در طول تاریخ بشر، همواره اندیشمندان فراوانی ظهور کردهاند که هر کدام نقطه عطفی در سامانه اندیشهای بشریت ایجاد کردند و توانستند تغییرات شگرفی در منظومه فکری و اجتماعی جامعه زمان خود بهوجود آورند. فارابی، فیلسوف، جامعهشناس، ریاضیدان، پزشک و موسیقیشناس، یکی از این نوابغ بود که در زمانه بسیار حساس تاریخی ظهور کرد و زمینههای شکوفایی تمدن اسلامی را فراهم آورد. معلم ثانی، مؤسس فلسفه اسلامی و انتقالدهنده منطق صوری یونانی به جهان اسلام، از جمله عناوینی بهشمار میرود که در تاریخ اندیشه اسلامی به ابونصر فارابی اختصاص داده شده است.
ابونصر، محمد بن محمد فارابی در حدود سال ۲۵۷ قمری در دهکده وسیج از ناحیه فاریاب خراسان به دنیا آمد. او تحصیلات اولیه خود را در فاریاب به پایان رسانید و مدتی نیز در آنجا به شغل قضاوت مشغول بود. فارابی که به مطالعات فلسفی علاقهمند شده بود، کار قضاوت را رها کرد و رهسپار بغداد شد.
در هنگام اقامت فارابی در بغداد، سه نایب امام زمان(عج) نیز در آن دیار بودند. ابونصر در آنجا منطق و فلسفه آموخت و به مطالعه آثار ارسطو روی آورد. فارابی در زمانهای میزیست که شبهاتی در موضوعات نبوت و نسبت میان دین و فلسفه در حال شکلگیری و گسترش و دعوای میان فلسفه مشایی و فلسفه اشراق نیز رواج یافته بود. از سوی دیگر، عصر ترجمه آثار یونانی بود و مسلمانان با علوم یونان مواجه شده و شبهات زیادی در ذهن خود تجربه میکردند. شخصیت علمی فارابی در بغداد شکل گرفت و تکامل یافت. او در آنجا وارث زحمات نهضت ترجمه شد، آثار بسیاری تألیف کرد و نزدیک به ۲۰ سال به تدریس و آموزش پرداخت.
فارابی پس از فراگیری عمیق و دقیق منطق و فلسفه، به پیشنهاد استاد خود، راهی حران و قسطنطنیه شد و به شاگردی یوحنا بن حیلان درآمد. وی در آنجا، حدود هشت سال به فراگیری علوم یونانی و باستانی از مکتب درسی قسطنطنیه پرداخت و اطلاعات خود را در تمام شاخههای علوم از ریاضیات تا علوم ماوراءالطبیعه تکمیل کرد. فارابی همچون کندی، فیلسوف عربی درصدد برقراری پیوند میان فلسفه یونان (اندیشههای ارسطو و افلاطون) و معارف دین اسلام بود.
او در این مدت نه تنها توانست میراث عقلی بهجامانده از تمدنهای یونانی را به خوبی به عالم اسلام انتقال دهد، بلکه موفق شد در رشد و شکوفایی آنها نیز تأثیر بسزایی داشته باشد، چراکه در آن زمان نیاز به وجود پل ارتباطی قابل اعتمادی میان میراث کهن علوم عقلی و دستاوردهای دانشمندان مسلمان احساس میشد. از طرف دیگر، علوم یونان باستان نیز در معرض خطر فراموشی بود و بهندرت استاد معتبری یافت میشد که بتواند این علوم را به خوبی آموزش دهد. فارابی در این زمان، دقیقاً هنگامی که تعداد استادان علوم منطق و فلسفه انگشتشمار شده بود، توانست از یک سو این علوم را به دقت و صحت بیاموزد و با بیانی روان و شیوا به زبان عربی منتقل کند و از سوی دیگر، با نوشتن شروحی بر کتب ارسطو، این میراث عظیم را رونقی دوباره ببخشد و پویایی را به علم یونانیان باستان بازگرداند.
فارابی نخستین کسی است که فلسفه اسلامی را در قالب کامل آن ریخت، اصول و مبانی آن را تدوین کرد و بهمثابه مکتبی فلسفی درآورد. نکته قابل تأمل آن بود که سامانه فلسفه اسلامی در اندیشه فارابی، فلسفهای با رنگوبوی سیاسی بود؛ بنابراین درک فلسفه او بدون شناخت روش سیاسی خاص فارابی امکانپذیر نخواهد بود. او مهمترین نظریات فلسفه سیاسی خود را در کتبی همچون «آراء اهل المدینة الفاضله»، «السیاسة» و «السیاساتالمدنیه» مطرح کرده است. برخی محققان بر این باورند که سیاست، مهمترین قسمت فلسفه فارابی و هدف اساسی همه فلسفه او، سیاست است.
هرچند فارابی هرگز یک سیاستمدار نبود و دغدغه نزدیکی به رجال سیاسی را نیز نداشت، اما ظهور گرایشهای سیاسی در اندیشه او بر مبنای تمایلات شیعی وی بود؛ بنابراین بیشتر از جنبههای نظری به سیاست مینگریست تا جنبههای عملی آن.
هانری کربن، فیلسوف شرقشناس و شیعهپژوه فرانسوی با تأکید بر عنصر شیعی و زمینههای عرفانی در فلسفه سیاسی فارابی، یکی از تمایزهای اصلی میان او و فلسفه سیاسی افلاطون را تجلی زمینههای شیعی و صوفیانه در فلسفه فارابی میداند که باعث فاصلهگرفتن او از عقاید سیاسی افلاطون و نزدیکی بیشتر به تعالیم اسلامی شده است. کربن با تأکید بر وجود آموزههای شیعی در فلسفه سیاسی فارابی به این نتیجه رسیده که گرایشهای مذهبی او در آرای سیاسی و طرح مدینه فاضله اثر عمیقی داشته، بهطوریکه فلسفه سیاسی فارابی با نظریه امامت در نزد شیعیان بسیار هماهنگ است.
فارابی سیاست راستین و حقیقی را همان سیاست فاضله مینامد و بر این عقیده است که سیاست باید در راستای نیل به کمال و سعادتمندی انسان عمل کند. سیاست فاضله از منظر او، به عمل درآمدن حقایق وجودی در زمینه حیات اجتماعی انسانهاست و مردمان مدینه فاضله در سایه این سیاست به وجود حقیقی تقرب میجویند. درواقع در فلسفه سیاسی فارابی، سیاست فاضلهای شکل میگیرد که افق جدیدی فراروی افراد مدینه میگشاید و امکان همنشینی با تقوا، حقیقت و تقرب به مبدأ وجود را برای همگان فراهم میآورد؛ ازاینرو افراد با حقیقت انس میگیرند، با حقیقت تربیت میشوند و حقیقت در قالب اندیشههای فاضله در نفوس ایشان تحقق مییابد.
فارابی اذعان دارد که در این مدینه فاضله، فیلسوف ـ نبی بهمثابه رئیس با تأسیس مدینه، امکان ظهور به حقایق وجودی میدهد. از منظر او، فیلسوف ـ نبی با نایلآمدن به مرتبه اتصال به عقل فعال و دستیابی به مقام نبوت، استحقاق اداره مدینه را داراست.
فارابی مبدع فلسفه موسیقی نیز بود که با رویکردی عقلی و علمی، اندیشههای فیثاغورث و افلاطون را با فرهنگ ایرانی زمان خود همراه کرد. او هنر و صناعت در موسیقی را ذوق، ملکه و استعدادی میدانست که مملو از نطق و عامل عقلانی است. در اینجا، منظور فارابی از نطق نیز عقل انسانی است.
فارابی کتاب «الموسیقی الکبیر» را که یکی از بزرگترین منابع تئوری موسیقی است، به یادگار گذاشت که اصل و پایه تئوری موسیقی امروزی را تشکیل میدهد. او اولین اندیشمندی است که در میان عالمان اسلامی، کتابی در فن موسیقی نوشته و در آن از قوانین صوت و نسبیتهای ریاضی سخن رانده و اصول اولیه موسیقی را براساس مبانی علمی تدوین کرده است. او در این کتاب از دینامیک و شدت وحدت اصوات سخن گفته و برای آنها علائم موسیقیایی منظور کرده است. در این کتاب، فارابی برای نخستین بار، به موضوع توافق صداها (هارمونی) در موسیقی اشاره کرده است.
او همچنین موسیقی آوازی و همراه کلام را بر موسیقی بیکلام مقدم میداند و موسیقی همراه آواز و معنا را برتر میداند. فارابی در موسیقی متأثر از اندیشههای ارسطو بود؛ چنانکه یونانیان معتقد بودند موسیقی به ترقی و معرفت کمک میکند و شعر و نمایش نیز مقولهای فلسفی است. یونانیان نقش تربیتی موسیقی را مهم تلقی میکردند و درباره آن به تولید آثار بسیار روی آورده بودند.
فارابی در دوران خلافت مستکفی بالله به دمشق مهاجرت کرد که در آن ایام دارای حاکمی شیعیمذهب بود. او که از جدالهای بیحاصل بغداد به ستوه آمده بود و بستر مناسبی برای ادامه فعالیتهای علمی و سیاسی در این شهر نمیدید، بغداد را ترک کرد. در نهایت این دانشمند معظم جهان اسلام در سال ۳۳۹ قمری، در یکی از سفرها که از دمشق عازم فلسطین بود، به دست راهزنان کشته شد و درحالیکه میراث عظیم و گرانبهایی برای مسلمانان به یادگار گذاشت، به دیدار حق شتافت.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام