ادبیات پایداری و انقلاب هیئتی پیش رفته‌ است
کد خبر: 4133077
تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۴
ادب و هنر انقلاب اسلامی از منظر صاحبنظران/4

ادبیات پایداری و انقلاب هیئتی پیش رفته‌ است

گلستان جعفریان، برگزیده بخش ادبیات پایداری و از چهره‌های هنر انقلاب امسال معتقد است تاکنون نگاه تخصصی در حوزه ادبیات پایداری و ادبیات انقلاب نداشته‌ایم و هیئتی پیش رفته‌ایم.

ادب و هنر انقلاب اسلامی از منظر صاحب‌نظران

در تقویم فرهنگی کشور، روز بیستم فروردین مصادف با روز شهادت سید مرتضی آوینی در سال ۱۳۷۲، «روز هنر انقلاب اسلامی» و از ۲۰ تا ۲۷ فروردین نیز هفته هنر انقلاب اسلامی نام گرفته است.

از آنجا که هنوز تعریف جامعی از ادب و هنر انقلاب اسلامی نهادینه نشده و مشخصات مشهودی در ارتباط با خصوصیات این شکل از هنر را نداریم در خبرگزاری ایکنا گفت‌وگوهایی با چهره‌های مطرح و شناخته شده هنر و ادبیات انقلاب انجام داده‌ایم.

در چهارمین گفت‌وگو پیرامون ادب و هنر انقلاب اسلامی با گلستان جعفریان، نویسنده ادبیات پایداری و صاحب 22 عنوان کتاب در موضوع ادبیات پایداری و مقاومت که به عنوان برگزیده بخش ادبیات پایداری (قسمت دفاع مقدس) در میان چهره‌های امسال معرفی شده است، به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

ایکنا- پس از پیروزی انقلاب ادبیاتی با عنوان ادبیات انقلاب در کشور شکل گرفت که مسلماً همه ادبیات امروز ما زیرمجموعه این عنوان قرار نمیگیرد. اگر یک تعریف جامع از ادبیات انقلاب داشته باشیم که ضمن آن تعریف آثار زیرمجموعه این ادبیات قابل شناسایی باشند، آن تعریف چیست؟

این حوزه بسیار گسترده است و بخش‌های مختلف آن متخصصین خود را دارد، بنابراین نمی‌توانم به‌طورکلی درباره آن بگویم؛ اما می‌توانم در مورد تجربه‌نگاری خودم صحبت کنم. چیزی که بنده در این ۲۴ سال حضور و فعالیتم در حوزه ادبیات پایداری و انقلاب تجربه کرده‌ام – چه در حوزه مصاحبه و چه نگارش- این است که در حوزه ادبیات انقلاب دو موضوع بسیار مهم است. یکی بحث تخصص است؛ یعنی در حوزه ادبیات انقلاب نمی‌توانید بگویید کافی است یک آدم انقلابی باشم و اهداف، نگرش و بینش انقلابی داشته باشم تا بتوانم در هنر انقلاب مؤثر باشم. این نگاه راه به جایی نمی‌برد.

وقتی منِ نویسنده یا هنرمند در بخش مستندنگاری یا داستان وارد حوزه ادبیات انقلاب و زیرمجموعه‌های آن می‌شوم، حتماً باید تکنیک کار را بلد و کارآزموده باشم. اگر چنین نباشد وقتی تولید داریم، آن محتوا و شخصیت خوب و هر موضوعی که در ادبیات انقلاب سراغش رفته‌ایم، هم شهید می‌شود.

کسی که ادبیات می‌داند اما خیلی نگرش انقلابی ندارد راحت می‌تواند کار را نقد و رد کند؛ بنابراین لزوم کار در این حوزه این است که برای خودم سرلوحه قرار دهم که خود را هم در بحث تکنیکی و هم در بحث ایدئولوژیک رشد دهم.

اساساً محتوای هنر انقلاب ایدئولوژیک است. محتوایش ارزشی‌محور است و طبیعتاً کسی سمت آن می‌رود که علاقه‌مند باشد؛ لذا بعید است فردی که از این محتوا تخلیه ذهنی باشد، در چنین حوزه‌ای فعالیت کند.

شاید این حرف کمی شعاری باشد اما حقیقت این است که در ادبیات انقلاب و ادبیات پایداری، بحث تخصص و علاقه هر دو باید باهم و کنار هم باشد.

ایکنا-حال اگر بخواهیم این گزاره را از حالت شعاری خارج و به عمل تبدیل کنیم، چه باید کرد؟ به‌عبارت‌دیگر بحث تخصص و علاقه در کنار هم، آن هم در موضوعی مانند ادبیات پایداری و انقلاب چگونه تأمین میشود؟

این چیزی است که خود من همه این سال‌ها از آن غفلت نکرده‌ام. مطالعات زیادی در ادبیات کلاسیک و مدرن‌ ایرانی و خارجی داشته‌ام. بعضاً افرادی که در ادبیات انقلاب کار می‌کنند، فکر می‌کنند فقط باید در همین محدوده و موضوع مطالعه کنند؛ اما این‌طور نیست، باید از ادبیات کلاسیک و ادبیات مدرن امروزی خودمان آگاه باشیم، ادبیات اروپا و روس و دیگر کشورها و ملل را بخوانیم؛ زیر مطالعه اینجا خیلی تعیین‌کننده است.

 بارها در کارگاه‌هایم به بچه‌های جوان دهه شصت و هفتادی -و خوشبختانه دهه هشتادی‌ها که وارد میدان شده‌اند- توصیه و اعلام کرده‌ام در بحث مطالعه باید از حیطه ادبیات انقلاب فراتر برویم و ادبیات را به‌طور تخصصی مطالعه کنیم و بشناسیم.

ایکنا- در ابتدای بحث  به وجود دو موضوع مهم در حوزه ادبیات انقلاب اشاره کردید که یکی بحث تخصص است؛ موضوع مهم دیگر این حوزه از دید شما چیست؟

بحث دیگر به گونه‌ای در ادامه همان بحث تخصص است. در حوزه ادبیات انقلاب، ازآنجاکه  موضوعات مختلفی نظیر بحث رزمندگان و ایثارگران و آزادگان، موضوعات زنان -که به بحث‌های مختلف تقسیم می‌شود- یا ادبیات بازداشتگاهی در بحث نگارش وارد شده؛ به نظرم کسی که در این حوزه وارد می‌شود باید بحث علاقه‌ای خود را بشناسد و ببیند در این حوزه به چه چیزی علاقه‌مند است و محور کار خود را مشخص کند.

به طور مثال اگر قرار است در ادبیات بازداشتگاهی قدم بزند؛ باید از خود بپرسد چند کتاب دراین‌باره خوانده‌ام؟ می‌دانم بحث اسرا چیست و از کجا شروع شده؟ رویکرد قدیم چه بوده و الآن چیست؟

متأسفانه تاکنون نگاه تخصصی در حوزه ادبیات پایداری نداشته‌ایم و هیئتی پیش رفته‌ایم. این روند حسن‌ها و آسیب‌هایی داشته که به نظرم آسیب‌هایش بیشتر بوده است.

الان خود من بعد از ۲۲ سال می‌توانم منتقد آثار خودم باشم و بگویم در اثر اولم با چه نگرشی وارد شده‌ام و الآن اثر آخر من چه نگرشی دارد. هنرمندان انقلابی باید با چنین نگرشی وارد کار شوند و خودشان منتقد آثار خود باشند و رشد و تغییری در نگاهشان ایجاد شود.

از طرفی باید مخاطب سنجی شود؛ زیرا آنچه تولید می‌کنیم باید نیاز جامعه امروز باشد نه نیاز دهه هفتاد. یعنی نمی‌توانیم الان همان‌طور حرف بزنیم که دهه هفتاد حرف می‌زدیم. این‌ها مواردی بوده که در طول کار برایم دغدغه بوده و همیشه به آن توجه کرده‌ام. به‌خصوص همیشه نیازسنجی و اینکه جامعه الآن به چه چیزی احتیاج دارد، در آثارم مورد توجه بوده این بوده و خوشبختانه مخاطبانم این نگاه نیازسنجی و به‌روز بودن در حوزه ادبیات پایداری و اینکه این کتاب نگاه نویی به ماجرا دارد را بسیار خوب متوجه می‌شوند، این را در بازخوردها و مسائلی و احساساتی که بروز می‌دهند، می‌بینم.

ایکنا- یکی از موارد مهمی که در ادبیات بعد از انقلاب بسیار مورد توجه قرار گرفت، نوشتن و روایت از زنان و بانوان جامعه بود؛ یعنی اگر به ادبیات پیش و پس از انقلاب توجه کنیم، سهم زنان چه به عنوان نویسنده، چه به عنوان موضوع- در ادبیات انقلاب اسلامی بسیار بیشتر و پررنگتر بوده؛ نظر شما در این میدان دادن به زنان در ادبیات چیست؟

کلاً ادبیات انقلاب و به‌خصوص ادبیات پایداری – قبل از بحث جنسیتی آن – به نظرم سفره خوبی برای جوانان باز کرد. این را هرگز نمی‌توانیم انکار کنیم که این ادبیات چه فرصت خوبی به بچه‌های ما داد.

بعضاً که جوانان نوقلم می‌گویند در این وادی نان و درآمد نیست؛ می‌گویم درست است، اما در عوض فرصت کار و نوشتن دارید. آن زمان که در حوزه هنری در نشریه کمان، مصاحبه‌های همسران شهید را شروع کرده‌ام، همین‌که فرصتی داشتم تجربه‌نگاری کنم و بنویسم و نشریه‌ای معتبر نقاط قوت و ضعف آن را دربیاورد و چاپ کند؛ برایم بسیار مهم بود. به نظرم ادبیات انقلاب و پایداری و مقاومت این فرصت را به جوانان ما به‌خصوص به زنان ما داد.

ازلحاظ تولید در این حوزه موفق بوده‌ایم؛ به جوانان فرصت داده‌ایم که بتوانند تجربه‌نگاری خود را داشته باشند و کارشناسانی روی کار این‌ها نقد دهند؛ اما متأسفانه به نحوی نگاه تک‌بعدی بوده است و شاید ۸۰ درصد آثاری که تولید شده، یک نگاه مشخص را تبلیغ می‌کنند و توضیح می‌دهند. نگرش، سؤال جدید و مسئله جدید در این تولیدات نیست یا کمتر است.

درمجموع خوب است که زنان این همه توانستند قد راست کنند و تجربه‌نگاری کنند؛ بنابراین ازلحاظ کمی قابل دفاع است.

ایکنا- اگر بخواهیم مسیر حرکت چهل‌وچند ساله ادبیات انقلاب به‌طورکلی و ادبیات پایداری به عنوان بخشی از این ادبیات را در یک نمودار نشان دهیم، طبیعتاً به دلیل چالشهای پیش روی آن، همواره روند آن صعودی نبوده و در مقاطعی روند نزولی یا ثابت هم داشته است، به نظر شما مهمترین چالشهای پیش روی این ادبیات چیست؟

همان‌طور که قبل‌تر هم اشاره کردم، در ادبیات پایداری متأسفانه تخصصی عمل نکرده و خیلی هیئتی پیش رفته‌ایم. نیازسنجی و مخاطب‌شناسی نکرده‌ایم؛ که اگر این‌طور پیش می‌رفتیم، مطمئناً ادبیات پایداری این همه در مظان اتهام نبود که مخاطب خاص خود را دارد یا هرکسی سراغ کتاب‌های جنگ و مقاومت نمی‌رود.

درحالی‌که می‌توان در این حوزه کتاب‌هایی با محوریت عشق و انتظار منتشر کرد. یا اثری که محوریتش قوی‌تر شدن است و مثلاً نشان می‌دهد اگر فرد دچار تصادف یا نابینایی شد، چطور می‌تواند با این موضوع مبارزه کند. نیامده‌ایم با این رویکرد به ادبیات پایداری بپردازیم.

از همان ابتدا یکسری مسائل را پایه قرار داده و گفتیم شهدا افراد وارسته‌ای بودند و اهدافی داشتند. این‌ها پیش‌فرض‌هایم در ادبیات انقلاب و دفاع مقدس بود و نویسنده‌هایی که تربیت و جوانانی که بعداً وارد شدند هم دنبال همین‌ها رفتند. نگاه نو وارد نشد و همچنان دارد همین‌طور پیش می‌رود که این‌ها نگران‌کننده است.

البته همان‌طور که در صحبتم اشاره کردم، از این نظر که به جوانان میدان داده‌ایم و نویسندگان جوان و علاقه‌مند آمدند که حتی در زمین ادبیات پایداری نوشتند و قلم زدند. و اینکه این حوزه سکوی پرتابی شد که از آن‌ها رمان‌نویس و داستان‌نویس و خاطره‌نویس دربیاید، قابل انکار نیست.

ایکنا- در یک نگاه کلیشهای به آثار ادبیات انقلاب-به ویژه ادبیات پایداری که حوزه فعالیت شما است- این برداشت وجود دارد که بر آثار این حوزه از ادبیات بیشتر فضای ناراحتکننده و  افسردگی حاکم است، درحالی‌که طبق نگاه برخی کارشناسان این حوزه، امید و آرمانگرایی از مؤلفه‌های ادبیات انقلاب است؟ شما بیشتر با کدام نگاه موافقید؟

ما هم با  این نگاه کلیشه‌ای مواجه بوده‌ایم و اصلاً یکی از دغدغه‌هایم در تولید کار در ادبیات پایداری تغییر همین نگاه بوده است. برخی می‌گویند شما ۲۲ عنوان در حوزه ادبیات پایداری دارید، کافی نیست؟ چرا سراغ موضوع دیگری نمی‌روید؟ یا تأثیرش در زندگی شما چه بوده است؟

من از ۱۸ سالگی شروع به نوشتن در این حوزه کرده‌ام. قبلش ادبیات اروپا و روس،کافکا و صادق هدایت و ژان پل سارتر می‌خواندم که به نحوی فضای افسردگی، رانده‌شدگی و نهیلیستی بر آن‌ها حاکم است. اما در سفر راهیان نور که در زمان دانشجویی به مناطق جنگی رفتم -و آن زمان بکرتر بود و با این تغییراتی که می‌دهند مخالفم- تحولی در من ایجاد شد. احساس کردم افرادی اینجا بوده‌اند که جور دیگری به دنیا و زندگی نگاه می‌کردند و همین تلنگری برای کار در این حوزه بود.

 الان که کتاب جدید من در حال انتشار است، همه می‌گویند این کتاب ایدئولوگ است ولی چرا این‌قدر شاد است یا زن و مرد رابطه شیرین و شادی دارند؟ من این شادی را در ادبیات پایداری پیدا کرده‌ام. ادبیات پایداری یک ادبیات هدفمند است و فردی که نخواهد غرض‌ورزانه نگاه کند، می‌تواند این شادی و پویایی را در آن پیدا کند.

من در حوزه ادبیات بازداشتگاهی هم کار کرده‌ام و در مورد اسرا تعداد زیادی کتاب دارم، حتی در اسارت، زمانی که کسی هیچ چیزی از زندگی مادی ندارد، رگه‌های شاد زیستن در اسارت را در بچه‌ها پیدا کرده‌ام. اگر فردی آثار من را در بحث اسارت بخواند می‌بیند آنجا فرد مبارزه می‌کرده که اندوهگین و پرسشگر نباشد که چرا من اینجا هستم، بلکه روی خودش کار می‌کرده است.

شما وقتی این‌ها را مد نظر قرار می‌دهید، در بدترین شرایط که باشید هم می‌توانید شرایط قابل مدیریتی برای خود ایجاد کنید. این باعث می‌شود از خودتان احساس رضایتمندی داشته باشید و این برای شما شادی می‌آورد. حتی در اسارت.

این‌ها چیزهایی هستند که در این ۲۰ سال کاملاً توجه کرده‌ام و در مصاحبه‌هایم هم گفته‌ام در ادبیات پایداری آدم شادتری هستم. شاید کسی که این را می‌شنود، به تمسخر  یا طنز بگیرد؛ اما برایش دلیل و توضیح‌ دارم و در آثارم می‌توانم جست‌وجو کنم که در حوزه ادبیات پایداری خودم را فرد هدفمندتر، قابل‌قبول‌تر و شادتری در این ۲۰ سال پیدا کرده‌ام.

ایکنا- اگر با همین تجربه 20 ساله فعالیت در این حوزه به مسیر طی شده نگاه کنید، مشکل پایدار و لاینحل ادبیات انقلاب و ادبیات پایداری چیست؟

همین‌که هنوز داریم هیئتی کار می‌کنیم و تخصصی نیستیم. این بزرگ‌ترین آفتی است که از همان دهه شصت و هفتاد درگیرش بوده‌ایم و هنوز هم همان‌طور ادامه می‌دهیم. نمی‌گوییم امسال می‌خواهیم روی ۲۰ تا جوان علاقه‌مند سرمایه‌گذاری کنیم که ازلحاظ تکنیکی ادبیات مدرن و کلاسیک و اروپا و روس را بخوانند  و بعد روی این‌ها سرمایه‌گذاری کنیم.

خودشان هم علاقه‌مندند و می‌خواهند در حوزه ادبیات پایداری  کار کنند. آن تعهد و ایدئولوژی هم هست. اما روی آن‌ها سرمایه‌گذاری و هدفمند کار نکرده‌ایم؛ نگاه کلان نداشته‌ایم و فقط می‌خواستیم سر یک سال ده تا اثر یا بیشتر تولید و ارائه کنیم که  این خیلی آسیب داشته و هنوز هم همین‌طوری ادامه می‌دهیم.

از طرفی ازآنجاکه فله‌ای و هیئتی کار می‌کنیم؛ سایر حوزه‌های ادبیات بحث تکنیکی را در اینجا زیر سؤال می‌برند. حتی بچه‌ها و رمان‌نویس انقلابی ما که دیدگاه انقلابی دارد، می‌گوید آثار جنگ را نمی‌خوانم؛ چراکه همه مثل هم هستند و بحث محتوا برای همه خوب است. سوژه‌ها خوبند ولی ازلحاظ تکنیکی حرفی برای گفتن ندارد.

من جوان دهه شصتی دیده‌ام که متعهد و انقلابی است، اما حاضر نیست آثار جنگ را بخواند.  بعضاً رمان‌نویس از تخیل خودش چیزهایی می‌سازد و بعد کتاب را که می‌خوانیم، می‌بینیم ازلحاظ محتوا صفر است و هیچ نمره‌ای نمی‌گیرد. شما کتاب‌های مستند و خاطره ادبیات پایداری را بخوانید و ببینید چقدر سوژه‌ها حرف برای گفتن دارند، اما چون تکنیک ندارد، کسی حاضر نیست آن را بخواند.

 در سینما هم همین است. کارگردان این کتاب‌ها را نمی‌خواند. تخیل‌سازی می‌کند و سناریوهای عجیبی می‌سازد.

گفتوگو از مطهره میرشکاری

انتهای پیام
captcha