بعثت رسولالله(ص) بهمثابه یکی از مهمترین وقایع تاریخ بشریت، نه تنها برای مسلمانان، بلکه برای تمامی جوامع انسانی حائز اهمیت است. این واقعه عظیم، فرصتی فراهم میکند تا با نگاهی عمیقتر، به بررسی ابعاد معرفتی و تاریخی آن پرداخته و پیامهای این واقعه برای جهان امروز تحلیل شود. بر این اساس، خبرنگار ایکنا از اصفهان با علیرضا فرهنگ، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادیان و عرفان گفتوگو کرده است که در ادامه متن آن را میخوانیم.
بعثت رسولالله(ص) در ابتدا بهمثابه رویدادی بروندینی قابل بررسی است، نه صرفاً تحولی دروندینی. این واقعه، مشابه دیگر بعثتهای بزرگ تاریخ، به ظهور دین جدیدی منجر شد که چهارچوبهای پیشین را دگرگون کرد. تاریخ نشان میدهد که مخالفان سرسخت ادیان جدید، اغلب کسانی بودند که به ادیان پیشین تعصب شدیدی داشتند؛ برای مثال در مسیحیت، یهودیان متعصب فرمان مصلوبکردن حضرت مسیح(ع) را صادر کردند و در اسلام، افرادی مانند ابوجهل که به شدت به دیانت پیشین اعراب پایبند بود، به مخالفت با اسلام پرداختند.
اما موافقان بعثت، کسانی بودند که فراتر از ظواهر دینی، به معانی عمیقتر و عدالتمحورانه پیامهای انبیا توجه کردند. آنها دریافتند که پیامبران جدید نه تنها برای احیای روح دین مبعوث شدهاند، بلکه برای پاسخ به تحولات بنیادین در ساختارهای اجتماعی و ایجاد ساختار دینی متناسب با آنها آمدهاند؛ برای نمونه حضرت مسیح(ع) با شکستن بعضی از قوانین یهود و حضرت محمد(ص) با نابودی بتهای کعبه، چهارچوبهای پیشین را دگرگون کردند. این اقدامات نه تنها مخالفت با سنتهای پیشین بود، بلکه نشاندهنده رسالتی جدید و لزوم برپایی نظامی متفاوت برای هدایت بشریت به سوی عدالت و توحید بود.
حضرت مسیح(ع) در انجیل اشاره میکند، همانطور که مشاهده ابرها نشاندهنده باران است، مشاهده فساد و ستم نیز میتواند نشاندهنده ضرورت ظهور یک منجی باشد. در اسلام نیز اعتقاد به ظهور امام زمان(عج) در مقام منجی نهایی، بیانگر این انتظار است.
البته آنچه در این موضوع قابل توجه و ذکر به نظر میرسد، آن است که در ادیان گوناگون، پیشگوییهایی درباره ظهور منجی وجود دارد؛ مثلاً یهودیان انتظار داشتند که ماشیح (منجی) با قدرت داوودی ظهور کند و آنها را از ستم رومیان نجات دهد؛ اما وقتی مسیح(ع) ظهور کرد، به جای ایجاد یک پادشاهی زمینی، بر پادشاهی معنوی و درونی تأکید کرد. این موضوع نشان میدهد که ظهورها و بعثتها اغلب به شکلی متفاوت از انتظارات اولیه صورت میگرفته است که اگر چنین نبود، به قدرت تشخیص نیاز نبود و اختیار انسان بی معنا میشد.
بعثت رسولالله(ص) و دیگر بعثتهای بزرگ تاریخ نه تنها تحولاتی دینی، بلکه تحولاتی اجتماعی و فرهنگی به دنبال داشت. این وقایع نشاندهنده ضرورت بازنگری در چهارچوبهای پیشین و پذیرش تحولات جدید برای رسیدن به عدالت و توحید است. در جهان امروز با توجه به بحرانهای موجود، میتوان انتظار داشت که خداوند بار دیگر با ارسال منجی، بشریت را به سوی صلاح و رستگاری هدایت کند.
حضرت مسیح(ع) و حضرت محمد(ص) هر دو در زمان بعثت خود، بعضی از عناصر دین پیشین را حفظ کردند؛ اما در عین حال، چارچوبهای جدیدی بنیان گذاشتند؛ برای مثال حضرت مسیح(ع) تورات را تأیید کرد؛ اما دینی جدید ارائه داد که اکثر قریب به اتفاق یهودیان آن را نپذیرفتند. به همین ترتیب، حضرت محمد(ص) تعدادی از عناصر دین پیشین، مانند اهمیت کعبه را حفظ کرد؛ اما محدودیتهای قومی و اجتماعی را حذف کرد و به دین اسلام قابلیت توسعه به همه اقوام را داد. این تغییرات نشان میدهد که بعثتهای بزرگ نه تنها به احیای روح دین پیشین میپردازند، بلکه چارچوبهای جدیدی ایجاد میکنند که ممکن است برای پیروان دین پیشین قابل پذیرش نباشد.
پاسخ این است که خاتمیت به معنای پایان دورهای از نبوت است. محتوای مژده منجی در ادیان گوناگون، گویای این است که دوره جدیدی از بشریت و هدایت الهی در راه است. در باور شیعه، ظهور امام زمان(عج) در مقام منجی نهایی، نوعی رستاخیز جهانی به دنبال خواهد داشت که آغازگر دور جدیدی از بشریت، هدایت و تحول است. برای تشخیص بعثت جدید و اجتناب از خطا، باید از سوداگرایی دینی، دینپرستی و مطلقسازی چارچوبهای دینی پرهیز کرد. همانطور که در تاریخ مشاهده شد، دینداران متعصب پیش از بعثتهای بزرگ، اغلب مانع اصلی پذیرش تحولات جدید بودند؛ بنابراین باید نگاه خود را به باطن و روح ادیان معطوف کنیم، نه به ظواهر و مناسک آنها، تا خدای ناکرده از منکران منجی پیش رو نگردیم.
حضرت مسیح(ع) در انجیل میفرماید: «کلمه میکشد؛ اما روح است که نجات میدهد.» این بیان نشاندهنده اهمیت درک روح ادیان است، نه تکیه بر الفاظ و مناسک ظاهری. مناسک دینی در ادیان گوناگون متفاوت است؛ اما حقیقت یگانهای وجود دارد که همه ادیان به آن اشاره میکنند. این حقیقت همان چیزی است که باید در انتظار بعثت جدید به دنبال آن باشیم.
صورتپرستان دینی، کسانی هستند که به ظواهر و مناسک دینی چسبیده و از درک روح و باطن ادیان غافل شدهاند. این افراد، اولین دشمنان تحولات جدید و ظهور منجی خواهند بود، همانطور که همواره در طول تاریخ، همین افراد، مخالفان سرسخت پیامبران پیشین بودند. برای اجتناب از این خطا، باید از صورتپرستی و دینپرستی دوری کرد و به جای تمرکز بر ظواهر، به حقیقت یگانه ادیان یا به قول قرآن، به «کلمة سواء» توجه کرد. برای انتظار بعثتی جدید، باید به جای تمرکز بر مناسک و ظواهر دینی، به روح و باطن ادیان توجه کنیم، همانطور که بودا میگوید: «وقتی با انگشتم ماه را نشان میدهم، ماه را بنگرید نه انگشت مرا.» آموزههای دینی مانند انگشتی هستند که به حقیقت اشاره میکنند. ما باید از طریق ادیان به حقیقت برسیم، نه اینکه در دام صورتپرستی و دینپرستی گرفتار شویم. در انتظار بعثت جدید، باید همواره به دنبال شناخت حقایق ادیان و اجتناب از خطاهای تاریخی بود تا بتوان تحولات آینده را به درستی تشخیص داد و از آنها استقبال کرد.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام