شهادت سیدحسن نصرالله نه تنها برای ملت لبنان، بلکه برای تمامی امت اسلامی ضایعهای بزرگ و جانکاه است. خبرنگار ایکنا با «سماء»، شهروند لبنانی گفتوگویی کرده و درباره حادثه تلخ شهادت سید مقاومت و آنچه در روزهای پیش و پس از این حادثه بر مردم لبنان گذشته، با وی همصحبت شده است؛ در ادامه متن آن را میخوانیم.
ایکنا ـ چگونه با اندیشهها و راه سیدحسن نصرالله آشنا شدید؟
در کشور ما و با توجه به تاریخ درگیری لبنان و اسرائیل، یعنی اشغال ۱۸ ساله، آزادسازی سال ۲۰۰۰ میلادی و حتی جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ میلادی، بیشتر خانوادهها شهید دادهاند یا شهید را میشناسند. اندیشه جهاد و شهادت در تاریخ پر از ظلمی که بر شیعیان این منطقه گذشته، قتلعامها، محاصرهها و به سخره گرفتنها ریشه دارد. حزبالله، این جنبش جهادی که به شیعیان بعد از سالها عذاب، عزت بخشید، در شخص سیدحسن نصرالله تجلی یافت. اینکه بگویم با اندیشه ایشان آشنا شدم، اشتباه است؛ اینجا با این اندیشه بزرگ میشویم.
ایکنا ـ این چند روز چه اتفاقاتی افتاد و شما چه شرایطی داشتید؟
سحرگاه روز دوشنبه، دوم مهرماه یا دقیقتر بگویم نزدیک طلوع آفتاب، موشکباران شدیدی در سرتاسر جنوب لبنان آغاز شد. خانهها حتی آنهایی که دوری نسبی با موشکباران داشتند، به شدت میلرزیدند. از ساعت 6:30 صبح تا حوالی ساعت ۱ یا ۲ بامداد بهصورت پیدرپی بمباران انجام میشد. شاید در بعضی مناطق کمتر و در مناطق دیگر بیشتر بود؛ اما ساعتی نبود که جایی از جنوب مورد اصابت قرار نگیرد.
بیشتر مردم تصمیم به ترک جنوب گرفتند، هم برای امنیت خودشان و هم اینکه آزادی بیشتری به رزمندهها داده میشد، وقتی غیرنظامی دوروبرشان نبود. مردم همه به سمت شمال حرکت کردند. از سویی، نبود مدیریت از سمت دولت سبب بستهشدن مسیرها شده بود و از سوی دیگر، اسرائیل هم برای ایجاد وحشت بیشتر، دور تا دور مسیر را هدف قرار میداد؛ مسیری که پر از خانوادههای آواره و بیپناه بود.
مردم برای پیمودن مسیر ۹۰ یا ۱٠٠ کیلومتری، ۱۵ یا حتی ۲۰ ساعت در راه بودند. آنجا، هم داستانهای درد مردم شنیدنی بود و هم داستان همدلیها. پیداکردن جایی برای ماندن، خودش داستان دیگری بود. آنهایی که خانه پیدا نکردند، یا از سوی خویشاوندان یا از سوی سایر مردم که منزلشان را در اختیار میگذاشتند و یا در مدارس، مراکز و مؤسسات سکونت پیدا کردند.
ایکنا ـ واکنش مردم به خبر شهادت سیدحسن نصرالله چه بود؟
خبر شهادت سید اینقدر سنگین بود که تا امروز هنوز هم عدهای باور نکردهاند و گمان میکنند که نوعی جنگ روانی و تله برای اسرائیلیهاست. صدای داد و فریاد مردم خیابانها را پر کرده بود و اشکمان بند نمیآمد؛ اما انتشار این خبر برای افرادی که به مناطقی با جمعیت مخالف حزبالله کوچ کرده بودند، قطعاً دردناکتر بود؛ فکر کنید عزیزترین فرد را از دست بدهید و حتی امکان گریه با صدای بلند هم نداشته باشید.
در حقیقت، شبی که ضاحیه (به عربی یعنی حومه) بمباران شد و اسرائیلیها گفتند که هدف ترور سیدحسن نصرالله است، همه گفتیم در جنگ ۳۳ روزه هم این اتفاق افتاد و حزبالله سه روز تمام هیچ چیز نگفت و پس از سه روز، سید سخنرانی داشت و جمله معروف خودش را گفت: «اُنْظُروا إلیها تحترقبه، به ناوچه اسرائیلی نگاه کنید که میسوزد...» گفتیم این بار هم همین سناریو تکرار شده و سید ما به رهبر جنگهای روانی معروف است؛ ولی بیانیه رسمی حزبالله منتشر و خبر تأیید شد.
ایکنا ـ شهادت سید مقاومت چه تأثیری بر شما و اطرافیانتان داشته است؟
سیدحسن نصرالله، پدر حزباللهیها بود. قطعاً لبنان پس از سید، با لبنان همراه سید متفاوت خواهد بود، همانطور که ایران پس از حاج قاسم با ایران همراه حاجقاسم فرق داشت. دشمن به شدت فعال است و از همان آغاز، سناریوهای خیانت را مطرح کرد تا محور مقاومت از هم جدا شود که امیدواریم با همت علما و فعالان رسانهای و بصیرت مردم، این توطئهها خنثی شود.
اما اگر نظر شخص من را بخواهید، باید بگویم شهید سیدحسن نصرالله از سیدحسن نصرالله تأثیرگذارتر است. سید یک شخص نیست، بلکه یک مکتب است، همانند حاج قاسم. هدف نهایی این مکتب چیست؟ در این راه، نه حاج قاسم اصل است، نه سیدحسن. این اولیاءالله، چراغ راه رسیدن به امام زمان(عج) محسوب میشوند. امام زمان(عج) اصل است و اگر چراغی خاموش شد، دلیل نمیشود که مسیر را رها کنیم.
ایکنا ـ آیا خاطره یا پیامی از سخنان سیدحسن نصرالله دارید که بخواهید با ما به اشتراک بگذارید؟
در اینجا به وصیتنامه ایشان اشاره میکنم. تمام وصیت سید بزرگوار این بود که «گوش به فرمان رهبر باشید و هر آنچه را گفت، لبیک بگویید.»
ایکنا ـ در جایگاه یک شهروند لبنانی، چه پیامی برای مردم و رهبران منطقه در این شرایط دارید؟
سیدحسن نصرالله، البته هنوز به سختی میتوانیم بگوییم «شهید»، در زمان شهادت حاج قاسم گفت: «شما نمیدانید چه خونی از ما ریختید و چه پارهای از ما دریدید...» ما نیز هماکنون همین را میگوییم: «لا تدرون أي دم لنا سُفك؛ نمیدانید چه خونی از ما ریخته شد... .»
برخی از ماهیت رابطه ما با سیدحسن خبر ندارند. غم او غم ما، شادی او شادی ما، درد او درد ما و عزت او عزت ما بود. سیدحسن پدر، افتخار، غرور و امنیت ما بود. او زندگی غیرمعمول داشت، حتی از خانوادهاش محروم شد تا ما بتوانیم راحت زندگی کنیم. هر چیزی را که داشت، فدای ما کرد.
ما اکنون همدردی نمیخواهیم. گل، پوستر و پیام نمیخواهیم. اینها فقط دردمان را بیشتر میکند. ما مرد میدان و خونخواهی میخواهیم؛ پس یا به ما برای خونخواهی ملحق شوید، یا به خونخواهی ما بنگرید.
ما را به حمله زمینی تهدید میکنند. ما هم چون سید میگوییم: «أهلا و سهلا»، خوش آمدند؛ اکنون ما به خون تشنهتر هستیم. پیش از این میگفتیم: «همه چیز فدای سید»، حالا میگوییم: «سید فدای امام زمان(عج)» و تا ظهور امام پا پس نخواهیم کشید.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام