکول نمی‌شود و هرکس، از رئیس تا کارمند، وظیفه خود را برای رفع حوائج مردم به‌ خوبی ایفا می‌کند.

وقتی تعالیم قرآن و عترت در اجتماع حكم‌فرما شود، ربا از جامعه رخت برمی‌بندد. ملتی که افراد آن ربا بدهند یا ربا بخورند، نابود خواهند شد. قرآن کریم می‌فرماید: «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ؛ خدا از بركت ربا مى‏‌كاهد و بر صدقات مى‏‌افزايد.» (بقره، 276)

ملتی که دین داشته باشد، اهل دزدی و رشوه و ربا نیست؛ برای آن ملت، گرانی، تبعیض، چندنرخی، تقلب و غش در معامله پدید نمی‌آید. وقتی تعالیم دینی در بین افراد جامعه رواج داشته باشد، از دروغ، غیبت، تهمت، تجاوز و ظلم اجتناب می‌ورزند. در آن جامعه، افراد خانواده به‌خصوص زن و شوهر در برابر یکدیگر متواضعند و ایثار و گذشت و فداکاری دارند و اختلاف بین آنها نیست.

سعادت افراد و ملت‌ها با توجه کردن آنها به تعالیم وحیانی میسر می‌شود. همه باید برای برخورداری از خوشبختی در دنیا و رسیدن به رستگاری در آخرت، از غفلت دوری گزینند و به توجه و تذکر دائمی روی ‌آورند.

استاد بزرگوار ما، علامه طباطبایی(ره) چند روز قبل از وفاتشان، همین توجه را متذکر شدند. من و دسته‌ای از مدرسین به دیدن ایشان رفتیم. حالشان بد بود و نمی‌توانستند حرف بزنند. برای احترام ما دو زانو نشسته بودند و سخن نمی‌گفتند. من برای اینکه از صحبت استاد محروم نشویم، گفتم: آقا نصیحتی بكنید تا ما مرخص شویم. ایشان ابتدا فرمودند: چیزی یادم نیست؛ اما بلافاصله با تلاوت آیه‌ای از قرآن شریف، نصیحت مهمی در خصوص ضرورت توجه، بیداری و مداومت بر یاد خدا بیان کردند. فرمودند: «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ‏ وَ اشْكُرُوا لي‏ وَ لا تَكْفُرُونِ؛ پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و شكرانه‌‏ام را به جاى آريد و با من ناسپاسى نكنيد.» (بقره، 152)

چند روز بعد برای عیادت ایشان به اتفاق برخی رفقا به بیمارستان رفتیم. حالشان بد بود. قدری جمال یار را دیدیم و به چهره مقدس ایشان نگاه کردیم و دریافتیم كه استاد عزیز خود را از دست می‌دهیم. ما نتوانستیم در اتاق بمانیم و خارج شدیم، دقایقی بعد هم آقا از دنیا رفتند؛ اما یکی از نزدیکان ایشان که هنگام وفات علامه در اتاق بود، نقل کرد: دم مرگ چشم‌ها را به‌گوشه‌ای دوختند، به زبان آمدند و چند بار فرمودند: «توجه» و از دنیا رفتند. خوشا به حال چنین افرادی که یک عمر توجه به مردم دادند، یک عمر به مردم خدمت کردند، یک عمر توجه داشتند، حتی در لحظه جان دادن مردم را به توجه فرامی‌خوانند.   

من از زبان این استاد بزرگوار، این افتخار عالم تشیع، این فیلسوف زمان، این مفسر كم‌نظیر، به شما، به‌خصوص به جوان‌ها می‌گویم: توجه، توجه، توجه. اگر آدمیان متوجه بودند و از غفلت دوری می‌کردند، كار به اینجا نمی‌رسید كه الان رسیده است.

این بحث ناقص ماند و ان‌شاءالله در جلسه بعد درباره‌اش صحبت می‌كنم. خلاصه بحث این است که: نه فقط در عالم تكوین، بلکه در عالم تشریع نیز هدف، انسان است. 124 هزار پیامبر آمده‌اند، برای اینکه آدم بسازند. برای اینکه: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.»

انتهای پیام
captcha