در دعای روز نهم ماه مبارک رمضان آمده است:
بِسمِ ِاللّهِ الرَّحمنِ الرِّحیم
اَللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ نَصِیباً مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَه
خدایا! براى من در این ماه بهرهای از رحمت گستردهات قرار ده
وَ اهْدِنِی فِیهِ لِبَرَاهِینِكَ السَّاطِعَه
و بهجانب دلایل درخشانت راهنمایى كن
وَ خُذْ بِنَاصِيَتِی إِلَى مَرْضَاتِكَ الْجَامِعَه
و بهسوى خشنودى فراگیرت متوجه كن
بِمَحَبَّتِكَ يَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِین
به محبتت اى آرزوى مشتاقان
در این روز ابتدا از خداوند بهره و نصیبی از بخششهای گسترده او را طلب میکنیم. گویی بخششها و ریزشهایی از آسمان رحمت وسیع او سرازیر است و ما بهدنبال بهره خویش از آن میگردیم. این حالت بهرهجویی و نصیبخواهی، ما را در وضعیتی از آمادگی و هشیاری جذب و کسب آن فیوضات و بخششها قرار میدهد که لازمه دریافت اعطای خداوند است.
سپس هدایتشدن برای براهین درخشان و تابنده او را میخواهیم. در این جملات، براهین و دلایل خداوند، درخشان و تابنده نامیده شده است؛ آشکار و بیهیچ ابهامی، همچون علامتهایی که در مسیر جاده در شب میدرخشند و راه را بر رهروان نشان میدهند، خطرات را هشدار میدهند، فاصله را تا مقصد بیان میکنند و سرعت را تنظیم میکنند و ... تنها کافی است که ما به راه بیفتیم، علامتها در راه نهاده شدهاند.
کلمه «اهدنی» اشارهاش به همین برهانها و هدایتهای ناشی از این برهانهای در مسیر است. هدایت، خواستِ انسان بهراهافتاده و در حرکت است. او که ایستاده است و مقصدی ندارد، هدایتی هم نمیخواهد و نشانهها و علامتهای روشن و درخشان هم به کارش نخواهد آمد و اضافی مینماید؛ پس یا وسیله بازی کلامی او میشود، یا به جحد و انکارش میپردازد، یا به تمسخرش میگیرد و در بهترین حالت نسبت به آن بیاعتنا میشود، چرا که مسئلهاش نیستند!
از سوی دیگر، در پشت واژههای هدایت و برهان، مفهوم انتخاب راه و مسیر و انتخاب نحوه حرکت، مستتر است. این درخواست، نشانگر انسان مختار و انتخابگرِ قرار گرفته در چندراهیهای در مسیر است.
در فراز بعد، «خُذ بِناصیَتی ...» بهمعنای گرفتن موی پیشانی و کشیدن بهسویی است. تعبیر کنایی از زمام اختیار را به دست کسی دادن است. از خدا میخواهیم که او زمام اختیار ما را به دست گیرد و بهسوی رضایت جامع خود ببرد؛ همانکه معنای تفویض امر به دست خداوند است.
ما همه اینها را با مدد از محبت او میطلبیم. چگونه این همه با محبت خداوند حاصل میشود؟ در پاسخ باید گفت ما گرفتار جبرها و عادتها و معبودهایی هستیم که روح ما را به بند کشیدهاند و پایمان را بستهاند و چشمهایمان را خیره و گوشهایمان را سنگین کرده و قلبهایمان را در مشت گرفتهاند. برای رهایی از این جبرها، یک راه، مقایسه است و سنجش معبودها با خداوند؛ که همه این معبودها، ما را خرج خود میکنند، چراکه محتاجاند و نیازمند و اگر چیزی هم بدهند، صدچندان بیشتر باز میستانند و خود در معرض نابودی و افولاند و نامهرباناند و ناپایدار و بیوفا و ... ؛ و در مقابل این همه، او بینیاز است و مهربان و بخشنده و ... .
راه دیگر برای آزادی، «عشق» است. آری! عشقهای بزرگتر، ما را از عشقهای کوچکتر آزاد میکنند که بهخاطر محبوبی بزرگتر، بارها از خور و خواب و حتی جان خود (عشقهای کوچکتر) گذشتهایم. این است که محبت و عشق خداوند که زیباترین است و بالاترین و مهربانترین و ما را برای خودمان میخواهد و از ما نمیکاهد که خرج خود کند و ...، وسیله آزادی ماست. آزادیای که هم لازمه و مقدمه تعقل و برهان است و هم نتیجه آن. آزادیای که از عشق زاده میشود و با تعقل و سنجش و برهان، به اختیار میانجامد و در وقت عجز، به اعتصام و تفویض و سپردن امور به او، ختم میشود.
آری! زمام عاشق در دست معشوق است و موی پیشانیاش در چنگ او؛ و او آرزو و تمنای این عاشقِ مشتاق است.
نوشته زندهیاد داریوش اسماعیلی
انتهای پیام