در ادامه تبیین روشهای تربیت عرفانی براساس دیدگاههای انسانشناختی علامه حسنزادهآملی، به واکاوی بعد عملی پرداخته خواهد شد. همانطور که گذشت، روشهای تربیت عرفانی از منظر علامه در سه بعد شناختی، گرایشی و عملی دستهبندی میشود. در یادداشتهای پیشین، بعد شناختی و گرایشی بهطور کامل بررسی شد و در یادداشت پیش رو، به تبیین بعد عملی این سامانه تربیتی پرداخته خواهد شد.
اصل راهبردی این روش بر مبنای عمل انسانساز و مبنای تربیتی آن بر نقش ارتزاق و علم در تربیت نفس استوار است. در منظومه تربیتی علامه حسنزاده آملی، روش کنترل ورودیها و خروجیهای انسان بهمنزله حکمت مرزبانی از حریم وجود آدمی است. این روش بر این پایه است که انسان همانگونه که از غذای جسمانی خود محافظت میکند، باید بر آنچه به جان خویش راه میدهد و از آن بیرون میفرستد، نظارتی ژرف داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
علامه با اشاره به پرسش امام باقر(ع) درباره آیه «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه»، غذای انسان را «علم و عمل صالح» میداند که انسانپرور و انسانساز است. همانگونه که بین غذا و غذاخورنده باید سنخیت باشد، بین علم و جان انسان نیز باید تناسب وجود داشته باشد. گوش انسان یکی از دهانهای جان اوست و باید دقت کرد که این دهان از کدام سفره ارتزاق میکند. آن دهانی که واردات آلوده را تقدیم روح انسان میکند، مسبب خروجیهای ناصواب و گناهآلود میشود. به تعبیر شیخ بهایی، «لقمه کآمد از طریق مشتبه/ خون خور و خاک و بر آن دندان منه/ کان تو را در راه دین مفتون کند/ نور عرفان از دلت بیرون کند.»
همانگونه که ورودیهای ناپاک، جان را تیره میکند، خروجیهای نادرست نیز همچون زهری است که از وجود انسان به محیط اطراف تراوش میکند. کنترل زبان، قلم و رفتار، بخش جداییناپذیر این روش است. ملاهادی سبزواری چه نیکو گفته که «دفتر حق است دل، به حق بنگارش، نیست روا پر نقوش باطله باشد.»
یکی از عهدهای شیخالرئیس بوعلی سینا در رساله اعیانه، پرهیز از خواندن رمان و قصههای باطل است. این پرهیز، نه از روی جمود، که از سر حکمت است؛ زیرا این قبیل امور همچون غذای ناسالمی هستند که طعم غذاهای سالم را از یاد جان میبرند و ذائقه حقیقتجویی را تباه میکنند. این روش با ارائه راهکاری عینی برای پالایش دائمی وجود، زمینه لازم را برای تربیت تدریجی و پایدار نفس فراهم میکند و مسیر سلوک را از آلودگیهای دنیای مدرن مصون میدارد.
در روش تربیت عرفانی علامه حسنزاده آملی، روش تلقین افکار و نیات خوب، قابلیت کشتزار دل را به تصویر میکشد؛ همانگونه که کشاورز، بذر پاک در زمین میپاشد، سالک نیز باید بذر اندیشههای نیک در جان خویش بکارد. این روش بر این حکمت استوار است که نفس انسان، کشتزاری است که هر چه در آن بکاری، همان را درو خواهی کرد. علامه در تبیین این روش به بیان رابطه دوسویه نفس و بدن میپردازد که «متخیله انسان دارای نوعی از تجرد از ماده است.» از آنجا که نفس، جسمانیالحدوث و روحانیالبقاست و مراتب و قوای گوناگون دارد، صفت بعضی از مراتب، حتی پایینترین آنها به مراتب بالاتر سرایت میکند. علامه چنین ادامه میدهد که آیا نمیبینید قضایا و اعتقادات مورد محبت یا بغض چگونه در بدن اثر میگذارند و آن را رشد میدهند و تقویت میکنند، یا آن را پست و لاغر میسازند؟
مولوی در دفتر دوم مثنوی، این حقیقت را به زیبایی به نظم کشیده است: «آدمی را فربهی هست از خیال/ گر خیالاتش بود صاحبجمال/ ور خیالاتش نماید ناخوشی/ میگدازد همچو موم از آتشی.»
این ابیات گویای آن است که انسان سرشار از خیال است و اگر خیالاتش زیبا باشد، وجودش از آن زیبایی لبریز میشود و اگر ناخوش باشد، همچون کسی است که در آتش میسوزد. علامه تأکید میکند که انسان خردمند باید بداند که برای نفس، یک نحوه وحدت جامعه حقیقه است که این نگاه، مثبتاندیشی را از حوزه روانشناسی محض فراتر میبرد و به آن بعدی متافیزیکی میبخشد. در حالی که روانشناسی مثبتگرای غربی نزدیک به یک قرن است به این موضوع پرداخته، عرفان اسلامی قرنهاست که از این حکمت آگاهی دارد و آن را در چارچوبی جامعتر ارائه داده است.
این روش بر مبنای تأثیر فقه بر تسلیم نفس در برابر خداوند قرار دارد. علامه حسنزاده آملی در این روش بر تأثیر عمل به دستورات فقهی و شرعی تأکید میکند و آشنایی با فقه و عمل به آن را مقدمه حرکت در سلوک عرفانی میداند. ایشان به نقل از مشایخ عرفان میفرماید: «بدان که فقه مقدمه تهذیب اخلاق و اخلاق مقدمه توجه است.» این جمله کلیدی، نقش بنیادین عمل به واجبات و ترک محرمات را بهمثابه پله اول و ضروری برای رسیدن به تهذیب نفس و در نهایت، توجه قلبی به خداوند نشان میدهد. بدون این پایه استوار، حرکت در مسیر سلوک، ساختن بنایی بر روی شنزار است.»
این روش بر اصل تخلیه و تأثیر خیالات بر انتخابها بنا نهاده شده است. علامه حسنزاده آملی در این روش، مدیریت قوه خیال را دارای سه حوزه مجزا میداند: طهارت خیال از اعتقادات فاسد، طهارت خیال از تخیلات رذیله و طهارت خیال از جولان در میدان آمال. ایشان یکی از مهمترین ابتلائات دوره سنی نوجوانی و جوانی را مربوط به حوزه تخیلات باطل میداند که مهمترین نوع این تخیلات باطل، سوءظنهای بیجاست.
این روش با تأکید بر پاکسازی قوه خیال از توهمات و بدگمانیهای ناروا، زمینه را برای تربیت نفسی سالم و بینشی صحیح فراهم میکند.
یکی از مقتضیات رعایت ادب معالی، شکرگزاری عباد است. علامه حسنزاده آملی در تبیین این روش، بر این نکته تأکید میورزد که «ادب معالی» ایجاب میکند بنده بدون اذن و امر مولی، به تصرف در برنامهای از برنامههای نظام تکوینی و حکمی از احکام کتاب تشریعی دست نبرد.
هنگامی که چیزی به انسان داده میشود، ادب و معرفت اقتضا میکند که در برابر آن، شکرگزاری کند، نه اینکه بیاجازه، آن نعمت را به هر نحو که میخواهد، مصرف کند. ایشان با اشاره به مقام اولیای الهی میافزاید: «چه بسیار از اولیای الله که به آنان دست تصرف عطا شده؛ اما ادب و معرفتشان مانع از اعمال تصرف شده است.» این بیان، شکرگزاری را فراتر از سپاس زبانی نشان میدهد و آن را به سطحی وجودی ارتقا میبخشد.
ولایتمداری و تأثیر الگو در حرکت و عمل انسان، امری واضح و مبرهن است. در این روش، انسان کامل برجستهترین نظریه عرفان اسلامی در حوزه انسانشناسی مطرح میشود. علامه معتقد است انسان کامل همان امام جامعه و ولی الله است؛ انسانی که از سوی خداوند سرپرست انسانهای دیگر محسوب میشود. الگوی تربیت عرفانی در این روش، کسی است که هم مبدأ و هم مقصد را به بهترین شکل بشناسد، خود دارای جامعیت باشد و راه رسیدن به مقصد را نیز بداند.
چنین الگویی پس از طی قوس صعودی در سفر به سوی حق و رسیدن به مقام بقای بالله، در سیر نزولی و سفر از حق به سوی خلق، به هدایت سایر انسانها به سوی این مسیر سعادت میپردازد. تبعیت از چنین انسان کاملی باید با استفاده از سیرهشناسی و همچنین اجتهاد از اعمال ظاهری و باطنی او و تبعیت عملی محقق شود.
روشهای تربیتی بیانشده در این یادداشت، همگی بر محور چگونگی ارتباط با حقتعالی تنظیم شدهاند. این جهتگیری واحد در باور به وحدت وجود از منظر عرفانی و تأکید علامه حسنزاده ریشه دارد که اصالت با ارتباط با خداست و با تحقق این ارتباط، سایر روابط انسان با خود، دیگران و هستی به سامان میرسد.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام