نوشتار پیش رو، بخشی از فصل چهارم کتاب «پرسشها و پاسخهای قرآنی؛ دفتر نخست» است که 30 پرسش درباره تفسیر، تأویل و فهم قرآن را شامل میشود. این کتاب در مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، نمایندگی اصفهان در ۱۳ فصل و ۶۳۲ صفحه تألیف شده و مشتمل بر پرسشهایی است که افراد در خصوص آیات قرآن و در بازههای زمانی گوناگون، در تماس با کارشناسان این مرکز در اصفهان، جویای پاسخ آنها شدهاند و دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان مجموع این پرسشها و پاسخها را در قالب کتاب یادشده، به زیور طبع آراسته است. در این شماره، پاسخ مربوط به سؤال «چرا آیات قرآن مبهم است؟ مگر برای همه نیست؟» تقدیم خوانندگان میشود که در صفحات 121 تا 126 کتاب درج شده است.
عواملی که بهظاهر موجب ابهام در قرآن شده، از این قرار است:
در قرآن، از اصول معارف و فروع احکام بسیار سخن رفته؛ ولی تماماً بهطور کلی و گذرا بیان شده و به تفصیل و تبیین بیشتری نیاز دارد که در گفتار و کردار پیغمبر اکرم(ص) و ائمه معصوم(ص) و دیگر بزرگان دین و آگاهان شریعت یافت میشود؛ مثلاً درباره شناخت خدا و صفات ذاتی او با جملاتی کوتاه، ولی فشرده و رسا، مسائلی مطرح شده است که به بازشدن و شرح و تبیین نیاز دارد، مانند «فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً یذْرَؤُكُمْ فیهِ لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر؛ او آفریننده آسمانها و زمین است و از جنس شما همسرانی برای شما قرار داد و جفتهایی از چهارپایان آفرید و شما را به این وسیله زیاد میکند، هیچچیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست.» (سوره شوری، آیه 11)، «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ؛ چشمها او را درنمییابند، ولی او چشمها را درمییابد و او لطیف و آگاه است.» (سوره انعام، آیه 103)، «وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَكیمُ الْخَبیر؛ اوست که بر بندگانش چیره و غالب است و او حکیم و آگاه است.» (سوره انعام، آیه 18) و... .
بیشتر بخوانید:
دومین عامل ابهام، کثرت استعاره، تشبیه و کنایه است که فهم ظرافت آنها به ذوقی سرشار و اطلاعات ادبی گسترده نیاز دارد. قرآن انبوهی از مطالب عالی و مسائل ظریف برای بشریت به ارمغان آورده که تا آن زمان به فکر انسانها نرسیده بود و از اندیشهها فراتر است؛ از اینرو، الفاظ و عباراتی که قالب آن معانی و گویای آن مفاهیم باشد در اختیار نداشتند و در اندیشه وضع آن نبودند؛ زیرا انسان طبق نیاز خود به وضع الفاظ میپردازد و برای معانی متداول و متعارف خود قالبهایی میسازد.
بنابراین، قرآن برای افاده معانی راقیه خود بهناچار به آوردن یک رشته استعاره، کنایه و مجاز دست یازید. اینگونه استعارهها و کنایههای نوپیدا از دیدگاه عرب آن روز بیسابقه و غریب مینمود؛ گرچه مردم عرب با اسلوب و شیوه بهکار رفته آشنایی داشتند. این بود که در بسیاری از جملهها و تعابیر وارد در قرآن، گونهای از ابهام و اجمال پدیدار شد که با تأمل در قرائن و دلایل مربوط به آن واضح میشود.
در آیات 24 و 25 سوره مبارکه انفال میخوانیم: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یحْییكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیهِ تُحْشَرُونَ* وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ؛ ای اهل ایمان، چون خدا و رسول شما را به آنچه مایه حیات ابدی شماست، دعوت کنند، اجابت کنید و بدانید که خدا در میان شخص و قلب او حائل میشود و همه به سوی او محشور خواهید شد* و بترسید از بلایی که چون آید، فقط مخصوص ستمکاران شما نباشد و بدانید که عقاب خدا بسیار سخت است.»
در این آیه، چندین استعاره و تشبیه بهکار رفته که عمدهترین آنها مسئله حیلوله است: اینکه چگونه خداوند میان انسان و قلب او حائل میشود. مفسرین در این زمینه گفتهها دارند و بیش از پنج وجه در توجیه آن بیان داشتهاند. نزدیکترین آنها که به نظر میرسد، این است که انسان خود را فراموش کند و هرگز در مسیر انسانیت قدمی برندارد.
عامل سوم ابهامات، آن است که بسیاری از امور با عناوین کلی در قرآن مطرح شدهاند و مصادیق آنها جای بحث و گفتوگوست. با مراجعه به لغت نیز مشکل حل نمیشود و ظاهر لفظ چیزی به دست نمیدهد و جز با بررسی و تحقیق گسترده و عمیق، این ابهامات قابل رفع نیست. در آیه 82 سوره نمل: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآیاتِنا لایوقِنُونَ؛ و هنگامی که وعده عذاب ما بر آنان حتمی و لازم شود، جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با آنان سخن میگوید، زیرا مردم پیش از این به آیات ما یقین نداشتند.» این «دَابَّةً» چیست که در آن هنگام چنین سخنی میگوید؟
چهارمین عامل ابهامات یادشده، وجود کلمات غریب در قرآن است. در قرآن کلماتی مانند «صلد»، «املاق» و «منساه» یافت میشود که متداول لسان همگان نبوده و مخصوص برخی قبایل بوده و دیگران از آن آگاهی نداشتهاند. قرآن با احاطهای که بر مجموع لغات قبایل داشت، هر کلمهای را به فراخور حال و بهموقع استعمال کرده است. این امر احیاناً برای عامه ابهام بهوجود آورده؛ از اینرو، نیاز به پرسش میافتاد و تا مفهوم آن کلمه روشن نمیشد، تفسیر آیه یا معنی جمله معلوم نمیشد. کتابهایی در این زمینه نگاشته شده است و اینگونه کلمات را با نام غریبالقرآن جمعآوری و معانی آن را روشن کردهاند. اینگونه غرابت، مخل فصاحت کلام نیست؛ زیرا کلمه در جای خود و نزد فصحای قبایلی بزرگ متعارف بوده است؛ گرچه نزد دیگران که با اوضاع لغوی آنگونه قبایل آشنایی نداشتند، نامأنوس مینمود.
پنجمین عامل ابهامات یادشده، اشارتهایی گذرا به بعضی از اسرار طبیعت است که در عرض کلام آمده و ذاتاً مقصود نبوده؛ گرچه برای اثبات مطلب، مورد عنایت قرار گرفتهاند؛ بنابراین بهطور سربسته و کنایهوار از آن سخن رفته است. بازشدن این اشارات و رسیدن به عمق مطلب، به آگاهیهای علمی فراوان نیاز دارد.
در آیه 125 سوره مبارکه انعام میخوانیم: «فَمَنْ یرِدِ اللَّهُ أَنْ یهْدِیهُ یشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یرِدْ أَنْ یضِلَّهُ یجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیقاً حَرَجاً كَأَنَّما یصَّعَّدُ فِی السَّماءِ كَذلِكَ یجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ؛ پس کسی را که خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای اسلام میگشاید و کسی را که بخواهد گمراه کند، سینهاش را چنان تنگ میکند که گویی به زحمت در آسمان بالا میرود؛ خدا اینگونه پلیدی را بر کسانی که ایمان نمیآورند، قرار میدهد.»
عبارت «وَ مَنْ یرِدْ أَنْ یضِلَّهُ یجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیقاً حَرَجاً كَأَنَّما یصَّعَّدُ فِی السَّماءِ» نوعی تشبیه است؛ یعنی کسی که مورد غضب الهی قرار میگیرد و خداوند عنایت خویش را از وی دریغ میدارد و او را در وادی ضلالت رها میکند، چنان زندگی بر او سخت و دشوار میشود و خود را در تنگنا و فشار میبیند که راه تنفس بر او تنگ و بیچاره میشود: «و او مانند کسی است که با سختی و دشواری راه آسمان را صعود میکند.» اکنون این چگونه تشبیهی است؟ مگر کسی که راه آسمان را طی میکند، دچار سختی و دشواری میشود؟
مفسرین پیشین چون از فشار هوا بر بدن انسان آگاهی نداشتند و مقابله آن را با فشار خون از داخل بدن نمیدانستند، راههای مختلفی برای تفسیر آیه و توجیه این تشبیه ارائه دادهاند؛ ولی امروزه بر اثر اکتشافات علمی و پیبردن به بسیاری از اسرار طبیعت و جهان هستی، این معما بهخوبی حل شده است.
این قبیل آیات بسیار است که درک کامل آنها بر دانستنیهای فراوان استوار است؛ زیرا این کلام از کسی صادر شده که از تمامی اسرار طبیعت آگاه است و این اشارتها، تراوشهایی از آن دریای متلاطم بیانتهاست.
وجود آیات متشابه: آیات قرآن به دو دسته محکم (دارای معنای روشن و واضح) و آیات متشابه (دارای معانی مختلف و غیرمشخص) تقسیم شده است که با کمک آیات محکم تفسیر میشوند؛ البته دلیل وجود آیات متشابه از سوی خود قرآن (سوره آلعمران، آیه 7) بیان شده است.
یکی دیگر از علل ابهام این است که هرچند قرآن به زبان عربی مبین نازل شده، در عین حال، طول زمان بر مفاد بعضی از آیات، ابهامی افزوده و مقصود واقعی را پنهان کرده است. از سوی دیگر، باید توجه داشت که قرآن درواقع جنبه شفاهی و کلامی داشته، نه کتابت و زمانی که پیامبر(ص) این آیات را برای مردم تلاوت میفرمود، قرائن بسیار دیگری (قرائن غیرکتبی) نیز ممکن است بوده باشد (حتی نوع خواندن، مانند اینکه جمله سؤالی خوانده شود یا خبری) که در کتابت، این قرائن فهمیده نمیشود. در هر صورت، طبق آیات قرآن، یکی از وظایف پیامبر(ص) و ائمه(ع) نیز همین بوده که آیات قرآن را برای مردم تبیین کنند: «... لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ...؛ تا برای مردم آنچه را به آنان فرستاده شده است، بیان کنی» (سوره نحل، آیه 44) و این، یکی از دلایل نیاز به امام نیز هست.
نکته دیگری که نباید فراموش کرد، این است که ابهام کلام از دو ناحیه ممکن است حاصل شود:
از ناحیه خود کلام: یعنی کلام، خود بهگونهای باشد که نتواند معنا را القا کند.
از ناحیه مخاطب و فهم کلام: کلام فینفسه واضح باشد؛ اما مخاطب بهدلیلی نتواند معنا را درک کند. با بررسی ادله عقلی و نقلی مشخص میشود که این ابهام نمیتواند از ناحیه متکلم باشد، بلکه این ابهام به مخاطب و شرایط او برمیگردد: «معانی هرگز اندر حرف ناید/ که بحر قلزم اندر ظرف ناید.»
حقایق قرآن صاف و شفاف است؛ اما وقتی میخواهد به لفظ درآید، بعضی امور میتواند کاملاً به لفظ دربیاید که محکمات نام میگیرد، بعضی امور از بس عالی است، نمیتواند در لفظ بیاید که متشابهات را تشکیل میدهد. به هر حال، فهم ما از ادراک محکم و متشابه قاصر و کوتاه است و این کوتاهی فهم موجب اجمال میشود، نه اینکه کلام به خودی خود مجمل باشد.
انتهای پیام