به گزارش ایکنا، سمینار مجازی «معرفت دینی در نگاه علامه جعفری»، امروز، یکشنبه 25 آبانماه، با سخنرانی سیدسلمان صفوی، قادر فاضلی، سیدمحمد ثقفی، حمید پارسانیا، سیدمحمدرضا لواسانی و سیدجواد میری برگزار شد. در ادامه متن صحبتهای حجتالاسلام والمسلمین قادر فاضلی، استاد حوزه و دانشگاه و شاگرد علامه جعفری را میخوانید که با موضوع «معرفت دینی در نگاه علامه جعفری» ایراد شده است.
معرفت دینی از دیدگاه علامه جعفری موضوع ذوابعادی است و از جهات گوناگون باید به این مسئله پرداخته شود. دو مسئله در اینجا وجود دارد؛ یکی اصل مسئله معرفت است که معرفت همان آگاهی و شناخت عمیق است و یکی نیز دین است که دین خود یک سیره، روش و سیستم خاصی است که در نظام عالم از سوی خداوند جاری شده و انسانها بدانسو دعوت میشوند. معرفت، شناخت عمیق است که با صِرف علم متفاوت است. علم به معنای دانایی است و میتواند عمیق یا سطحی باشد، اما شناخت عمیق در هر چیزی به مقتضای همانچیز است.
معرفت علمی یا فلسفی با معرفت دینی متفاوت است. وقتی معرفت مطرح میشود، مراد یک شناخت خاص است و نه فقط آگاهی. چون هرکسی در حد خودش مجموعهای از آگاهیهای علمی، اخلاقی و ... دارد و کسی نیست که کاملاً از علوم بیبهره باشد، اما به کسی اهل معرفت میگوییم که هرکدام از اینها را در سطح عمیق تفقه کرده باشد. یعنی در این امور فقیه باشد. به قول علامه جعفری، این معرفت ابعاد هفتگانه دارد که انسان باید اینها را بررسی کند.
ابعاد معرفت، علمی، فلسفی، شهودی، اخلاقی، عرفانی، حکمی و مذهبی است و وقتی انسان اینها را در راستای ارتباطات گوناگون خود با جهان بررسی میکند، شناخت انسان از هستی و خودش و همنوع خودش و از رابطه خودش با جهان هستی و انسانی و از رابطه خود با خدایی که او را آفریده پرسش کرد و اینها را بررسی میکند، این ابعاد، همه در آنجا خودنمایی میکنند که بُعد علمی و ... این شناخت چقدر است. اگر دین را از این معارف منها کنید، هرکدام به تنهایی عرصهای را دارند. اما وقتی دین میآید و برای اینها به عنوان مقدمه شناخت حقایقی میشود که خودش مطرح کرده است، معرفت دینی پدید خواهد آمد.
یعنی از آن معرفت علمی در راه معرفت دینی استفاده میکنید یا از آن معرفت حکمی در راه شناخت این معرفت دینی استفاده میکنید و هرکدام از اینها حتی به کمک یکدیگر میآیند و اگر معرفت ریاضی شما بالا باشد، در برداشت از آنها میتوان مطالب جدیدی به دست آورد که تازگی داشته باشد. خیلیها در ریاضیات بارها و بارها خواندهاند که کوتاهترین فاصله بین دو نقطه را خط مستقیم میگویند و این را شاید هرکسی که در عرصه آموزشهای ابتدایی قدم برداشته، یاد گرفته است که خط مستقیم این تعریف را دارد.
همه این خطوط حد فاصل «آ» و «ب» هستند و یکی از آنها مستقیم است و آن کوتاهترین است و در عالم ریاضی دو تا خط مستقیم نداریم، چون اگر دو تا خط باشد، باید زاویه داشته باشد که درست روی هم نباشند و به اندازه زاویهای که ایجاد شده، مسیرش طولانیتر است. پس ممکن نیست بین مبدأ و مقصد بیش از یک خط مستقیم داشته باشیم. میشود صدها خطوط داشته باشیم، اما خط مستقیم یکی است. شاید در کنار آن خط مستقیم رسم کنید، اما به میزانی که زاویه ایجاد میشود، طولانیتر از خط مستقیم اولیه است.
وقتی معرفت دینی حاصل شود، انسانی که معرفت ریاضی دارد و هم معرفت دینی، این را در کنار یک آموزه دینی قرار میدهد که میگوید «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»؛ یعنی ما را به راه مستقیم هدایت کن. راه مستقیم یعنی راهی که از آن کوتاهتر، امکان ندارد و ما را به آن راه هدایت کن و این همان راهی است که خداوند بین خود و بندگانش قرار داده که راستترین و کوتاهترین راه است و اینجا دانش ریاضی به کمک دین میآید و البته که راهها بسیار است و بلکه شاید هرکسی هزار راه داشته باشد. اما از میان هزاران راه، کدام را باید در این عمر کم برویم که استفادههای نامحدود ببریم؟ این همان صراط مستقیم است.
این ارتباطهای علوم با یکدیگر باعث میشود که معرفت دینی انسان، رنگ دیگری به خود بگیرد و از اینرو علامه معتقد است که انسان باید ارتباط این علوم را با یکدیگر کشف کند و ثانیاً اگر بخواهد انسانشناسی و دینشناسی خود را دقیقتر کند، باید از همه معارف استفاده کند و اگر بخواهد از یک معرفت خاص استفاده کند، تکبعدی میشود. ایشان میگویند آنهایی که انسان را از حیث روانشناسی مورد مطالعه قرار میدهند، یک بعد انسان را میشناسند، چون انسان آنی نیست که روانشناس معرفی کرده است و انسان آنی نیست که جامعهشناس معرفی میکند. بلکه انسان یک موجود ذوابعاد است و بعد حقوقی، اخلاقی، فلسفی و ... دارد و همه را باید در نظر بگیریم تا معرفتی در مورد انسان به دست آوریم.
علامه جعفری مثالی میزند و میگوید اگر ماهی را تکهتکه کنید و در ماهیتابه سرخ کنید و ادویهجات هم بزنید و بعد هر تکه را جلوی یک نفر بگذارید و بگویید نظرت را در مورد ماهی بگو، هر کدام نظری را میدهند. آنکه ماهی را نمیشناسد و اولینبار دم ماهی را میبیند، یک چیزی میگوید، برخلاف آن کسی که سر ماهی نصیب او شده است. به همین دلیل معرفت و اطلاعات آنها در مورد آن ماهی هم متفاوت است و هم غیرواقعی. البته به مقداری که از دُم یا سر ماهی بهرهمند شده است، حرف میزند و درست است، اما این بخشی از ماهی است. این همان مثلی است که مولوی نیز در مثنوی در مورد فیل دارد.
معرفت انسانی به فرموده علامه باید با همه این معارف آمیخته شود تا انسان بتواند به معرفت درستی در مورد انسان، دین و ... دست یابد. ما میخواهیم این دین را معرفی کنیم. ممکن است احکام، اخلاقی، عبادی، حقوقی و ... دین را ارائه کنیم، اما اگر میخواهیم یک معرفت جامعی در مورد دین داشته باشیم، مجبور هستیم که از همه امکانات معرفتیمان در راستای دین بهرهمند شویم. اینکه امروزه برخی از مسلمین راههای گوناگونی را انتخاب کردهاند و هرکسی به راهی رفته است، صرف نظر از این بازیهای سیاسی و استعمار جهانی و ... که سر جای خود تأثیرات خاصی دارد، بخشی از این گرفتاریها، به دلیل ندیدن حقیقت است و چون فقیه از باب فقهی ورود کرده، یک حکمی صادر کرده یا یک گروه فقط معرفت کلامی داشته و از ابعاد دیگر دین غافل شده است.
همه اینها به این برمیگردد که انسان با چه سرمایهای میخواهد برود و این پدیده عظیم را شناسایی کند. مرحوم استاد در یکی از آثار خود میگویند در آخرین روز سمینار ابنسینا از بنده درخواست شد نظر کلی را در مورد ابنسینا بگویم. گفتم ما در این روزهایی که سیمنار برگزار شد، در مورد شخصیت ابنسینا مطالب عالی شنیدیم و این حقیقت برای ما اثبات شد که ابنسینا مانند دیگر شخصیتهای بزرگ در عین برخورداری از تفکرات علمی، از عرفان و فلسفه نیز بهرهمند بوده است و باید این تفکر مخرب را که ابعاد مزبور با یکدیگر سازگار نیستند، کنار بگذاریم.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام