امام حسن مجتبی(ع) یکی از شخصیتهای برجسته تاریخ اسلام است که زندگی و تصمیماتش تأثیر عمیقی بر آینده امت اسلامی داشت. در حالی که بسیاری از جنبههای زندگی ایشان، بهویژه ماجرای صلح با معاویه مورد بحث قرار گرفته است، بعضی از روایتهای تاریخی مهم کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. این روایتهای کمتر شنیدهشده حاکی از روشهای مبارزاتی امام حسن(ع) پس از صلح با معاویه، خطبههای افشاگرانه و نامههای هشداردهنده ایشان و حمایت آن حضرت از شیعیان و مقابله با ظلم است. در یادداشت پیش رو، به بخشی از این روایتها میپردازیم و منابع مرتبط را معرفی میکنیم.
یکی از جنبههای مهم زندگی امام حسن(ع) که کمتر مورد بررسی قرار گرفته، نحوه مواجهه ایشان با مخالفان، بهخصوص کارگزاران معاویه است. در بعضی از منابع تاریخی آمده که امام حسن(ع) پیش از پذیرش صلح، چندین بار با معاویه مکاتبه و شروطی برای پذیرش صلح مطرح کرد. طبری در «تاریخ الامم والملوک» (ج ۴، ص ۱۲۴) و ابناثیر در «الکامل فی التاریخ» (ج ۳، ص ۴۰۵) به این مذاکرات اشاره کردهاند.
تعدادی از مهمترین شروط امام حسن(ع) عبارت بود از پایانیافتن بدعت سب و لعن امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبهها، تأمین امنیت شیعیان و یاران امام و انتقال حکومت به امام حسین(ع) پس از معاویه. این شروط نشان میدهد که امام حسن(ع) نه از روی ضعف، بلکه با درک شرایط سیاسی آن زمان، برای حفظ کیان شیعه و جلوگیری از جنگ داخلی وارد صلح شد.
بعد از صلح، بسیاری تصور میکردند که امام حسن(ع) از صحنه سیاسی کنار رفته است؛ اما بعضی از گزارشهای تاریخی نشان میدهد که ایشان همچنان در تلاش بود تا جایگاه امامت را در میان مردم تقویت کند. یکی از این گزارشها مربوط به دیدارهای عمومی و روشنگری ایشان در کوفه و مدینه است. در «الإرشاد» (ج ۲، ص ۱۶۰) از شیخ مفید و «بحارالأنوار» (ج ۴۴، ص ۱۵۶) از علامه مجلسی آمده که امام حسن(ع) پس از بازگشت به مدینه، جلسات علمی و اعتقادی برگزار میکرد و تلاش داشت تا حقیقت امامت و جایگاه اهل بیت(ع) را برای مردم روشن کند. این جلسات سبب شد که حتی برخی از افرادی که در ابتدا به صلح امام حسن(ع) معترض بودند، متوجه عمق تصمیم ایشان شوند.
بعضی از منابع تاریخی اشاره کردهاند که امام حسن(ع) در برابر ظلمهای معاویه سکوت نکرد و در چندین نوبت، به عملکرد وی اعتراض داشت. درباره ماجرای نامه سرگشاده ایشان به معاویه، ابنشهرآشوب در «مناقب آل ابیطالب» (ج ۴، ص ۴۰) نقل میکند که امام حسن(ع) نامهای به معاویه نوشت و در آن، سیاستهای ظالمانه او را محکوم کرد. در این نامه، امام به معاویه هشدار داد که حکومت او دوام نخواهد داشت و ظلمهایی که بر مردم روا داشته است، عاقبت گریبانگیرش خواهد شد. در بخشی از این نامه آمده است: «اما بعد، تو ظاهراً ادعای خلافت کردهای، در حالی که نه از اهل آنی و نه شایستگی آن را داری. تو به نیرنگ و مکر بر مردم مسلط شدی و اکنون ظلم و ستم را گسترش دادهای... .»
امام حسن مجتبی(ع) پس از صلح با معاویه، اگرچه از خلافت ظاهری کناره گرفت، اما همچنان در مقام رهبر واقعی امت اسلامی در برابر ظلمهای حکومت اموی ایستادگی کرد. منابع تاریخی نشان میدهد که ایشان در موارد متعدد، معاویه را به چالش کشید و فساد حکومت او را افشا کرد. در ادامه به بعضی از مهمترین واکنشهای امام حسن(ع) در برابر حکومت معاویه میپردازیم.
یکی از روشهای مهم امام حسن(ع) برای مقابله با حکومت معاویه، ایراد خطبههایی بود که در آنها به روشنگری درباره انحرافات حکومت اموی میپرداخت؛ برای نمونه پس از صلح، امام حسن(ع) در مسجدالنبی حاضر شد و خطبهای خواند که در آن صراحتاً معاویه را حاکمی غاصب نامید و اعلام کرد که حکومت او هیچ مشروعیتی ندارد: «بدانید که این مرد (معاویه) ادعا دارد که من او را شایسته خلافت دانستم؛ اما چنین نیست! او بهناحق بر مردم حکومت میکند و اگر مردم فریب نیرنگهای او را نخورده بودند، میدیدید که چه کسی برای حکومت شایستهتر است.» (بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۶۵) این خطبه باعث شد که بسیاری از حاضران در مسجد متوجه شوند که صلح امام حسن(ع) به معنای تأیید حکومت معاویه نیست، بلکه صرفاً برای جلوگیری از خونریزی انجام شده است.
معاویه پس از صلح، بسیاری از تعهدات خود را نقض کرد، از جمله ادامه سب و لعن امیرالمؤمنین علی(ع) بر منابر، فشار بر شیعیان و قتل یاران امام حسن(ع)، تلاش برای تبدیل خلافت به سلطنت موروثی و ولیعهدی یزید.
در یکی از نامههایی که امام حسن(ع) به معاویه نوشت، ایشان به صراحت معاویه را فردی فاسد و پیمانشکن معرفی کرد: «تو پیمان بستی که بر شیعیان ما ستم روا نداری؛ اما آنان را به قتل رساندی. پیمان بستی که لعن پدرم را متوقف کنی؛ اما این کار را شدت بخشیدی. آیا گمان کردهای که ما سخنانت را فراموش کردهایم؟!» (مروجالذهب، ج ۳، ص ۲۴۳) این نامهها نشان میدهد که امام حسن(ع) پس از صلح، همچنان نقش نظارتی بر عملکرد معاویه داشت و او را از خیانتهایش بازخواست میکرد.
امام حسن(ع) در موارد متعدد تلاش کرد تا چهره واقعی حکومت معاویه را برای مردم آشکار کند. یکی از این موارد، حضور ایشان در دربار معاویه بود. بعضی از منابع تاریخی نقل کردهاند که معاویه روزی امام حسن(ع) را به مجلس خود دعوت کرد و تلاش داشت تا با سخنان خود، ایشان را تحقیر کند؛ اما امام حسن(ع) در پاسخ، به تبار امویان و خباثت آنان اشاره کرد و فرمود: «ای پسر ابوسفیان! مگر فراموش کردهای که جد من پیامبر خدا(ص) بود و جد تو ابوسفیان، دشمن او؟ مادر من فاطمه است و مادر تو، هند جگرخوار! تو از کجا و خلافت از کجا؟!» (الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۹۰) این سخنان، چهره واقعی معاویه و خاندان او را برای مردم شام آشکار کرد.
پس از صلح، حکومت اموی سیاست سرکوب شیعیان را در پیش گرفت. امام حسن(ع) در حد توان خود از آنان حمایت میکرد و تلاش داشت تا در برابر جنایات امویان بایستد. یکی از جنایات مشهور معاویه، به شهادت رساندن حجر بن عدی، از یاران وفادار امام علی(ع) بود. پیش از اجرای حکم، امام حسن(ع) نامهای به معاویه نوشت و او را از این اقدام برحذر داشت: «ای معاویه! از خون حجر و یارانش بترس؛ چرا که این خونها روزی گریبانت را خواهد گرفت.» (انسابالاشراف، ج ۵، ص ۲۵۰) اما معاویه به این هشدار توجه نکرد و حجر را به شهادت رساند.
در حالی که بعضی از منابع فقط به نقش جعده، همسر امام حسن(ع) در مسمومیت ایشان اشاره کردهاند، اما گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد این اقدام با هماهنگی و دستور معاویه انجام شده است؛ برای مثال مسعودی در «مروجالذهب» (ج ۳، ص ۱۵۷) نقل میکند که معاویه پس از اطلاع از مسمومشدن امام حسن(ع)، به اطرافیانش توصیه کرد که این خبر را چندان منتشر نکنند تا حساسیت عمومی برانگیخته نشود. این روایت نشان میدهد که حکومت اموی از مدتها قبل برای حذف امام حسن(ع) برنامهریزی کرده بود.
ابن عبدالبر در «الاستیعاب» (ج ۱، ص ۳۹۸) آورده است که معاویه برای جعده، همسر امام حسن(ع) پیام فرستاد که اگر امام را مسموم کند، او را به همسری یزید درخواهد آورد. جعده پس از انجام این کار، به وعده خود نرسید و مورد بیمهری معاویه قرار گرفت.
امام حسن مجتبی(ع) حتی پس از صلح، در برابر حکومت معاویه سکوت نکرد. ایشان با خطبههای افشاگرانه، نامههای هشداردهنده، حمایت از شیعیان و روشنگری درباره ماهیت واقعی حکومت اموی، همواره در حال مبارزه بود. شهادت ایشان نیز در همین مسیر رقم خورد؛ چرا که معاویه وجود ایشان را تهدیدی برای سلطنت خود میدانست. این واقعیت نشان میدهد که صلح امام حسن(ع) به معنای کنارهگیری از سیاست نبود، بلکه راهبردی برای حفظ کیان اسلام و جلوگیری از جنگی بینتیجه بود. توجه به این ابعاد مغفول از زندگی امام حسن(ع) میتواند تصویر دقیقتری از شخصیت ایشان ارائه دهد.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام