در فرآیند شکلگیری تمدن اسلامی، مواجهه با تمدنهای پیشرفته همعصر، چالشهایی در عرصههای گوناگون بهوجود آورد. یکی از حساسترین این عرصهها، اقتصاد و نظام مبادلات مالی بود که در آن زمان تحت سیطره امپراتوری روم قرار داشت. این وابستگی اقتصادی میتوانست به عاملی برای نفوذ سیاسی و فرهنگی تبدیل شود. در این میان، رخداد تغییر نشان کاغذها، تهدید متعاقب امپراتور روم و واکنش هوشمندانه امام باقر(ع)، میتواند نحوه مواجهه خردمندانه رهبران دینی با چنین چالشهایی را آشکار کند و نشان دهد که چگونه رهبری مقتدر و هوشمند میتواند تهدیدها و تحریمها را به فرصت تبدیل کند.
در ابتدای قرن نخست هجری، فناوری تولید کاغذ، قلمرو انحصاری امپراتوری روم بهشمار میرفت؛ حتی مسیحیان مصر که خود به ساخت کاغذ اشتغال داشتند، بر پایه سنت رومیان، نشان و نماد سهگانه «اب و ابن و روح» (پدر، پسر و روحالقدس) را بر کاغذهای خود ثبت میکردند؛ اما توجه عبدالملک بن مروان، خلیفه اموی به این موضوع جلب شد و با مشاهده نشان یادشده، به خشم آمد که چرا در قلمرو اسلامی مصر، مصنوعات کاغذی باید حاوی نشانهای شرکآلود باشند؟ او بلافاصله فرمانی خطاب به والی مصر صادر کرد و از وی خواست تا از این پس، شعار توحیدی «شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» جایگزین آن نشان شرکآلود در کاغذها شود. دستوری مشابه نیز به سایر حکام ایالات اسلامی ابلاغ شد تا کاغذهای موجود نابود شود و نسخههای جدید با هویت اسلامی رواج یابد.
راهیابی کاغذهای دارای نشان اسلامی تا مرزهای روم، واکنش تند پادشاه این امپراتوری را برانگیخت. وی در نامهای به عبدالملک، با استدلالی تاریخی استناد کرد که اگر منع نشان رومیان کاری درست است، خلفای پیشین خطاکار بودهاند و اگر نه، خطا از توست. او با ارسال هدایای گرانقدر برای عبدالملک بن مروان، خواستار بازگشت به وضعیت پیشین شد؛ اما خلیفه نهتنها هدیه را نپذیرفت، که پاسخی هم به نامه نداد.
قیصر اما این بار هدیه را دوبرابر کرد و خطاب به عبدالملک چنین نوشت: «گمان میکنم چون هدیه را ناچیز دانستی، نپذیرفتی؛ اینک دوبرابر فرستادم و مایلم هدیه را همراه خواسته قبلی من بپذیری.» عبدالملک باز هدیه را رد کرد و نامه را نیز بیجواب گذاشت. قیصر این بار به عبدالملک نوشت: «دوباره هدیه مرا رد کردی و خواسته مرا برنیاوردی، برای بار سوم هدیه را دوچندان فرستادم. سوگند به مسیح، اگر اجناس نشاندار را به حال پیش برنگردانی، فرمان میدهم تا زر و سیم را با دشنام به پیامبر اسلام سکه بزنند و تو میدانی که ضرب سکه، ویژه ما رومیان است. آنگاه که این سکهها را با دشنام به پیامبرتان ببینی، عرق شرم بر پیشانیت مینشیند. پس همان بهتر که هدیه را بپذیری و خواسته ما را برآوری تا روابط دوستانهمان چون گذشته پابرجا بماند.»
این تهدید، عبدالملک را در موقعیتی دشوار و بیسابقه قرار داد. او با حسرت گفت: «گمان میبرم من ننگینترین زاده اسلامم که موجب شدم به رسول خدا(ص) ناسزا گویند.» خلیفه برای یافتن راه برونرفت، با مشاوران خود به شور نشست؛ اما هیچ یک راهحلی ارائه نکردند. در این میان، یکی از حاضران به او تصریح کرد که عبدالملک خود راه چاره را میداند؛ اما خود را به غفلت میزند. عبدالملک پرسید: «راه چارهای که من میدانم، چیست؟» آن مرد پاسخ داد: «باید چاره این معضل را از باقر اهل بیت(ع) طلب کنی.»
عبدالملک این سخن را پذیرفت و از والی مدینه خواست امام محمدباقر(ع) را با احترام به شام بفرستد. با حضور امام(ع)، شرح کامل ماجرا برای ایشان بازگو شد. حضرت در پاسخ فرمودند: «این تهدید قیصر هرگز به مرحله عمل درنخواهد آمد و خداوند چنین امری را ممکن نخواهد کرد. راه حل بسی آسان است؛ هماکنون صنعتگران را فراخوانید تا به ضرب سکههای اسلامی همت گمارند. بر یک روی سکه، سوره توحید و بر روی دیگر، نام پیامبر اکرم(ص) را حک کنند. به این شیوه، از سکههای رومی بینیاز خواهید شد.»
سپس امام(ع) با دقتی شگفت، مشخصات فنی سکهها را بیان کردند؛ وزن هر ۱۰ درهم از سه نوع سکه باید معادل هفت مثقال باشد. همچنین تأکید فرمودند که نام شهر ضرب سکه و تاریخ سال نیز روی آنها درج شود.
خلیفه بلافاصله فرامین امام باقر(ع) را به مرحله اجرا گذاشت. به تمامی نواحی اسلامی ابلاغ شد که مبادلات اقتصادی منحصراً با سکههای جدید صورت گیرد و دارندگان سکههای قدیمی، آنها را تحویل دهند و معادل اسلامی دریافت کنند. آنگاه فرستاده قیصر را از این تحول بنیادین آگاه و روانه دربار روم کرد.
پس از بازگشت قاصد به دربار روم و نقل مشاهدات و پیام خلیفه، مقامات رومی حیرتزده شدند. برخی بر اجرای تهدید پافشاری کردند؛ اما قیصر با واقعنگری گفت: «من فقط قصد ارعاب عبدالملک را داشتم تا تسلیم شود. اکنون که در سرزمینهای اسلامی با پول روم دادوستدی انجام نمیشود، اجرای تهدید، کاری بیهوده و بیحاصل است.»
در این بنبست سیاسی اقتصادی، مشورت با امام محمد باقر(ع) نقطه عطفی در حل بحران بود. راهحل ارائهشده از سوی ایشان را میتوان در محورهای کلیدی ذیل تحلیل کرد.
خنثیسازی تهدید از طریق بینیازی: امام(ع) با پیشنهاد ضرب سکه مستقل اسلامی، ریشه وابستگی را قطع کردند. ایشان فرمودند: «هم اکنون صنعتگران را گرد آورید تا به ضرب سکه بپردازند... و به این ترتیب، از مسکوکات رومی بینیاز میشوید.» این پیشنهاد مبتنی بر اصل استراتژیک «تأثیر تهدید مشروط به وجود وابستگی» بود.
هویتسازی نمادین و تبلیغی: امام(ع) محتوای سکهها را بهگونهای طراحی کردند که هر واحد پول به رسانهای هویتساز تبدیل شود و چنین فرمودند: «بر یک رو، سوره توحید و بر روی دیگر، نام پیامبر(ص) را نقش کنید.» به این ترتیب، گردش سکه همزمان به انتشار دو مفهوم بنیادین توحید و محبت به پیامبر(ص) کمک میکرد.
ایجاد نظام استاندارد و مدرن پولی: ایشان به جزئیات فنی مانند وزن سکهها (هر ۱۰ درهم، هفت مثقال) و نیز ثبت نام محل ضرب سکه و تاریخ آن تأکید کردند. این موارد نشاندهنده توجه به شفافیت، قابلیت رهگیری و ایجاد نظام مالی منسجم و قابل اعتماد در سطح امپراتوری اسلامی بود.
قطع وابستگی اقتصادی: جهان اسلام برای نخستین بار صاحب پول مستقل شد و از وابستگی اقتصادی به امپراتوری روم در خصوص ضرب سکه رهایی یافت. افزون بر این، با یکسانسازی پول در سراسر قلمرو اسلامی، تجارت داخلی نیز تسهیل یافت. امام نشان داد که راه رهایی، نه تسلیم در برابر تهدید، بلکه خلق فرصت و خوداتکایی است.
انتهای پیام