به گزارش ایکنا، سیدمهدی امامی جمعه، دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان، 27 دی در کرسی پیشاجلاسیه تحلیل کلان نظریه الهیات اجتماعی ملاصدرا و پردازش خردهنظریههای زیرساختی آن با اشاره به نظریه فلسفی نقد قدرت از سوی ملاصدرا، گفت: قدرت در انسان واجد اراده و اختیار است و جزء نفس او محسوب میشود و از نظر ملاصدرا نفس اقتدار دارد، زیرا از سنخ ملکوت و عالم قدرت و قوت یعنی خداوند تبارک و تعالی است؛ از نظر ایشان، انسان مثال خداوند از جهت ذات و صفات و فعل و دارای عالم و مملکت ربوبی است. ملاصدرا در تفسیر آیه نور «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» گفته که انسان موجودی عالمساز و مملکتساز است.
وی افزود: ملاصدرا در آثار مختلف خود معانی بسیاری را درباره قدرت بررسی کرده است. لذا ابتدا بنده درصدد شبکهسازی از مفهوم قدرت برآمدم و بیش از صد مفهوم در آثار وی را بررسی و آنها را طبقهبندی کردم. این شبکه مفهومی و گزارههای آن دو نکته را روشن میکند؛ اول اینکه ملاصدرا ارتباط علوم و معارف مانند علم کلام، اخلاق، حدیث و حکمت و... را با پدیده قدرت مورد توجه قرار داده است. همچنین وی به خاستگاه اجتماعی و مجاری کسب قدرت توجه کرده و تعابیری مانند شهرت و استیناس بالناس را استفاده کرده است. نکته مهم در تفکر وی این است که مجاری کسب قدرت که از آن یاد شد سیاسی، نظامی و قضایی نیست و ریشه در هرم قدرت حاکمیت سیاسی ندارد و از آنجا نشئت نگرفتهاند، بلکه مربوط به پایگاه اجتماعی فرد قدرتمند است و مردم در قاعده هرم آن قرار دارند و همین سبب شده تا مردم به فرد و افرادی تمایل یابند و آنها قدرت پیدا کنند.
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان بیان کرد: از همین نکته میتوان به تفاوت بارز ملاصدرا و فارابی دست یافت. فارابی فقط یک قدرت را در فلسفه سیاسی خود محاسبه کرده و همان هرم قدرت سیاسی است؛ یعنی نوعی وحدانیت در تعریف او وجود دارد ولی ملاصدرا تکثر قدرتهای اجتماعی را هم در فلسفه سیاسی خود لحاظ کرده است. تکثر قدرتهای اجتماعی و انبساط و گسترش دایره هر کدام از این قدرتها دایرمدار رجوع و توجه مردم و دایره کسب منزلت در نزد مردم است. ملاصدرا ساختار درونی قدرتهای اجتماعی را کالبدشکافی و سه ویژگی را بیان کرده است؛ اولاً قدرتهای اجتماعی صبغه دینی دارند و ثانیاً دوگانگی دارند و تقابل اجتنابناپذیری بین دو دسته قدرت اجتماعی ایجاد میشود.
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان اظهار کرد: صاحبان این علوم و معارف دینی و الهی به اقتضای محتوای علوم و معارف در معرض افتا و هدایت و وعظ واقع میشوند. لذا در معرض انواع مختلف رجوع مردم به خود هستند. از نظر ملاصدرا برخی افرادی که وارد حیطه علوم دینی میشوند واقعاً و حقیقتاً واجد شرایط علمی و اخلاقی هستند و برخی فاقد آن هستند، ولی وانمود میکنند که این فضایل را دارند زیرا هدف آنان کسب قدرت و منافع مرتبط با آن است. بنابراین بین قدرتهای اجتماعی در این دوره اختلاف پیش میآید و ایشان از تعبیر علما و شبهعلما برای تمایز این دو گروه استفاده میکند.
وی تأکید کرد: سؤال جدی در اینجا این است که بین این دو گونه قدرت و رابطه آن با هرم قدرت و حاکمیت سیاسی و با مردم چه نسبتی ایجاد میشود؟ ملاصدرا تصریح میکند که شبهعلما چون به قصد کسب ثروت و قدرت وارد عرصه شدهاند با هرم قدرت پیوند برقرار کرده و ارتباط تنگاتنگ آنها شکل میگیرد و مثلث زر و زور و تزویر ایجاد میشود. نکته قابل توجه برای علوم اجتماعی و محققان آن این است که ملاصدرا میگوید وقتی چنین رابطهای ایجاد شود رابطه صید و صیادی بین حاکمان و مردم پیش آمده و مردم، صید صیادان قدرت و زر و تزویر خواهند شد. ملاصدرا به لوازم اجتماعی این مثلث و فرایندهای اجتماعی، که باعث ایجاد این پدیده میشود، توجه کرده است.
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان اضافه کرد: از منظر ملاصدرا در دایره دیگر قدرتهای اجتماعی که پیرامون علمای حقیقی قرار دارد پیوند وثیقی بیان آنان و مردم برقرار شده و آنها در جایگاه دفاع از حقوق مردم هستند. او معتقد است تقابلی بین این دو دایره از قدرتهای اجتماعی شکل میگیرد و شبهعلما به شدت درصدد براندازی علمای حقیقی هستند و تضاد و نزاع بین آنان رخ میدهد، زیرا عالم و فقیه حقیقی نمیتواند خود را از احقاق حقوق مردم بیگانه بداند. از منظر ملاصدار اگر حصول علوم و معارف به شکل عمیق و دقیق حاصل شود، مستلزم احساس مسئولیت و رسالت اجتماعی و خدمت به مردم و دفاع از حقوق آنان است، ولی این استلزام در دستگاه حکمت عملی و نظری ملاصدرا چگونه تبیین میشود؟
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان بیان کرد: از دید ملاصدرا مرکز همه این علوم و معارف دینی و الهی، موجودی به نام واجب الوجود بالذات است و چون او کمال مطلق است. بنابراین مقصد و مطلوب نهایی افرادی است که به چنین علومی دست یافتهاند و درصدد کسب عشق به خدا هستند و کسی که دنبال عشق خدا باشد دنبال عشق به آثار او هم خواهد بود و خدمت به مردم به عنوان عیال خدا هم از آثار برجسته خداوند است. عشق به مردم ودفاع از حقوق آنان و خدمت به ایشان در منظر ملاصدرا تا حد فنا پیش رفته است و افراد یکه واجد علوم و معارف حقیقی دینی شدهاند وقتی به عبادت خدا میپردازند گویی هیچ چیزی جز او نیست و وقتی به خدمت میپردازند گویی هیچ چیزی غیر از مردم در میان نیست.
استاد دانشگاه اصفهان ادامه داد: بنابراین از نظر ملاصدرا، کسی شایسته عناوینی مانند حکیم و عارف و شیخ و فقیه نیست مگر اینکه چنین عشقی داشته باشد و به رسالت چنین خدمتی نایل شده و محب عدالت و اهل آن باشد و در واقع به تعبیر صدرا علیه متکبره و جبابره به مقابله بپردازد و در مقابل ظلم و جور بایستد. او این مقابله را تا مرز اشداء علی الکفار پیش برده است و زورگویی و ظلم را تا حد کفر به پیش میبرد. ملاصدرا 22 ویژگی را برای علمای حقیقی برشمرده است و افلاطون و فارابی هم بخشی از این ویژگیها را برای رئیس اول قائل شدهاند و او معتقد است همه حکما و فقها و علمای حقیقی باید واجد این صفات و ویژگیها باشند. او تأکید میکند ما کسی را حکیم نمیدانیم مگر اینکه عدالتطلب باشد و با زورگویان مبارزه کند.
امامی جمعه بیان کرد: سهروردی هم گفته است ما حکیم را حکیم نمیدانیم مگر اینکه بتواند خلع بدن بکند؛ این تفاوت سیر فلسفی این دو بزرگوار چقدر جالب است و نشان میدهد فلسفه از سهروردی به سمت ملاصدرا مدنیتر شده و حقوق مردم در آن برجستهتر است. از نظر ملاصدرا بین هرم قدرت و مردم نوعی رابطه و معادله وجود دارد، زیرا هرم قدرت همه ابزارهای اعمال سلطه را بر مردم دارد و مردم هیچکدام این ابزارها را ندارند؛ یعنی از حیث قدرت، رویارویی صفر و صد است، زیرا مردم هیچ امکاناتی ندارند و او همه امکانات را دارد.
وی افزود: قدرت در هرم قدرت معمولا با دو چیز کنترل میشود؛ اول اخلاق و دیگری قانون ولی در فلسفه سیاسی ملاصدرا مؤلفه سوم، قدرت هم مطرح است؛ یعنی قدرت با قدرت قابل کنترل است و قدرتهای مدنی و اجتماعی که طرف حقوق مردم هستند اگر در مدینه شکل نگیرند تضمینی برای کنترل هرم قدرت سیاسی وجود ندارد و این نکته مهمی در سخنان ملاصدراست. اگر گروههای مرجع دچار تغییر و تحول شوند خودبهخود تحولات اجتماعی هم رخ خواهد داد.
استاد دانشگاه اصفهان تصریح کرد: ملاصدرا بحث جهالت و بصیرت اجتماعی را هم مطرح کرده و قائل است که این مقوله در رجوع مردم به افراد خاص دخالت دارد. وی عنوان جالبی را در یکی از آثارش مطرح کرده و آورده است که هر کسی باید بداند چه کسی در بین مردم فضیلت و مزیت حقیقی دارد؟ ملاصدرا بر بیداری و بصیرت همه مردم محاسبه زیادی کرده است. جاهلیت بیانگر بحران اجتماعی است و ملاصدرا تأکید کرده که جامعه دوره خودش واجد این جهالت بود و بتهای اندیشهای و فکری، همین بتها هستند و معتقد است که باید این بتها شکسته شوند.
انتهای پیام