در روزگاری که ذهنها از هیاهوی بیوقفه اطلاعات پراکنده آکنده شده است، رجوع به متون ریشهدار و نجاتبخش بیش از همیشه ضروری به نظر میرسد و چه متنی گرانسنگتر از نهجالبلاغه که از سرچشمه حکمت امام علی(ع) جاری شده و قرنهاست که دلها و جانها را سیراب میکند؟ با تأکید دوباره رهبر معظم انقلاب بر اهمیت آشنایی با این میراث معرفتی، خبرنگار ایکنا از اصفهان به سراغ علیاکبر توحیدیان، پژوهشگر قرآن و دکترای علوم قرآن و حدیث رفته است تا در بخش ششم سلسلهگفتوگوهای «جرعهای از کوثر نهجالبلاغه»، به ادعای علمی بینظیر امام علی(ع)، تفسیر معنوی و کیهانی «طرق السماء» و عظمت وجودی انسان و ولایت علوی بپردازد. در ادامه، شماره ششم گفتوگویی را میخوانیم که ما را از ظاهر واژگان عبور میدهد و به جان کلمات میبرد.
در ادامه بحث پیشین، در این شماره به شرح مختصری درباره فرمایش استثنایی و منحصر بهفرد امام(ع) که همه دانشمندان را به اعجاب واداشته است، میپردازیم: «ایها الناس! سلونی قبل ان تفقدونی، فَلَأَنا بطرق السمآء أعلم منی بطرق الأرض؛ اى مردم از من بپرسيد، پيش از آنكه مرا نيابيد كه من به راههاى آسمان داناترم از راههاى زمين.» (بخشی از خطبه ۱۸۹ نهجالبلاغه)
ادعای یگانه و بیبدیل «سلونی قبل ان تفقدونی» هم نشانگر عظمت علمی و معرفتی امام علی(ع) در زمان حیات ظاهریشان و تخاطب با همعصران خود و به نوعی، تحدی علمی با مدعیان است و هم عظمت و وسعت دانش امام را بعد از شهادتشان و در همه اعصار و قرون تا پایان عالم به رخ کشیده است.
بیشتر بخوانید:
این ادعا نه از باب خودستایی، که مدح خود، از ساحت مقدس معصومین(ع) به دور است، بلکه از باب خودشناسایی و به تعبیر قرآن، «حدیث نعمت» است: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ؛ و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن.» (ضحی/ ۱۱)
کدام نعمتی از نعمت ولایت و امامت برحق، بالاتر و والاتر است؟ علاوه بر آن، دارای جنبههای دیگری مانند افشاگری تصمیمات و عملکرد دشمنان، آگاهیبخشیدن و بصیرتافزایی دوستان، اتمام حجت برای اهل عالم و انجام وظیفه امامت هم است و در عین حال، نشانه تنهایی و مظلومیت بیمانند ایشان نیز محسوب میشود.
حضرت در ادامه میفرماید: «من به راههای آسمان داناترم تا راههای زمین.» پرسشهایی مطرح میشود؛ برای نمونه، راهها (طُرُق) به چه معناست؟ آسمان (سماء) چه معنایی دارد؟ راهها و جادههای آسمان یعنی چه؟ آیا منظور، طُرُق کیهانی، نجومی و اخترفیزیکی است یا طُرُق کسب معارف و علوم آسمانی و الهی؟ آیا جادههای آسمانی، طُرُق خاص، مرموز، اسرارآمیز و رازآلودند و جادههای زمینی، راههای عمومی، ساده، متداول و آشکار؟ آیا این راهها در زمین، همان علوم زمینی، ملکی، مادی و عادی هستند و راههای سماوی، علوم وحیانی، سماوی، غیبی و ملکوتیاند؟
برای تقریب ذهن و امکان مقایسه عظمت زمین با آسمانها، لازم است چند نکته نجومی و آماری را یادآور شویم تا مفهوم این بیان قیاسی حضرت را حداقل از جنبه مادی، بهتر بفهمیم. «ارض» به معنای کره زمین و سرزمین، در قرآن مجید، ۴۶۱ بار آمده است. «سماء» به معنای سقف و آسمان و درواقع، فضای بالای سرمان که به رنگ آبی و محتوی ستارگان، ماه و خورشید و گاهی به مفهوم موجود عالی و دارای علو مراتب است که در قرآن، ۱۲۰ مرتبه و جمع آن، «سماوات» به معنای آسمانها، ۱۹۰ بار آمده است.
کره زمین به ظاهر گستردهای را که ما در آن زندگی میکنیم و هیچکس تاکنون نتوانسته است همه جوانب و زوایای آن را ببیند، در نظر بگیرید؛ دانشمندان میگویند یک میلیون و ۲۸٠ هزار کره زمین را میتوان در کره خورشید جای داد. فاصله زمین با این کره آتشین، نزدیک به ۱۵٠ میلیون کیلومتر است. ستارگانی در آسمان هستند که قطر آنها صدها برابر قطر خورشید است، در حالی که قطر خورشید، 100 برابر قطر زمین محسوب میشود.
نور خورشید در مدت حدوداً هشت و نیم دقیقه به زمین میرسد؛ اما نور نزدیکترین ستاره به زمین (قنطورس)، بیش از چهار سال طول میکشد تا به زمین برسد. کره زمین فقط یک قمر (ماه) دارد، در حالی که در منظومه شمسی ۱۲٠ قمر شناسایی شده است.
همه ستارههایی که شبها در آسمان میبینیم، جزئی از کهکشان خود ما، یعنی کهکشان راه شیری است. این کهکشان 200 میلیارد ستاره دارد و پهنای آن 100 هزار سال نوری است که خورشید، یکی از آن 200 میلیارد ستاره است. حال تصور کنید که دهها میلیارد کهکشان در عالم وجود دارد و هرکدام صدها میلیارد ستاره دارند.
در همسایگی کهکشان ما، کهکشان «آندرومدا» قرار دارد که 400 میلیارد ستاره دارد و فاصلهاش با کهکشان ما، دو و نیم میلیون سال نوری است. بنابر نص قرآن کریم، آسمانها هفت طبقهاند و در آیات ۲۹ بقره، ۴۴ اسراء، ۸۶ مؤمنون، ۱۲ فصلت، ۱۲ طلاق، ۳ ملک، ۱۵ نوح و ۱۲ نبأ تصریح شده است.
این آسمانها دارای بروجاند (فرقان/ ۶۱، بروج/ ۱)، امکان توسعه دارند (ذاریات/ ۴۷)، دارای طَرائق و حُبُک (راهها و شبکهها) هستند (ذاریات/ ۷) و مدارات و افلاک در آسمان (انبیاء/ ۳۳، یس/ ۴۰) مسیر حرکت آنها را معرفی میکند؛ همچنین در قرآن به شهابهای آسمانی (حجر/ ۱۸، صافات/ ۱۰، جن/ ۸ و ۹) اشاره شده و استقرار آسمانهای بدون ستون در سورهها (رعد/ ۲، لقمان/ ۱۰) مشخص و حیات و سکونت در آسمانها (شوری/ ۲۹) تأیید شده است. رعد و برق، صیحهها و بارشهای آسمانی و صدها پدیده آسمانی شناخته و ناشناخته، دال بر عظمت بینهایت آسمانهاست.
حال برگردیم به ادعای سراسر صدق و حقیقت حضرت مولی(ع): «أنا بطرق السماء أعلم منی بطرق الأرض» و در این کلام ژرف عمیقاً تأمل کنیم. این چگونه مخلوقی است که بر چنین آسمانی، عالمتر و مشرفتر است تا بر زمین مسکون؟ باید اعتراف کرد که مرغان «توهم» هم نمیتوانند به افق این حقیقت نزدیک شوند، تا چه رسد به «فهم» آن، حتی با جمع جمیع جن و انس.
برخی از بزرگان گفتهاند که مراد حضرت از «سماء»، آسمان و سپهر جان انسانهاست که البته از آسمانهای کیهانی بالاتر است. «سماء و سموّ» به مفهوم بالا و بالایی است؛ یعنی حضرت بر همه ابعاد وجودی انسانها، استعلا و استیلا دارد و بر قاطبه نفوس و ارواح، افکار و عقول، حواس و احساسات، غرائز و خلقیات، افهام و اوهام، اعم از بالفعل و بالقوه و همه ابعاد وجودی انسانها مستعلی و مستولی است. او «علی» است. او امامالبریّه، بابالله، وجهالله، خازن و مخزن علمالله است.
در تأیید این باور، شاید بتوان گفت راههای آسمان وجودی انسانها از راههای فیزیکی آسمانهای افلاک پیچیدهتر و شگفتانگیزتر و دستیابی به آنها از دستیابی به کهکشانهای دوردست در فضای گسترده و بیکران آسمانها بسی دشوارتر و شگفتتر، ژرفتر و شگرفتر باشد. خود امیر بیان و بنان(ع) فرموده که انسان، جرم صغیری محسوب میشود که عالمی بزرگتر در او منطوی است.
هر انسان، کتاب روشنی است که با حروفش هر امر پنهانی را آشکار میکند: «أَتَزْعُمُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ، وَفِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ/ وَأَنْتَ الْكِتَابُ الْمُبِينُ الَّذِي، بِحُرُوفِهِ يُظْهِرُ الْمُضْمَرُ.» آیات قرآن مبین نیز بر آیات و نشانههای روشنگر در درون آدمیان تصریح و آن را حقیقتی قابل بصیرت برای اهل یقین معرفی میکند: «وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ، وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ.» (ذاریات/ ۲۰ و ۲۱)
اگر در آنچه گفتیم، لحظاتی تأمل و در این حقیقت عظمی تدبر کنیم، بر خود خواهیم لرزید و قالب تهی خواهیم کرد که افق عظمت روحانی امیرالمؤمنین(ع) تا کجاست؟ ظرفیت وجود معنوی او تا چه اندازه است؟ سینه فراخ الهیاش تا چه حد گسترده است؟ مغز محض خداییاش چه میزان گنجایش دارد و قلب ملکوتیاش چگونه دریای بیکرانهای است که میتواند چنین بار وزین و ثقیلی را تقبل و تحمل کند؟ فقط باید و شاید از لسان خالقش گفت: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ.»
زهراسادات محمدی
انتهای پیام