بنابر نظر مفسران، در آیات قرآن کریم از روزه با سه تعبیر «صیام» (۱۸۳ بقره)، «صبر» (۴۵ بقره) و «سیاحت» (توبه، ۱۱۲) یاد شده است. روایات اهل بیت(ع) حاکی از آن است که منظور از سیاحت در ماه مبارک رمضان، سیر در آیات قرآن کریم و تدبر و تعمق در آن است. بر این اساس، خبرنگار ایکنا از اصفهان با هدف نگاهی عمیقتر به آیات الهی در این ماه مبارک، به سراغ علیرضا فرهنگ، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادیان و عرفان رفته است تا به تبیین گلچینی از آیات منتخب هر جزء بپردازد. آنچه در ادامه میخوانیم، تفسیر آیات منتخب از جزء سوم قرآن کریم است.
جزء سوم قرآن کریم با آیه ۲۵۳ سوره بقره آغاز میشود. خداوند در این آیات ضمن بیان عطای معجزات و نشانههایی به حضرت عیسی(ع)، به ذکر این حقیقت پرداخته است که برخی از پیامبران بهواسطه رسالت، توانمندیها و بینات، بر برخی دیگر برتری داده شدهاند. این آیات بیانگر این حقیقت است که هر یک از پیامبران با وجود اشتراک در هدف اصلی رسالت، دارای تواناییها و معجزات منحصربهفردی بودهاند که آنها را از یکدیگر متمایز میکند.
بیشتر بخوانید:
«لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ»؛ خداوند در آیه ۲۸۵ به صراحت دستور میدهد که مؤمنان نباید میان رسولان الهی جدایی، تمایز یا تفرقهای قائل شوند. این آیه یادآوری میکند که در مقام انسان مؤمن، حق قضاوت درباره جایگاه و مقام پیامبران را نداریم، چراکه درک این مقامات فقط در حوزه علم الهی است و انسانها قادر به درک کامل آن نیستند؛ پس نباید بهمنظور تکریم و بزرگداشت پیامبر خود، دیگر رسولان الهی را کوچک شمرد.
در ادامه این جزء، آیتالکرسی (آیه ۲۵۵) ذکر شده که یکی از مهمترین و عمیقترین آیات قرآن محسوب میشود. واژه «کرسی» در این آیه به معنای صندلی است و به چهارپایهای اشاره دارد که پادشاهان هنگام نشستن بر تخت، پای خود را بر آن قرار میدادند. کرسی یا چهارپایه در این آیه، نمادی از قدرت و حاکمیت الهی است.
علاوه بر این، واژه کرسی مرتبهای پایینتر از عرش الهی است و از آنجا که کرسی محل قرار دادن دو پا محسوب میشود، بنابراین به عالم کثرت، دوگانگی و تضاد اشاره دارد. در این عالم، حقهای متعدد وجود دارد که هر یک به شکلی متفاوت تجلی مییابد. این تفاوتها به شکلگیری مذاهب و دیدگاههای مختلف منجر میشود و هر یک وجههای از حق را نشان میدهد؛ اما نکته مهم این است که همه این حقها در نهایت به حقیقتی واحد یا سنتالله بازمیگردد که به کلمه «سواء» در آیه 64 سوره آل عمران بازمیگردد. تقابل این حقها گاه به تراژدیهایی (تقابل دو حق) منجر میشود، چراکه هر یک از طرفین خود را برحق میدانند و قادر به درک کامل حقانیت دیگری نیستند؛ بنابراین آیتالکرسی نمایانگر وجود حقهای متعدد است.
موضوع دیگری که در آیتالکرسی مطرح شده، شفاعت است. خداوند در این آیات تأکید میکند که هرگونه شفاعت و وساطتی باید با اذن و اجازه الهی انجام شود. این به آن معناست که هیچکس نمیتواند خارج از قوانین الهی همچون عدل، حقانیت، مهربانی و... اقدام به شفاعت کند؛ برای مثال اگر در دینی ادعا شود که فردی میتواند با انجام اعمال خاصی یا توسل به شفیعی برگزیده، گناهان خود را پاک کند و بخشش الهی را بدون توجه به عدالت و قوانین الهی بهدست آورد، چنین ادعایی با مفاهیم قرآنی و قوانین الهی سازگار نیست. شفاعت فقط در صورتی پذیرفته است که مطابق با قوانین عدل و رحمت الهی باشد.
مطلب بعدی که در این آیات مورد توجه قرار گرفته، مفهوم ایمان است که نمیتواند با اکراه، اجبار و تلخی همراه باشد. خداوند در آیتالکرسی ایمان را ریسمانی محکمی (عروةالوثقی) توصیف میکند که انسان را به خدا متصل میکند. این ایمان باید از جنس ایمان حقیقی باشد، نه صرفاً ایمان ظاهری یا گزارهای. ایمان حقیقی است که انسان را از ظلمت بهسوی نور هدایت میکند.
افزون بر این موارد، نور و ظلمت در این آیات بهمثابه مفاهیمی نسبی مطرح میشوند، به این معنا که موقعیت فعلی کافران در مقایسه با قبل، خروج از نور و ورود به ظلمات است. درواقع هر انسانی با تولد خود، نوری الهی همراه دارد که میتواند با ایمان و عمل صالح آن را تقویت یا با گناه و نافرمانی آن را خاموش کند. تغییر موقعیت مؤمنان نیز خروج از ظلمات و ورود به «نور علی نور» تعبیر میشود.
موضوع بعدی، بحث «محاجه» است که خداوند در آیه ۲۵۸ و در خلال بیان داستان حضرت ابراهیم(ع) و فرمانروای بابل به آن اشاره میکند. در این داستان، حضرت ابراهیم(ع) با استدلالی قوی به محاجه با پادشاه میپردازد و به او چنین میگوید که اگر تو توانایی طلوع خورشید از مغرب را داشته باشی، من به تو ایمان خواهم آورد. این آیه پاسخی به علمزدگانی است که در پی استخراج قوانین علم فیزیک از قرآن هستند و مثلاً استفاده از واژههای «مشرقین» و «مغربین» در قرآن را دلیلی بر اذعان قرآن به کرویبودن زمین میدانند.
حضرت ابراهیم(ع) در این آیات صراحتاً از چرخش خورشید به گرد زمین سخن میگوید؛ پس خدا در حالی که به زبان علم روز و ادراک طبیعی با مردم سخن میگوید، اما با نزول کتب مقدس به دنبال آموزش علوم اینجهانی نیست، بلکه قرآن و دیگر کتب الهی، کتاب هدایت هستند. اگر خداوند میخواست، میتوانست به صراحت از گردبودن زمین یا حرکت آن به دور خورشید سخن بگوید؛ ولی تصور کنیم که در آن حالت لازم بود تمام توانایی پیامبر صرف اثبات گردبودن زمین به مردم شود که در چارچوب معنویت نقشی اساسی ندارد، اما هدف اصلی قرآن هدایت بشر بهسوی ایمان و تقواست، نه آموزش علوم تجربی.
در جزء سوم، خداوند به موضوع صدقه و انفاق اشاره و تأکید میکند که انفاق چیزی از انسان کم نمیکند و پاسخ او در انجام این عمل به تمامی به او برگردانده خواهد شد: «وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ» خداوند در آیه ۲۷۲ وعده میدهد که انفاقکنندگان را پاداشی بینظیر خواهد داد؛ پاداشی که قابل مقایسه با اعمال انسان نیست؛ برای مثال خداوند به دانه گندمی اشاره میکند که از یک دانه، صدها (700) دانه بهوجود میآید. این مثال نشاندهنده بینهایت و غیر قابل شمارش بودن رحمت و پاداش الهی است، نه نشانی از کثرت مادی.
در نهایت، خداوند تأکید میکند که انفاق باید با نیت خالص و فقط برای رضای خدا انجام شود: «وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ...؛ جز براى طلب خشنودى خدا انفاق نكنيد» ﴿بقره، ۲۷۲﴾ انفاقی که با هدف کسب منافع مادی یا شهرت انجام شود، ارزشی در پیشگاه الهی ندارد. کاربرد واژه «وجه الله» در این آیات نشان از آن دارد که کمک به دیگران، حتی اگر از ادیان مختلف باشند، امری پسندیده است؛ چون همانگونه که در شرح جزء پیشین گفتیم، وجه الله به مرتبه عالی فراتر از هر دینی اشاره دارد؛ بنابراین همه موجودات آفریدههای خداوند و شایسته احترام و کمکرسانی هستند.
در ادامه آیات، خداوند به موضوع صدقه و انفاق اشاره میکند و صدقه پنهان را افضل میشمارد. در یهودیت، صدقه آشکار بهمثابه روشی برای تشویق دیگران به انجام کارهای خیر مورد تأکید قرار گرفته است، چراکه این عمل میتواند به تبلیغ فرهنگ صدقهدهی کمک کند؛ اما در اسلام، خداوند نگران ریاکاری و نفاق است؛ بنابراین صدقه پنهان ترجیح داده میشود، چراکه این روش از آلودهشدن نیت انسان به ریا جلوگیری میکند. هر جامعهای با توجه به روحیات و شرایط خاص خود، در معرض خطرات متفاوتی قرار دارد و در اسلام، خطر ریاکاری و نفاق بیشتر مدنظر بوده است؛ بنابراین مؤمنان باید همواره مراقب باشند که نیت خود را خالص نگه دارند و از هرگونه آلودگی به ریا و نفاق بپرهیزند.
خداوند درباره خصوصیات افراد صدقهگیرنده نیز توصیه میکند به کسانی کمک کنیم که از نظر ظاهری نیازمند به نظر نمیرسند، اما درواقع از فقر رنج میبرند. این افراد بهدلیل عفاف و حیا، مشکلات خود را پنهان و از درخواست کمک خودداری میکنند. از سوی دیگر، خداوند به کسانی که بیش از حد از دیگران درخواست کمک میکنند، هشدار میدهد. این رفتار نه تنها به وقار و عزت نفس انسان لطمه میزند، بلکه باعث تحقیر جایگاه الهی انسان میشود. هرچند فردی فقیر باشد، اما همچنان خلیفةالله است و باید عزت نفس خود را که تصویری از عزت خداست، حفظ کند.
خداوند همچنین به فقرا توصیه میکند که درخواستهای مکرر و مصرانه نداشته باشند و عفاف را رعایت کنند. در عین حال، به کسانی که صدقه میدهند نیز هشدار میدهد که پس از کمک به دیگران، با منتگذاشتن یا اذیتکردن آنها، ارزش عمل خود را از بین نبرند. خداوند میفرماید که بهتر است به جای صدقهای که همراه آزار و اذیت باشد، از خطاهای دیگران بگذریم و با گفتار و رفتار نیکو با آنها رفتار کنیم.
در آیات پایانی، خداوند به موضوع وسوسههای شیطان اشاره میکند. شیطان با وعده فقر و ترساندن انسانها، سعی میکند آنها را به سمت گناهان بزرگی مانند دزدی، ظلم، و... سوق دهد؛ اما خداوند تأکید میکند که شیطان فقط میتواند وسوسه کند و هیچ قدرت مستقیمی بر انسانها ندارد. شیطان فقط زمانی میتواند بر انسان مسلط شود که فرد خود را در دام وسوسههای ترسآمیز او بیندازد؛ بنابراین انسان باید همواره مراقب باشد و با تقوا و ایمان، از وسوسههای شیطان دوری کند. شیطان از طریق ترساندن یا اصطلاحاً «النصر بالرعب» تفوق مییابد.
در آیه ۲۶۹، خداوند به موضوع حکمت اشاره و آن را «خیر کثیر» معرفی میکند. درواقع خداوند در این آیه تأکید میکند که انفاق مادی در برابر حکمت، خیر قلیل و این حکمت است که خیر کثیر و خداداد است. درباره چیستی حکمت در سورههای بعدی نکات عمیقی وجود دارد که در جای خود بیان خواهد شد.
در آیات مربوط به معاملات (۲۸۲ و ۲۸۳)، خداوند به اهمیت تقوا در انجام معاملات و دوری از رباخواری اشاره و از ربا با عنوان «جنگ با خدا» یاد میکند؛ اما ربا دقیقاً چیست؟
در حوزه تعریف دقیق ربا، فقه نتوانسته است بهطور کامل و جامع ایفای نقش کند، چراکه در زمانه عصر نزول معاملات با مسکوکات فلزی ارزشمند نظیر سکههای طلا و نقره انجام میشد؛ اما در عصر کنونی پولهای رایج به کاغذها و ارزهای دیجیتالی اعتباری تبدیل شده است که به ازای آن پشتوانه طلا لحاظ میشود. حال نسبت تورم با ربا چیست؟ وقتی ارزش ریال رو به کاهش است، آیا نباید در قرضدادن و معاملات لحاظ شود؟ به نظر میرسد لحاظکردن سود تا رقمی معادل درصد تورم، ربا محسوب نمیشود.
مثلاً یکی از چالشهایی که فقه در این زمینه با آن روبهروست، مسئله افزایش مداوم قیمت طلا و لحاظکردن آن در معاملات است، بهطوری که در فقه قرضدادن طلا و پسگرفتن همان وزن از طلا که با افزایش قیمت روبهرو شده، حلال است؛ اما اگر معادل پولی آن قرض داده شود و معادل پولی آن که دچار افزایش قیمت شده، پس گرفته شود، ربا محسوب میشود.
در نهایت، خداوند در آیات پایانی سوره تأکید میکند که از هرکس به اندازه وسع و تواناییاش انتظار دارد. عدالت و قضاوت الهی مبتنی بر شرایط و امکانات هر فرد است و خداوند از کسی بیش از تواناییهایش انتظار ندارد. این مفهوم در داستان حضرت مسیح(ع) نیز به خوبی نشان داده شده است. هنگامی که دو نفر در برابر او صدقه میدهند، یکی پیرزنی که فقط یک سکه داد و دیگری فردی ثروتمند که 10 سکه میدهد، حضرت مسیح(ع) خطاب به حواریون تأکید میکند که پیرزن بیشتر صدقه داده است، چراکه او تمام دارایی خود را بخشیده، در حالی که فرد ثروتمند فقط بخشی از دارایی خود را داده است. این داستان نشان میدهد که خداوند اعمال انسانها را براساس نیت، استعداد و امکانات آنها میسنجد، نه براساس سنجههای مادی و جلوه بیرونی آنها.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام