رند تابوشکن
کد خبر: 3928532
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۹
یادداشت /

رند تابوشکن

حافظ رند تابوشکن است، چرا که او در غزلیات خود با زبان ایهام، کنایه و طنز که از ویژگی‌های منحصر به‌فرد شعر پرنغز اوست، هنرمندانه و در عین حال دلیرانه به تابوهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی هجمه می‌برد.

رند تابوشکن

حافظ رند تابوشکن است، چرا که او در دیوان خود با زبان ایهام، کنایه و طنز که از ویژگی‌های خاص غزلیات پرنغز اوست، هنرمندانه و در عین حال دلیرانه به تابوهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی هجمه می‌برد و خود را در قامت رندی تابوشکن و هنجارشکن عیان می‌سازد که نمی‌خواهد در برابر آداب و سنن دست‌وپاگیر تحمیلی که رنگ فریب و تظاهر به خود گرفته، سر تسلیم فرو‌آورد.

رند بودن حافظ نشانه تابوشکنی اوست، چرا که او مفهوم رایج و منفی رند به معنی آدم لاابالی، لُمپن و بی‌قید و بند را به جایگاهی ارزشمند ارتقا بخشید و آن را در برابر شیخ و زاهد قرار داد. حافظ آغازگر و بانی هجمه به تابوها نیست؛ بگذریم از عبید زاکانی و سوزنی سمرقندی و امثال ایشان که به تابوهای فرهنگی و حتی جنسی و ناموسی هجمه بردند و تابوشکنی کردند، اما حافظ چنین خصلت و جسارتی را از فرهنگ و سنت عرفانی پیش از خود به ارث برده است، چرا که عرفان ماهیت و خاصیت‌اش زدودن حجاب‌ها، پرده‎دری و تابوشکنی، آن هم با نیتی عاشقانه، دردمندانه و حقیقت‌جویانه است و اصلاً یکی از دلایلی که فقیهان با عرفا بر سر مهر نبوده و نیستند، همین خاصیت تابوشکنی‌ عرفان است. بایزید بسطامی که گفت: «سبحانی ما اعظم شأنی» و یا حلاج که ندای «أنا الحق» سرداد و سرش بردار رفت، جرمش این بود که تابوشکنی و یا به قول حافظ اسرار هویدا می‌کرد و این‌ها از پیشگامان حافظ در تابوشکنی بودند و او نیز جسارت پیدا کرد و گفت: «گر مسلمانی از این است که حافظ دارد/ آه اگر از پس امروز بود فردایی»، «پیرِ ما گفت خطا بر قلمِ صنع نرفت / آفرین بر نظرِ پاکِ خطا پوشش باد»، «برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر/ که ندادند جز این تحفه به ما روز الست»، «ما را به رندی افسانه کردند/ پیران جاهل شیخان گمراه»، «ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم/ یا جام باده یا قصه کوتاه»، «به آب روشن می عارفی طهارت کرد / علی الصباح که میخانه را زیارت کرد»، «محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد/ قصه ماست که در هر سر بازار بماند»، «بیا به میکده و چهره ارغوانی کن/ مرو به صومعه کانجا سیاهکارانند»، «من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ / این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد»، «سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست / معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست»، و قس علی هذا.

به سبب همین تابوشکنی‌ها بود که متشرعان او را ملحد خواندند و از نماز خواندن بر جنازه او خودداری کردند. با اینکه تابوشکنی از ابداعات حافظ نبود، اما حافظ آن را هنرمندانه و به زیبایی هرچه تمام به اوج رساند، چنان که شاعران بعدی همه از پی حافظ رفتند و به تقلید و تاسی از او بنای تابوشکنی در پیش گرفتند.

تابوشکنی حافظ در سر به سر گذاشتن او با پاره‌ای از معتقدات و مقدسات آن هم به صورت کنایه‌آمیز و طنزآمیز تجلی پیدا می‌کند و از همین منظر او با محتسب، شیخ، شحنه، فقیه، زاهد و واعظ بر سر مهر نیست و خود را در تقابل با آن‌ها می‌بیند، اما تابوشکنی‌ها حافظ و یا سر به سر گذاشتن او با معتقدات و مقدسات از سر بی‌دینی و بی‌اعتقادی او چنان که برخی براین باورند، نیست، بلکه حافظ انسانی دین‌دار بود که قرآن را به چهارده روایت می‌خوانده و بیش از هر چیز درد دین داشته تا ضدیت و عناد با دین. حافظ در قامت یک مصلح و منتقد درون دینی، نیت‌اش اصلاح دین و یا رفرماسیون و یا دین‌پیرایی است، یعنی می‌خواهد دامن دین را از وجود ریا، تزویر، ظاهرسازی و خرافه‌پرستی و هر نوع خوانشی از دین که انسانیت انسان را به محاق می‌برد، پاک کند، چرا که ریا، تزویر، ظاهرسازی و استفاده ابزاری از دین را آفت بزرگ دینداری می‌داند، چنانکه می‌گوید: «حافظا می خور و رندی کن و خوش باش، ولی/ دامِ تزویر مکن چون دگران قرآن را»، حافظ می‌گوید شراب بد است، ولی بدتر از آن، فریب دادن مردم آن هم به اسم دین و قرآن است و یا آنجا که می‌گوید: «آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت / حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو»، و یا «فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد/ که می حرام، ولی به ز مال اوقاف است»، «در میخانه ببستند خدایا مپسند/ که در خانه تزویر و ریا بگشایند»، «واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می‌کنند/ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند». با چنین اوصافی حافظ را باید مصلح دینی و از پیشگامان احیای دین در جهان اسلام دانست.

تابوشکنی حافظ نشانه آزادی‌خواهی و روحیه رندانه اوست. علاوه براین از فحوای کلام حافظ این‌طور استنباط می‌شود که برخی تابوها و به تعبیری خط ‌قرمزها در سایه‎سار خرافات، جهل، جزم‌اندیشی و ظاهرسازی برجسته و به یک قدرت بدل می‌شوند، قدرتی که هیمنه آن‌ عرصه را برای آگاهی، اخلاقی زیستن، عقلانیت، آزادی و دموکراسی و بروز و ظهور استعدادهای انسانی تنگ ‌می‌کند. 

بهنام افشار 

انتهای پیام
captcha