شبهجزیره ایبری (اندلس) که شامل اسپانیا و پرتغال کنونی است، در دوره حکومت امویان به تصرف مسلمانان درآمد و از این رهگذر، شاهد رشد چشمگیر اقتصادی و فرهنگی شد. در قرن دهم میلادی، تمدنی پیشرفته در علوم پزشکی، ستارهشناسی، کشاورزی، صنعت، بازرگانی و شهرسازی در این دیار شکل گرفت. با این حال، پس از هشت قرن از تسلط مسلمانان، آندلس به دست مسیحیان افتاد. در یادداشت پیش رو، بهمناسبت سالروز فتح اندلس به دست مسلمانان، به بررسی عوامل مؤثر در جداشدن این سرزمین از جغرافیای جهان اسلام پس از هشت قرن ریشهدوانیدن اسلام در آن پرداخته میشود.
وقایع و رویدادهایی زمینه تثبیتنشدن اسلام را در اندلس مهیا کرد که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ انگیزههای اقتصادی و نبود خلوص نیت: فتح اندلس در دوره امویان با انگیزههای اقتصادی صورت گرفت و فاتحان، متشکل از عرب، بربر و ایرانی فاقد خلوص نیت دینی بودند. هدف اصلی آنها، بهرهمندی از غنائم و مالیاتهای مضاعفی مانند جزیه، به جای گسترش و تثبیت اسلام در آن سرزمین بود. به گفته گوستاو لوبون در کتاب «تمدن اسلام و عرب»، هر چند مسلمانان اندلس را از نظر علمی و مالی متحول کردند، اما مسلماننشدن بومیان را ترجیح میدادند؛ زیرا دریافت جزیه از غیرمسلمانان منافع اقتصادی بیشتری برای آنها داشت.
ـ خوانشی نادرست از اسلام: رفتار فاتحان اندلس، بازتابی نادرست از اسلام را به مردم آن سرزمین ارائه میداد. فقدان تبلیغات صحیح و حضور مبلغان مخلص باعث شد بومیان اسلام را صرفاً از عملکرد فاتحان بشناسند. نمونههای بارز این رفتارها، اجبار به پرداخت مالیات غیراخلاقی بود، بهصورتی که حکام اموی علاوه بر جزیه، مردم را به تحویل 100 دوشیزه بهمثابه مالیات وامیداشتند و از آنها برای اهداف غیراخلاقی استفاده میکردند. علاوه بر این، اختلافات داخلی و درگیریهای مداوم بین گروههای فاتح، مانند عربهای شامی و غیرشامی، عرب و بربر و عرب و موالی بر سر تقسیم غنائم، تصویری مخدوش از اسلام عرضه میکرد. در نتیجه، با وجود پیشرفتهای تمدنی، اسلام نتوانست در آندلس ریشهدار شود و این سرزمین پس از هشت قرن به تسلط مسیحیان بازگشت.
ـ گسترشنیافتن تشیع در اندلس: سلطه امویان و گرایشهای ضدعلوی فاتحان باعث شد که گفتمان شیعی نقشی در تثبیت و پایداری اسلام در اندلس ایفا نکند. فاتحان اندلس عمدتاً از اعراب شامی و هوادار امویان بودند که مواضع ضد اهل بیتی داشتند. این جهتگیری سیاسی و مذهبی مانع از نفوذ اندیشههای شیعی در منطقه شد و تشیع بهدلیل حاکمیت این جریان فکری، نتوانست در اندلس پایگاهی پیدا کند و ریشه بدواند.
هر چند برخی از محققان به وجود معدود علاقهمندان به اهل بیت(ع)، مانند بازماندگان عمار یاسر اشاره کردهاند، اما هیچ شواهدی از فعالیت اجتماعی یا تأثیرگذاری آنان در متون تاریخی ثبت نشده است. تنها مورد قابل توجه، حکومت بنیحمود در شهر مالاگاست که حدود ۴۰ سال به طول انجامید. این خاندان از نسل امام حسن(ع) بودند؛ اما مدارک قطعی درباره تشیع آنان وجود ندارد. با این حال، برخی شاعران بهدلیل انتساب آنان به پیامبر(ص)، ایشان را ستودهاند که اسناد این مدایح در منابع تاریخی باقی مانده است.
ـ فقدان حمایت جهان اسلام: با تضعیف تدریجی حکومتهای اسلامی در اندلس از قرن پنجم هجری به بعد، مسلمانان این منطقه با چالشهای جدی در مقابله با پیشروی مسیحیان مواجه شدند. انزوای جغرافیایی این منطقه و حمایتنکردن جهان اسلام از آن، عامل مهمی در شکست اسلام در اندلس بود. اندلس که از سه طرف بهوسیله آب محصور بود، از سایر مناطق اسلامی جدا شده بود و دولتهای قدرتمند اسلامی مانند عثمانی بهدلیل شکلنگرفتن کامل نیروی دریایی و دشواری عبور از مسیرهای خشکی (بیابانهای شمال آفریقا و تنگه جبلالطارق)، قادر به حمایت مؤثر نبودند.
ـ ضعف داخلی مسلمانان: از دست دادن قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی در حکومتهای محلی و ناتوانی در ایجاد اتحاد پایدار میان گروههای گوناگون مسلمان، از دیگر عوامل افول اسلام در اندلس بود. هرچند گروههایی مانند مرابطون و موحدان مقاومت کردند، اما بهدلیل ضعف داخلی مسلمانان و قدرت روزافزون مسیحیان، نتوانستند پیروزی پایداری به دست آورند و از سقوط نهایی این سرزمین جلوگیری کنند؛ بنابراین اینچنین بود که پارهای از جهان اسلام پس از هشت قرن از آن جدا شد.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام