به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست گفتوگو درباره کتاب «بازی بلندمدت؛ تفکر بلندمدت در دنیایی کوتاهمدت» نوشته دوری کلارک، از سلسلهنشستهای سهشنبههای فصل سخن، روز گذشته، ۱۵ فروردینماه در محل کتابفروشی و انتشارات جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
در این نشست، فائزه روحانی، مدرس دانشگاه و عضو اتاق فکر سهشنبههای فصل سخن با بیان اینکه انتخاب کتابی در زمینه توسعه فردی برای آغاز جلسات فصل سخن در سال جدید، بسیار خردمندانه است، اظهار کرد: توسعه فردی یکی از حوزههای میانرشتهای، بهویژه مدیریت و روانشناسی است؛ مرزهای باریک این حوزه باعث شده تا افراد و گرایشهای متفاوت به آن بپردازند و در مواقعی، توسعه فردی به اشتباه با سخنان انگیزشی و روانشناسی مثبتگرا تداخل پیدا کند.
وی افزود: توجه به وجه تمایز توسعه فردی و روانشناسی انگیزشی بسیار مهم است، زیرا توسعه فردی اینگونه نیست که با یک جلسه انگیزشی و بهواسطه گفتههای یک سخنران، فردی را متأثر کند و باعث تغییر عملکرد او در زندگی روزمره شود.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: روانشناسی انگیزشی باعث ایجاد حسی دوگانه در فرد میشود؛ بهطوری که بدون توجه به محدودیتهای جامعه و تمرکز بر کمکاری فرد در راستای اهدافش، او را تا حدودی دچار عذاب وجدان میکند، ولی از طرف دیگر، مثل ماده مخدر، تا چند روز برای فرد کارایی دارد و بعد از مدتی رها میشود؛ در حالی که توسعه فردی اینگونه نیست.
وی تصریح کرد: معمولا گمان میکنیم چون کتابهای مربوط به توسعه فردی در کشورهای توسعهیافته منتشر میشود، برای مردم کشورهای در حال توسعه یا جهان سوم کارایی ندارد، ولی این باعث نمیشود که ما این کتابها را نخوانیم؛ البته در هنگام خواندن باید محدودیتها و تفاوتهای جوامع را در نظر بگیریم. یکی از تفاوتهای عمدهای که مخاطبان این کتابها با مخاطبان کشورهای توسعهیافته دارند، این است که در وهله اول نگرش ما نسبت به خودمان با نگرش آنها نسبت به خودشان متفاوت است.
روحانی ادامه داد: برخلاف آنچه سخنرانان انگیزشی میگویند، همه موفقیت معطوف به خود فرد نیست و امروزه فرصتهای نابرابر موفقیت در حوزه توسعه فردی بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
وی اظهار کرد: کسانی که فکر میکنند صرف انرژی برای حوزه توسعه فردی بیهوده است، مخاطب این کتابها نیستند؛ زیرا کتابهای مذکور چندان باعث تغییر نگرش نمیشوند. در واقع، با خواندن این کتابها تغییر چندانی در نگرش فرد نسبت به خودش ایجاد نمیشود، ولی کسانی که به ایجاد تغییر در خودشان معتقدند، میتوانند استفاده بهتری از این کتابها داشته باشند.
به گفته این مدرس دانشگاه، یکی دیگر از نگرشهای نادرست، کوتاهمدت بودن جامعه ایران در حوزههای تاریخی، جغرافیایی، سیاست و... است که باعث میشود برنامهریزی بلندمدت در آن کارایی چندانی نداشته باشد. تغییر و تحولات روزافزون چنین جامعهای، ما را در خواندن این نوع کتابها دچار چالش میکند. با خواندن کتابهای توسعه فردی میتوان محدودیتهای اجتماعی را نیز در نظر گرفت؛ ما هیچگاه نمیتوانیم کتابی را که نویسنده آن در کشوری توسعهیافته زندگی کرده است، در مقایسه با جامعه خودمان بررسی و بعد بهعنوان کتاب مرجع استفاده کنیم.
وی توضیح داد: موضوع فصل اول کتاب «بازی بلندمدت» در خصوص چرایی پرمشغله بودن انسان امروز است؛ اینکه چرا هیچگاه برای هیچ کاری وقت نداریم؟ چرا پرمشغله بودن بهعنوان یک حسن در نظر ما قرار گرفته، در حالی که این درست نیست؟ باید در میان روزمرگیها، زمانی را برای تأمل و فکر کردن درباره امور روزانه خود داشته باشیم. آیا پرمشغله بودن، ما را به چشماندازی که برای زندگی خود در نظر گرفتهایم، میرساند؟ و مهمتر اینکه، آیا ما چشماندازی برای زندگی خودمان داریم یا نه؟
روحانی در خصوص فصل اول اضافه کرد: باید در ذهن و زندگی روزمره، فضایی برای تأمل و فکر کردن به خود و کارهایمان اختصاص دهیم. این موضوع در خصوص کسبوکارها نیز صدق میکند، بهگونهایکه یک محصول یا خدمت به سرعت قدیمی میشود و اگر تولیدکننده آن نوآوری نداشته باشد، شکست خواهد خورد.
وی تأکید کرد: کتاب در فصل دوم به مشخص کردن هدف، تعیین چشمانداز و خالی کردن زمانی برای تأمل میپردازد و در نهایت، بخش پایانی کتاب بسیار حائز اهمیت است که به صبر راهبردی و حفظ باور اشاره میکند.
این مدرس دانشگاه گفت: بخشی از کتاب به مقوله «نه گفتن» میپردازد که کاری بسیار دشوار است؛ در نتیجه برای آسانتر شدن آن، راهکارهایی ارائه میدهد تا بتوان راحتتر با مسائل مواجه شد؛ از جمله اینکه قبل از رد کردن یک پروژه، از فرد پیشنهاددهنده آن، اطلاعات بیشتری بخواهید تا شاید بتوانید در آینده زمانی برای رسیدگی به آن اختصاص دهید؛ یا اینکه در بررسی یک پروژه، هزینه ـ فرصت قبول یا رد کردن آن را بررسی کنید.
وی افزود: راهکار بعدی، یافتن ستاره قطبی برای هر فرد است که نوعی قطبنماست؛ ستاره قطبی هر کس چشمانداز و هدف اوست؛ اینکه باید هدف و چشمانداز خودمان را برای انجام کارها مشخص کنیم که سختترین بخش برنامهریزی است. منظور کتاب از ستاره قطبی این است که مشخص کنید از زندگی چه میخواهید تا بعد از آن بتوانید تصمیم بگیرید به چه پروژههایی میتوانید رسیدگی کنید و کدام کارها را نمیتوانید انجام دهید.
به گفته روحانی، بحث اصلی کتاب، فکر کردن بلندمدت است و فصل مربوط به مشخص کردن اهداف نیز بیان میکند که اول از همه باید هدف را مشخص و تعریف کرد و سپس به ترسیم مسیر پرداخت. ترسیم کردن یک مسیر مشخص برای ۵ یا ۱۰ سال آینده بسیار سخت است؛ ما معمولا دستاوردهای در طول یک روز را بسیار زیاد در نظر میگیریم، اما اصلا به دستاوردهای یک سال خودمان توجهی نداریم.
وی ادامه داد: کتاب «بازی بلندمدت» در یک جمله میخواهد بگوید که گامهای کوچک مستمر، باعث خلق آثار بزرگ در زندگی میشود. کتاب بعد از مشخص کردن اهداف، به برنامهریزی میپردازد و برای آن اهمیت قائل است. معتقدم تنها اصل مهم در برنامهریزی، پایبند بودن به آن و استمرار است.
این مدرس دانشگاه تصریح کرد: یک آفت در مسیر موفقیت همه افراد این است که به مقایسه خودشان با زندگی افراد موفق و بزرگ جهان دست میزنند و در این مقایسه، فقط به دستاوردها و موفقیت آن فرد توجه میکنند و سختیها و ناملایماتی را که او تحمل کرده تا به این درجه از موفقیت برسد، در نظر نمیگیرند. به عبارتی، مسیر فرد موفق را با مسیر خودشان مقایسه نمیکنند، بلکه فقط دستاورد او را با خودشان مقایسه میکنند. کتاب در این خصوص در فصل سوم به صبر راهبردی اشاره کرده و توصیه میکند که چشماندازهایمان را ۱۰ ساله در نظر بگیریم، زیرا در کوتاهمدت هیچ اتفاقی برای ما رخ نخواهد داد.
وی تأکید کرد: چشمانداز بلندمدت را باید دائما بازنگری و آن را دوباره از نو طراحی کرد تا ایراداتش رفع شود. کتاب در این زمینه، از اصطلاح موجی فکر کردن استفاده میکند؛ ممکن است موقعیتهای مختلفی در زندگی ایجاد شود که مسیر هدف ما را تغییر دهد. بعضی از افراد در دهه سوم یا چهارم زندگیشان نیز هنوز علاقهمندی اصلی خود را پیدا نکردهاند و این از نظر کتاب اصلا مشکلی نیست؛ راهکار این است که بگردیم و ببینیم کدام حوزه علاقه اصلی ماست و ۲۰ درصد از وقت روزانه خود را به آن اختصاص دهیم و در آن استمرار داشته باشیم.
روحانی بیان کرد: اگر در طول یک سال، این ۲۰ درصد را به کار مورد نظر اختصاص دهیم، علاقهمندی یا استعداد ما شکوفا خواهد شد. وقتی به نوعی بینش در زندگی فردی و شغلی خود دست مییابیم که وجه مشترک این ۲۰ درصدها را پیدا کنیم؛ البته این اتفاق در یک یا دو سال رخ نمیدهد و حداقل به ۷ سال زمان برای شکوفایی نیاز است.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام