گاهی صدای قرآن نه از محراب، بلکه از دل یک رابطه میجوشد؛ از پیوندی خواهرانه که آیات را به زندگی گره میزند و حفظ را به همدلی. حدیث و ثنا نظری، دو خواهر حافظ کل قرآن و نابغه قرآنی، از همان صداها هستند. دو همراه بیادعا که نهتنها در حفظ، بلکه در فهم، اجرا و ترویج قرآن، قدمی مؤثر و متفاوت برداشتهاند. حدیث نظری، حافظی جوان و نخبه، در کنار خواهر کوچکش، با سبک ویژه اجراهای دونفره و نگاه هنری به مفاهیم وحی توانستهاند توجه بسیاری از فعالان و مخاطبان قرآنی را به خود جلب کنند. در ادامه گفتوگوی صمیمانه خبرنگار ایکنا از اصفهان را با حدیث نظری میخوانیم؛ از خاطراتی ناب، معجزهای کودکانه، اشکی بیواسطه و رسالتی بزرگ در برابر قرآن تا روایت دختری که در آغوش آیات قد کشیده است.
دختری در آغوش آیات که با هر واژه قد میکشد و با هر مرور، جان میگیرد.
چندین مورد وجود داشته؛ مهمترینش زمانی بود که خواهرم ثنا زبان باز کرد و بدون آنکه هیچ آموزشی دیده باشد، آیات قرآن را از حفظ میخواند. من هر روز آیات را مرور میکردم و خواهرم فقط صدایم را میشنید؛ اما شنیدن ساده نبود، نوعی معجزه بود؛ معجزهای که با زبان کودکانهاش به من ثابت کرد قرآن زنده و جاری است و حتی گوشدادن هم میتواند کسی را حافظ قرآن کند.
گاهی فقط بستن چشم و مرور آیهای نظیر «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ؛ هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، بگو: یقیناً من نزدیکم...» (بقره/ ۱۸۶) برای رسیدن به آرامش کافیست. برای من قرآن فقط یک کتاب نیست، همچون نفسکشیدن است؛ گاهی بیآنکه متوجه شوم، با آیهای زنده میمانم.
بله، گاهی در قالب نوشتن متنها یا پستهای تأثیرگذار در فضای مجازی و صفحه اینستاگرام. فکر میکنم ترکیب پیام قرآن با زبان روز میتواند دلهای بیشتری را به سمت نور هدایت کند.
همراهی همیشگی. خواهربودن برای من فقط نسبت خونی نبود، مسئولیت بود. ثنا وقتی به دنیا آمد، من قرآن را حفظ کرده بودم و باید مراقب میبودم چه میگویم، چه پخش میکنم و چه الگویی میسازم. ما در مسیر حفظ و تدبر در کنار هم بودیم و هستیم؛ هم انگیزه میدهیم و هم از یکدیگر یاد میگیریم. خواهربودن، یعنی همیشه آینهای روبهرویت وجود دارد که رشدت را شتاب میدهد.
ما با هم اجرا میکنیم، نهتنها در مقام دو حافظ، بلکه دو خواهر. در اجراهایمان پیوندی را به نمایش میگذاریم که ارتباط خواهرانه ما را به نمایش میگذارد. روشهای متفاوتی را در محافل اجرا میکنیم که اجرا و جذابیت بخشی از آنها به حضور خواهرم وابسته است. این همدلی و همراهی، محتوای اجرا را زندهتر و انتقال پیام را مؤثرتر میکند.
وقتی در دعای کمیل خواندم: «إلهی وَ رَبِّی مَن لِی غَیرُکَ؟ ای معبود و خدای من به جز شما چه کسی را دارم؟» در آن لحظه احساس کردم که در این دنیا هیچ شخصی جز او نمیتواند در تنهاییها، بحرانها و مشکلات به من پناه دهد.
فکر میکنم از من میخواست با زبان نسل امروز، با مهر و فهم، قرآن را معرفی کنم. ایشان فقط حفظ آیات را از من نمیخواست، بلکه زندهکردن معانی در زندگی مردم را انتظار داشت. شاید هم از من میخواست تا به نسل خودم نشان بدهم که قرآن کتابی برای قرنهای قبل نیست، برای امروز هم است، برای دلهای پرسؤال، برای ذهنهای تشنه معنا. فکر میکنم میگفت: «قرآن را فقط حفظ نکن، بلکه زندگی کن؛ آنوقت مردم به سویش میآیند.»
زهراسادات محمدی
انتهای پیام