چالش امروز جامعه ایران، زوال تدریجی مسئولیتپذیری اجتماعی و به تبع آن سرمایه اجتماعی است. مسئولیتپذیری اجتماعی ناظر بر تعاملات و کنش اجتماعی متقابل شهروندان جامعه در قبال منافع مشترک، سرنوشت و زندگی اجتماعی یکدیگر است. زوال مسئولیتپذیری و در نهایت سرمایه اجتماعی، ناشی از تغییر در نوع نگرش، باورها و سبک زندگی جامعه، رواج فردگرایی مفرط، فقدان جامعه مدنی فراگیر، بیاعتمادی به سیاستگذاریها و مناسبات قدرت، مشکلات عدیده و لجامگسیخته اقتصادی و بیش از هر چیز ناشی از بحران اخلاق است.
بین اخلاق و مسئولیتپذیری اجتماعی، رابطهای مستقیم وجود دارد، زیرا اخلاق زیربنا و تحکیمکننده مناسبات، تعاملات و مسئولیتپذیری اجتماعی است. جامعه امروز ما علاوه بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی، بیش از هر چیز با بحران اخلاق مواجه است. بیاخلاقی فردی و عمومی، بر مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه سایه انداخته، به طوری که میتوان گفت ریشه اصلی بسیاری از مشکلات امروز جامعه، متاثر از فقدان باورمندی و پایبندی به ارزشها و قواعد اخلاقی است. اخلاق در یک معنای کلی، به منزله الگوها، کنشها و باید و نبایدهای رفتاری و تأکید بر قاعده زرینِ خود را به جای دیگری فرض کردن و هر چه را برای خود خواستن، برای دیگری نیز خواستن است. بنابراین بیاخلاقی فردی و اجتماعی، معنایی جز خدشهدار کردن انسانیت و کرامت انسانی ندارد.
جامعه امروز ما در حالی با بحران اخلاق مواجه است که ما مدعی هستیم در جامعهای اسلامی و با فرهنگ و پیشینه غنی ایرانی زندگی میکنیم، ولی واقعیت آن است که وضعیت امروز جامعه، قرابت معنوی و اخلاقی با فرهنگ ایرانی که «پندار، گفتار و کردار نیک» از آموزههای اخلاقی آن به شمار میرود و با آموزههای اسلام رحمانی که پیامبر آن، هدف رسالت خود را مکارم اخلاق میدانست، ندارد. واقعیت این است که ما از خوانش و قرائت اخلاقی از اسلام غافل شدهایم و از فهم و قرائت قرآن فقط به آیاتالاحکام آن که مشتمل بر 500 آیه است، اکتفا کرده و بیش از شش هزار آیه دیگر آن را که ترسیمکننده و تبیینکننده اخلاق فردی و اجتماعی است، نادیده گرفته و آن را به محاق بردهایم، این یعنی ما بیش از آنکه از ظرفیتهای فرهنگی و دینی در راستای نهادینه کردن اخلاق فردی و اجتماعی بهرهمند شویم، بیشتر بر رویکردها و شعارهای ایدئولوژیک و ظاهرگرایانه تأکید کردهایم و در شکلگیری جامعهای اخلاقی ناکام ماندهایم. اگر کمی واقعبینانه نظر کنیم، نتیجه بیتوجهی به اخلاق و اخلاقمداری، میزان جرایم کیفری، خشونت و ناهنجاری اجتماعی امروز جامعه در اشکال مختلف است که چنین شرایطی زیبنده جامعه اسلامی با فرهنگ و پیشینه غنی چند هزار ساله نیست.
مشکل ریشهای امروز جامعه ما بحران اخلاق است. بیاخلاقی، جامعه را به انحطاط میکشاند و سرمایهها و ظرفیتهای اجتماعی را به باد میدهد. بیاخلاقی زمینهساز دروغ، ریاکاری، تزویر، اختلاس، دستاندازی به بیتالمال، تعدی به حقوق دیگران، عوامفریبی، بینظمی و دهها رذایل اخلاقی در ابعاد اجتماعی و اقتصادی دیگر است. در جامعهای که قواعد و ارزشهای اخلاقی به حاشیه رود، مسئولیت نیز معنا و کارکرد اجتماعی خود را از دست میدهد و منافع فردی بر منافع جمعی ارجحیت پیدا میکند و همگان تقید و مسئولیتی در قبال جامعه احساس نمیکنند، به تعبیری در چنین شرایطی هر کس درصدد است گلیم خود را از آب بیرون بکشد.
امروز برای تحکیم مسئولیت و همبستگی اجتماعی، راهی جز احیا و نهادینه کردن قواعد و ارزشهای اخلاقی فردی و اجتماعی نداریم. در واقع تا بحران اخلاق در جامعه رفع نشود، دردی از دردهای جامعه درمان نخواهد شد و توسعه و پیشرفتی نیز رقم نمیخورد، زیرا بیاخلاقی جامعه توسعهیافته را نیز به انحطاط میکشاند. بیاخلاقی، زمینه را برای منفعتطلبی، راحتطلبی و قدرتطلبی سودجویان و فرصتطلبان فراهم میکند، بنابراین بیاخلاقی امروز برای بسیاری از افراد جامعه، امری عادی و بلکه به نوعی عادت و فرصت برای ترقی بدل شده که گویی ترک آن مرض و مساوی با از دست دادن موقیعتها و منافع کاذب اجتماعی و اقتصادی است.
زوال مسئولیتپذیری اجتماعی و به تبع آن سرمایه اجتماعی، نه تنها مانع همبستگی و انسجام اجتماعی میشود، بلکه بر شکافهای طبقاتی موجود در جامعه دامن زده و باعث بروز فساد در لایههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه خواهد شد و مانعی جدی برای تحقق وفاق ملی، مشارکت سیاسی و دموکراسی میشود. از طرفی مسئولیتگریزی اجتماعی به بدنه و ساختار دولتها نیز سرایت خواهد کرد و مسئولیتپذیری دولتها را در قبال پاسخگویی به مطالبات شهروندان تحتالشعاع قرار میدهد، در واقع از دل جامعه مسئولیتگریز، دولت بیمسئولیت نیز بیرون میآید. مسئولیتپذیری اجتماعی نیز باید به صورت عمومی، مدنی، پایدار و هدفمند باشد، نه به صورت مقطعی و محدود و ناشی از هیجانات احساسی زودگذر. بنابراین تا بحران اخلاق و مسئولیتپذیری اجتماعی در جامعه رفع نشود، امید و چشماندازی برای رشد و توسعه پایدار در زمینه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی وجود ندارد.
به نظر میرسد بازنگری در برخی سیاستگذاریهای اجتماعی و سیاسی به منظور کنش و مشارکت هر چه بیشتر مردم در مناسبات اجتماعی و سیاسی، تحقق عدالت اجتماعی، حل موضوع معیشت و مشکلات اقتصادی، تحقق آزادیهای مدنی، تقویت و تأکید بر قرائت و خوانش اخلاقی، انسانی و عقلانی از دین و تبیین آن در قالبهای آموزشی، فرهنگی و هنری و همچنین احیا و تقویت جامعه مدنی فراگیر و سازمانهای مردمنهاد، از مهمترین راهکارهایی است که میتواند تا حدودی در زمینه احیای اخلاق اجتماعی و بسط مسئولیتپذیری اجتماعی برای احیای سرمایه اجتماعی مؤثر باشد.
بهنام افشار
انتهای پیام