معرفت‌شناسی علامه جعفری تابع روشی مرکب از عقل و نقل است
کد خبر: 3935416
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۷

معرفت‌شناسی علامه جعفری تابع روشی مرکب از عقل و نقل است

حجت‌الاسلام سیدمحمد‌رضا لواسانی بیان کرد: معرفت‌شناسی علامه از روشی مرکب از عقلی و نقلی تبعیت می‌کند و اگر نیازمند بهره از ابعاد عقلانی است، از آن سود می‌جوید و اگر نیازمند استناد از قرآن و روایات است، به آنها تمسک می‌کند و این در آثار به‌جا مانده از ایشان مشهود است.

به گزارش ایکنا، سمینار مجازی «معرفت دینی در نگاه علامه جعفری»، امروز، یکشنبه 25 آبان‌ماه، با سخنرانی حجج اسلام سیدسلمان صفوی، قادر فاضلی، سیدمحمد ثقفی، حمید پارسانیا،  سیدمحمد رضا لواسانی و نیز سیدجواد میری برگزار شد. حجت‌الاسلام سیدمحمدرضا لواسانی، متخصص در حوزه روانشناسی ادیان در این سمینار با موضوع «تحلیلی روانشناسانه از معرفت‌شناسی دینی علامه جعفری» به ارائه سخن پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

مرحوم لاهیجی در شرح گلشن راز، معرفت را روح اعظم و عقل کل می‌داند، همان سطح اول و مرتبه واحدیت که اسماء و صفات تجلی می‌کند و برای معرفت تعین‌هایی در نظر می‌گیرند، از جمله اینکه اصل مصدر زندگی که مخلوقات به آن وابسته هستند یا همان روح اعظم را مورد تأکید قرار می‌دهند که این روح اعظم را همان وجه‌الله یا صورتی می‌د‌انند که منعکس‌شده و خداوند در همه چیز حلول کرده و هر موجودی رابطه بنیادی با این صورت دارد. این وجه‌الله در همه ‌چیز انعکاس دارد و آن روح الهی، حقیقت اساسی موجودات است. این تعین اول، واسطه نشأت موجودات است و موجودات از طریق تعین اول ثبت می‌شوند و این تعین اول، اصل متفکر و متذکر به خویشتن و به روح اعظم است و منشأ اولیه‌ای است که تمام معرفت‌ها از آن نشأت می‌گیرد و به عقل کل معروف است و عقل کل، اولین آیه از آیات کتاب عالم است.

انسان کامل در شکل حقیقی و باقی خود، تجسد خرد است

نسفی هم می‌گوید مولود اول از ذات فوران کرده و خداوند را به‌سان خورشید می‌داند و می‌گوید این مظهر نور است تا بگوید عقل، محور ربط و پیوند سطوح عالم است. لاهیجی نیز می‌گوید مراتب موجودات بسان باء «بسم الله» است که در قرآن آمده است. یعنی چنانکه «بسم الله الرحمن الرحیم» آیه اول از آیات قرآنی است، عقل کل نیز اول‌مرتبه از مراتب موجودات است و چنانچه «بسم الله الرحمن الرحیم» مشتمل بر جمیع قرآن است، عقل کل نیز بر جمیع مراتب عالم مشتمل است و این ذات، تنزلی از مرتبه احدیت به مراتب مادون است و این تجلی به مدد عشق محقق می‌شود. صورت واقعی انسان مظهر تفصیلی عقل کل است، چون خداوند در آن، کلیت اسماء و صفات را ملاحظه کرده است، پس انسان کامل در شکل حقیقی و باقی خود تجسد خرد است.

بنابراین، این نتیجه را می‌توان گرفت که سنخ معرفت، الهی است که از مبدأ لایزال و روح اعظم ناشی می‌شود. معرفت دینی نیز یعنی حرکت از خداوند به سوی خداوند، چون این سرش که از معرفت است، جایگاهش روح کل است و چون معرفتِ مضاف است، با دین که به آن اضافه شده، می‌شود حرکت از خداوند به خداوند و این یعنی «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ».

تعابیر دیگری نیز ملاصدرا دارد که می‌فرماید ریشه درختِ ذکر در خانه امام علی(ع) است و هریک از مومنان شاخه‌ای از آن دارد و همه علوم باطنی میوه‌های درخت علی(ع) است، زیرا او دارنده علم تأویل است. شبیه این تعبیر را ابن عربی نیز در کتاب خود دارد که فرموده شجره کیهانی یا مظهر این جهان، محور عالم با شاخه‌های خود، تماماً نماینده مراتب هستی است. میوه‌های آن نماینده حقیقت محمدیه است که روح ولایت است و روح آن در خانه علی(ع) است که صاحب ولایت است، زیرا می‌گوید من مدینه علم هستم و علی(ع) باب آن است.

معرفت‌شناسی دینی یکی از شاخه‌های معرفت‌شناسی عام

این سخن مقدمه‌ای در باب معرفت بود، اما باید جایگاه معرفت دینی و معرفت‌شناسی دینی را در حوزه‌های معرفتی تبیین کرد. گرایش به دانش در ژرفای وجود آدمی ریشه دارد و انسان همواره کنجکاو بوده است. کشف اسرار جهان و پاسخ‌های آدم به حیرت‌های خود، منجر به پیدایش علوم می‌شود. این مسیر آفاق به انفس زمانش کمتر از یک قرن عمر دارد و یکی از شاخه‌های معرفت‌شناسی عام است. به تعبیری وقتی بخواهیم تقسیم‌بندی کنیم، فلسفه معاصر یکی از شاخه‌هایش معرفت‌شناسی عام است و یکی از شاخه‌های معرفت‌شناسی عام نیز معرفت‌شناسی دینی است.

تعاریفی نیز فلاسفه در باب معرفت‌شناسی دینی ارائه کرده‌اند و می‌گویند علمی است که در مورد باور، توجیه، اعتبار و منشأ آن بحث می‌کند، مانند هر علمی که تعریف دارد، موضوع خاص معرفت‌شناسی نیز معرفت است و از احوال کلی معرفت صحبت می‌کند، بنابراین معرفت با وصف عرفانی، دینی و علمی در معرفت‌شناسی جایی ندارد، بلکه معرفت از آن حیث که معرفت است، موضوع معرفت‌شناسی است. این معرفت احکامی دارد که این احکام پدیدارکننده معرفت‌شناسی عام هستند و از این‌رو  معرفت‌شناسی، نگرشی به معرفت است، آنگاه که هنوز جامه‌ای رنگین بر او نپوشانده‌اند. برای نمونه، معرفت‌شناسی عرفانی رنگ و بوی عرفانی دارد.

معرفت‌شناسی دینی از دیدگاه علامه جعفری

اما به معرفت‌شناسی دینی در نگاه علامه جعفری می‌پردازم. این معرفت‌شناسی این‌طور است که مسائل معرفتی را از درون آیات کشف می‌کند و به بیان دیگر، با طرح موضوعات مختلف دینی در حوزه‌های کلام، تفسیر، فقه و ... می‌خواهد بیان کند که آیا قرآن نظام معرفت‌شناسی دارد؟ و اگر نظام معرفتی دارد، شکاکیت جایگاهی ندارد و این جغرافیایی است که علامه در معرفت‌شناسی دنبال می‌کند. همانطور که معرفت‌شناسی دینی جایگاه و روش و موضوع دارد، علامه نیز در طریق معرفت‌شناسی، روشی که به کار بسته این بوده که ابعاد مختلفی را با قضایای علمی و ریاضی تطبیق داد و یک روش عقلانی و یک مراتب عقلانی برای مستندات خود ارائه کرد.

معرفت‌شناسی علامه از روش مرکب از عقلی و نقلی تبعیت می‌کند و اگر نیازمند بهره از ابعاد عقلانی است، از آن سود می‌جوید و اگر نیازمند استناد از قرآن و روایات است، به آنها تمسک می‌کند و این در آثار به‌جا مانده از ایشان مشهود است. ایشان به باورهای دینی از دریچه فلسفه و عرفان می‌نگرد و معرفتی که ارائه می‌کند، رنگ‌وبوی عرفان و فلسفه دارد. لذا علامه در پاسخ به همان سوال ذهنی که آیا باور به وجود خدا امری معقول است یا خیر، از منظرهای مختلفی پاسخ می‌دهد. مثلاً آنجا که از نحوه ادراک مردم عادی سخن می‌گوید، استدلالشان این است که مردم عادی چون رشد کافی عقلانی ندارند، مفهوم خدا را از موجودات عالم طبیعت یا اوهام ذهنی انتزاع می‌کنند و گرچه این امر تا حدی صحیح است، اما مفهوم خدا یک حقیقت اعلی است.

در ادامه می‌گوید مردم عادی ایثارهای بسیاری کرده‌اند و طبق اراده خدا کارهای زیادی را به جریان انداخته‌اند، حال اگر مقصود جدی این همه افراد که این همه ایثار کرده‌اند، از خدا همان دیده‌های طبیعی یا ساخته‌های ذهنی آنها باشد، اینطور می‌شود که مردم این همه گذشت و فداکاری را نباید تحمل می‌کردند و در نتیجه به دلیل محرومیت از تعقل‌های بالاتر به صورت‌گری دریافت الهی روی می‌آورند. مانند موسی و شبان و همان اشعاری که از موسی و شبان در ذهن ما وجود دارد که نقش پیدا می‌کند.

نگاه علامه در مواجهه با چالش‌ها عقلانی بود

بنابراین، ایشان در ضمن اشکالاتی که وجود دارد و گاه از سوی برخی اندیشمندان مطرح می‌شود، به آیات و روایات اشاره‌ای نداشتند و نگاه ایشان عقلانی و خردمندانه بوده است و جالب است که وقتی می‌توانیم این را به عنوان یک کارکرد امروزی بپذیریم، باید از آن بهره‌برداری کنیم. یعنی در پاسخ به شبهات امروزی به‌جای اینکه با آیات و روایت استناد کنیم، به مدد علوم دیگر و به مدد علوم پایه یا به مدد علوم مضاف، مانند فلسفه‌های مضاف، روانشناسی دین یا جامعه‌شناسی دین رجوع کنیم که علم کلام ما نیز اتقان بیشتری برای مخاطب ایجاد کند و این مهم‌ترین دستاورد یک فیلسوف خردمند است که به معارف آشنا است و با نگاهی که ایشان دارد، به صورت کاربردی، خوراکی را برای همگان تهیه می‌کند.

انتهای پیام
captcha