محمدعلی امیرمعزی معتقد به دو نوع تشیع است؛ ظاهری و باطنی
کد خبر: 4022503
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۲
محمد جاودان تشریح کرد:

محمدعلی امیرمعزی معتقد به دو نوع تشیع است؛ ظاهری و باطنی

محمد جاودان ضمن اشاره به نظریه محمدعلی امیرمعزی درباره دو گونه تحقق تشیع در تاریخ و ویژگی‌های هر کدام تصریح کرد: کل هستی مجلای اسما و صفات خداوند است ولی عالی‌ترین مجلا امام باطنی است.

محمد جاودان

به گزارش ایکنا، نشست «منظومه شیعه‌شناسی امیرمعزی» صبح امروز سه شنبه 30 آذر، با سخنرانی محمد جاودان، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به صورت مجازی برگزار شد.

گزیده نشست را در ادامه می‌خوانید؛

یکی از بهترین آثار دکتر محمدعلی امیر معزی برای بررسی اندیشه ایشان در باب تشیع مقاله‌ای با عنوان «الهیات شیعه نخستین» است. در این رابطه روش‌شناسی ایشان باید مورد بررسی قرار گیرد، خود شخص امیرالمومنین(ع) و جایگاه ایشان در تشیع باید بررسی شود، خصوصا بحثی که اخیرا مطرح کردند مبنی بر شخصیت مسیحایی علی(ع) و مباحث دیگری که به این مسئله مطرح می‌شود نیاز به بررسی دارد. قطعا هر کدام از این مباحث نیاز به نشست‌های مستقل دارد ولی در این نشست سراغ یک بحث می‌رویم که در این مقاله آمده است.

دو گونه تحقق تشیع در تاریخ

ایشان در این مقاله بحثشان این است تشیع در تاریخ دو نوع تحقق دارد. بخش عمده تاریخ اسلام، شاهد غلبه تشیع نوع دوم است که اصطلاحا تشیع ظاهری است؛ گرچه تشیع نخستین به کلی از میان نرفته است پس از نظر ایشان یک تشیع ظاهری داریم، یک تشیع باطنی. تشیع ظاهری از قرن چهارم به این سمت، خصوصا با برآمدن مکتب بغداد ترویج پیدا کرد و پس از آن شاهدیم که غلبه با این نسخه از تشیع است. ایشان در مورد این نوع تشیع، تعبیر تشیع غیر اصلی و ثانوی را به کار می‌برد و گاهی با عنوان تشیع متکلمان از آن یاد می‌کند و در عنوان کلی تعبیر الهیات را نسبت به آن به کار می‌برد. این تشیع در برابر آن تشیع باطنی قرار دارد که از نظر امیرمعزی تشیع واقعی و اصلی و اولیه است.

تشیع باطنی تشیعی است که در عصر حضور ائمه مطرح شده است و از آن با عنوان تشیع امامان یاد می‌کنیم. اسمی که امیرمعزی برای این تشیع انتخاب می‌کند «امامالوژی» است، یعنی امام‌شناسی یا امامیات؛ به این معنا که در این الهیاتی که اسمش امامالوژی است امام در کانون معارف دینی قرار می‌گیرد. اگر در الهیات، خدا محور و مرکز است و مباحث حول وجود خدا است، در اینجا امام محور می‌شود. اگر می‌خواهید خدا را بشناسید باید از طریق امام بشناسید.

این کلام شیعی که به آن الهیات می‌گوییم کلام عقلی است. این کلام از قرن چهارم و پنجم ظهور و بروز پیدا می‌کند، البته قبل از دوره شیخ مفید و مکتب بغداد کسانی مثل ابن جنید یا بنی نوبخت از چهره‌هایی هستند که در عداد کلام عقلی و ظاهری قرار می‌گیرند. این کلام در ادبیات روایی و حدیثی ما به رسمیت شناخته شده ولی از باب اینکه شرح لازم است؛ لازم است چون ما از این کلام برای دفاع از باورهای دینی در برابر خصم بهره می‌گیریم.

کلام غیر عقلی، نامعقول نیست

کلام غیر عقلی در برابر کلام عقلی قرار می‌گیرد. مراد از غیر عقلی، نامعقول نیست بلکه فراعقلی است. پس اینطور نیست معقول نباشد. دوره این کلام، دوره حضور ائمه است. این کلام غیر عقلی یا فراعقلی در کجا ظهور کرده است؟ در کهن‌ترین آثار حدیثی و تفسیری به جا مانده از تراث شیعی؛ برای نمونه کتاب التنزیل سیاری در قرن سوم یا بصائر الدرجات صفار یا کافی کلینی یا آثار مرحوم صدوق یا آثار نعمانی یا آثار تفسیری مثل تفسیر عیاشی یا تفسیر علی بن ابراهیم قمی. کلام غیر عقلی که امیرمعزی از آن سخن می‌گوید در این آثار یافت می‌شود و این آثار کهن‌ترین آثار شیعی هستند که به دست ما رسیدند و این کلام باطنی یا فراعقلی را ارائه می‌کنند که نسبت به کلام عقلی تفاوت‌های جدی دارد.

گفتیم این کلام فراعقلی همان امامالوژی است. امامالوژی یعنی دین امام و اصلا تشیع دین امام است. ایشان مقاله‌ای تحت عنوان «دین علی(ع)» دارند که آنجا مستندات تاریخی ارائه می‌کند که به کار بردن تعبیر دین علی(ع) در واقعه کربلا و قبل از آن وجود داشته است. تشیع همان دین امام است و مراد از امام، علی(ع) است چون علی(ع) محور این مذهب است. اگر شخصیت علی(ع) را تعمیم بدهیم شامل فرزندان ایشان و سایر ائمه هم می‌شود. دکتر نصر هم در مقاله‌ای به نام تشیع و تصوف تصریح دارند که تشیع ذاتا اسلام امام علی(ع) است. این حرف، حرف درست و دقیقی است و تشیع بر محوریت امیرالمومنین(ع) شکل گرفته است و خود تعبیر «شیعه» از «شیعه علی» درآمده است.

حول این امامالوژی یک جهان‌بینی دو مرتبه‌ای داریم. اگر این جهان‌بینی را توضیح دهیم امامالوژی را توضیح دادیم و اگر امامالوژی را توضیح دهیم تشیع نخستین را توضیح دادیم. جهان‌بینی دو مرتبه‌ای یعنی جهان‌بینی مبتنی بر دو گونه‌ مکمل. شما به هر واقعیتی نگاه کنید همه آنها دو بعدی هستند و دو گانگی دارند. یک بعد درونی دارند و یک بعد بیرونی. یک مرتبه ظاهری دارند، یک مرتبه باطنی. هر واقعیت دینی یک سطح ظاهری دارد و یک مرتبه باطنی، که مکمل هم هستند. در واقع یک دیالکتیک تکاملی بین آنها برقرار است که این سطح‌بندی زیربنای تمام عرصه‌های دینی است.

جهان‌بینی دو بعدی دین

ما می‌گوییم خدا یک ذات دارد و یک صفات دارد. در این جهان‌بینی، ذات خداوند همان مرتبه باطنی خداوند است که ناشناختنی است و غیب‌الغیوب است و فقط خود خدا می‌تواند آن را توصیف کند. تنها راهی که می‌شود آن ذات را ادراک کرد، ادراک از راه الهیات سلبی است، منتهی اگر خدا در همین مرتبه باقی می‌ماند ارتباطی با جایی نداشت. بنابراین برای اینکه با خدا ارتباط برقرار شود خداوند مرتبه دیگری دارد که به آن بعد بیرونی یا ظاهری یا اسما و صفات می‌گوییم. این جهان هستی محل تجلی این اسما و صفات است. مخلوقات مظاهر و مجالی اسما و صفات خداوند هستند. تعبیر ایشان این است این اسما و صفات در جهان ماسوا همانند اعضا و ارگان خدا عمل می‌کنند. امام عالی‌ترین مجلای این اسما و صفات است که خدا را در تمامیتش درک می‌کند. کل هستی مجلای اسما و صفات خداوند است ولی عالی‌ترین مجلا امام باطنی است.

علم این امام ازلی معادل علم خداوند است، چرا؟ چون امام وجه الله است و این علم را به طور کامل دارد. خود امام هم یک بعد ظاهری دارد و یک بعد باطنی. ما در تشیع می‌گوییم قبل از اینکه آدم و حوا آفریده شوند، ائمه(ع) آفریده شده بودند و خلقت نوری داشتند. آن حقیقت باطنی و ازلی امام بوده است. امام یک بعد ظاهری هم دارد یعنی ائمه در ادوار مختلف تاریخی مظاهر امام کیهانی هستند. هر پیامبری می‌آید بعدش اوصیا می‌آیند تا به علی(ع) می‌رسد. در هر دوره‌ای امامان جلوه‌گاه‌های امام کیهانی هستند. نقش این امامان پس از پیامبران چیست؟ نقششان آشکار کردن بعد باطنی دین جدید است. پس هر دین هم دو بعد دارد. قرآن نص ظاهر وحی است ولی آن نص ظاهر یک باطنی دارد که آن را امام آشکار می‌کند. پس رسول در اسلام، رسول وحی ظاهری است و امام، رسول دین و وحی باطنی است.

انتهای پیام
captcha