به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، در حکمت 25 نهجالبلاغه آمده است:«يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ: پسر آدم؟ چون ديدى پروردگارت پى در پى نعمتهاى خود را به تو مىرساند و تو او را نافرمانى مىكنى، از او بترس».
این سخن هشداری است برای همه نوع بشر و با خطاب پسر آدم شروع شده، گویی نفی متقارنی است از ارجاعی بینامتنی* به قصه حضرت آدم(ع) و تأکیدی بر درسآموزی از آن واقعه؛ اینکه خداوند آدم و حوا را در بهشت خویش جای داد و از همه نعمتهایش برخوردار کرد:
«وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمينَ»(بقره/35)
اما به اغوای شیطان او در مقابل دستور خداوند سرپیچی و عصیان کرد:
« فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى»(طه/121)
و آنگاه هبوط و خروجش از بهشت رخ داد. این داستان، داستان هر روزه ماست! مایی که در معرض بارش پی در پی نعمتهای خداوندیم و از همان نعمتها برای سرپیچی و عصیان در مقابل او استفاده میکنیم! گاه آنقدر این صبر و بارش نعمتهای خداوند ادامه مییابد که ما را به اشتباه میاندازد و به فراموشی از عواقب مسیری که پیش میرویم دچارمان میکند، اما این هشدار علی(ع) است که وقتی متوجه این حالت در خودت شدی، بترس و مترصد برخورد خداوند باش! این شرایط دائمی نخواهد ماند و این نعمتهای پیاپی و عصیانهای پی در پی تو را به نقطه برخورد خواهند رساند و تو را از آنچه در آن هستی، خارج خواهند کرد:
«فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلي حينٍ»(بقره/36)
در حقیقت خصوصیت عصیان و سرپیچی آن است که ما پیام را شنیده و نسبت به آن اطلاع و آگاهی یافتهایم، اما به علت اغوای نفس یا شیطان و یا کوچک شمردن سنتهای الهی و دائمی دانستن وضع موجود نسبت به عواقب آن بیاهمیت میشویم و آنگاه سرپیچی و ایستادگی در مقابل فرمان حق رخ میدهد، باید منتظر عذاب بود و تحذیر امام را جدی گرفت؛ اینجاست که دیگر زبان و صوت شیرین نعمتها ما را به راه که نمیآورد هیچ، گمراهمان نیز کرده است.
صوت بلبلان اِنعامش نشنیدیم و از میِ هدایت به عشوه دنیای دنی چشم پوشیدیم؛ مهلت کریمش مغرورمان ساخت و از بهشتمان به در کرد...
به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می/ علاج کی کنمت آخرالدواء الکی
نوشتهاند بر ایوان جنهالماوی/ که هر که عشوه دنیی خرید وای به وی (حافظ)
*بینامتنیتIntertextuality شکلگیری معنای متن توسط متون دیگر است. این میتواند شامل استقراض و دگردیسی متنی دیگر توسط مؤلف یا ارجاع دادن خواننده به متنی دیگر باشد. اصطلاح «بینامتنیت»، از زمان ابداعش توسط جولیا کریستوا در سال ۱۹۶۶ دفعات بسیاری تغییر یافته و قرض گرفته شده است.
بینامتنی به معنی شکل یافتن متنی جدید بر اساس متون معاصر یا قبلی است، به گونهای که متن جدید فشردهای از تعدادی از متون که مرز بین آنها محو شده، میباشد و ساختارش به شکلی تازه شود و به طوری که از متون قبلی چیزی جز ماده آن باقی نمانده است و اصل آن در متن جدید پنهان شده و تنها افراد خبره توان تشخیص آن را داشته باشند. برخی بر این باورند که اصطلاحاتی چون اقتباس، تضمین، تلمیح، اشاره، مناقضات، سرقات، معارضات و ... در میراث ادب عربی تا حدودی با مفهوم بینامتنی همپوشانی دارند.
اصطلاح بینامتی به رابطههای گوناگون متون از لحاظ صورت و معنا اشاره میکند. متون، بافتها و سیاقهایی را فراهم میکنند که میتواند دیگر متون را درون آنها خلق و تفسیر کرد. بینامتنیت به رابطه تفسیری و معناشناختی ناظر است و در تفسیر قرآن نیز مراد از بینامتی، توجه به روابط نشانهشناختی و معناشناختی است که متون دیگر میتوانند با قرآن داشته باشند.
یکی از حساسترین و جدیترین مباحث حوزه نقد متن، روابط بینامتنی است. در واقع منظور از از روابط بینامتنی این است که هر متنی ناظر به متون پیشینی بوده و زمانی که مطالعات متنی صورت میگیرد، توجه به نوع رابطهای که این متون با هم دارند، حائز اهمیت است. اصل اساسی نظریه بینامتنیت این است که هیچ متنی بدون پیش متن نیست و متنها پیوسته بر اساس متنهای گذشته بنا میشوند. هر کسی که عهدهدار فهم یک متن است، باید رابطه آن متن با سایر متون را تعیین کند. جهت فهم یک متن تنها توجه به روابط درون متنی کارساز نیست و باید به رابطه متن با سایر متون نیز توجه کند. جولیا کریستوا نخستین کسی بود که اصطلاح بینامتنی را به کار برده است. او بینامتنی را با این جمله بیان کرده که هیچ متنی جزیرهای جدا از دیگر متون نیست. این اصطلاح به رابطههای گوناگونی اشاره دارد که متون را از لحاظ صورت و مضمون به هم پیوند میدهند. هر متنی در نسبت با متون دیگر وجود دارد.
بینامتنیت، دارای سه رکن اصلی است: متن پنهان، متن حاضر و روابط بینامتنی. انتقال لفظ یا معنا از متن پنهان به متن حاضر، روابط بینامتنی نام دارد و مهمترین رکن نظریه بینامتنی در تفسیر متون به شمار میرود. بازآفرینی متن پنهان یا حضور آن در متن حاضر، به سه صورت انجام میگیرد که از آن، با عنوان قواعد سهگانه بینامتنی یاد میشود: قاعده نفی جزئی، قاعده نفی متوازی و قاعده نفی کلی. در نفی کلی علاوه بر انکار متن پنهان، معنای متن پنهان نیز واژگون میشود. در نفی متقارن معنای دو متن یکی است، ولی از دو زاویه به معنایی نزدیک به هم اشاره کردهاند. در نفی جزئی، بخشی از متن پنهان مورد رد و انکار قرار میگیرد(درآمدی بر بینامتنیت، ص160-159)
یادداشت از داریوش اسماعیلی معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان