به گزارش ایکنا از اصفهان، حضرت آیتاللهالعظمی مظاهری در جلسات درس اخلاق خود با محوریت «انسان در قرآن»، پس از شرح و توضیح ارزش و قیمت انسان که در خلیفةاللهی خلاصه میشود، به بررسی هدف از خلقت انسان میپردازد و در ابتدا این موضوع را مطرح میکند که خداوند عالم وجود را برای انسان آفریده است و او به شرطی میتواند عالم را به تسخیر خود درآورد که اندکی از علم کتاب را در اختیار داشته باشد.
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یفْقَهُوا قَوْلِی»
بحث جلسات درس اخلاق درباره انسان در قرآن بود. در این مبحث معلوم میشود که انسان در مقایسه با سایر موجودات و مخلوقات، از چه امتیازهایی برخوردار است؟ هدف از خلقت انسان بررسی میشود و بالاخره میفهمیم که انسان كیست و منتهای حرکت و سیر او كجاست؟
در جلسات قبل، مقداری درباره امتیازهای انسان از نظر قرآن صحبت شد. در اینباره بیان شد که انسان اشرف موجودات است، فهمیدیم که انسان خلیفه خدا در زمین و مسجود همه ملائكه است و دشمنش، هركه باشد، رانده درگاه الهی است. روشن شد که انسان «روح الله» است و از نظر قیمت به تمام دنیا، بلکه به آخرت میارزد و ارزش او از عالم وجود، از عالم ناسوت، از عالم ملكوت و از عالم جبروت بیشتر است. حتی دانستیم که حرمت انسان، از كعبه، با آن عظمتش، بیشتر است، مقام معنوی او نیز از جبرئیل، میكائیل، اسرافیل، عزرائیل، ملائکه مقرب و از جمله عرش بالاتر است.
بحث بعدی که مهمتر از مباحث قبلی است، راجع به «هدف از خلقت انسان» است؛ درواقع میخواهیم بدانیم که چرا پروردگار عالم انسان را خلق كرده است؟
بیشتر بخوانید:
این سؤالی است كه همه داریم. این سؤالی است كه معمولاً افرادی كه در مشكل واقع میشوند و معمولاً در محرومیت زندگی میكنند، از خود یا دیگران میپرسند. برای چه به این دنیا آمدهایم؟ آمدن ما در این دنیا چه فایدهای دارد؟ چرا خدا ما را خلق كرده است؟ محرومین معمولاً میگویند: اگر خدا ما را خلق نكرده بود، آیا بهتر نبود؟ بالاخره هدف از خلقت چیست؟ در اینباره هر كسی مطلبی گفته است. فلاسفه غربی و فلاسفه اسلامی به این پرسش پاسخ دادهاند. علم كلام در اینباره سخن دارد، در روایات اهل بیت(ع) نیز راجع به پاسخ این سؤال، مفاهیم ارزندهای یافت میشود. از آنجا که بحث ما درس اخلاق و محور مباحث، قرآن کریم است، بحث مزبور را از نظر آیات قرآن بررسی خواهیم کرد.
قبل از هر چیز لازم است بدانیم که از منظر قرآن کریم، عالم وجود برای انسان خلق شده است. این حقیقت در آیاتی بیان شده است. از جمله میفرماید: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً؛ آيا ندانستهايد كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را كه در زمين است، مسخر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است.» (لقمان، 20) یعنی ای انسان، هدف از عالم وجود تو هستی، اگر عالم ناسوت را، یعنی عالم ماده و این دنیا را، عالم طبیعت را از اتم تا كهكشانها خلق كردم، برای توست. اگر عالم ملک را، عالم ملكوت را، عالم جبروت را خلق كردم، برای توست.
خداوند تعالی به بندگان خویش فرموده است: ای انسان، آیا فكر نمیكنی، آیا نمیبینی همه جهان را برای تو خلق كردم و همه جهان مسخر توست؟ تو آن كسی هستی كه میتوانی بر عالم ماده و ملک تسلط پیدا كنی. میتوانی بر عالم ملكوت تسلط پیدا كنی و بالاخره میتوانی بر عالم جبروت تسلط پیدا كنی، میتوانی همه عالم را زیر سیطره خود درآوری؛ یعنی نه فقط اتم، نه فقط كره زمین، نه فقط كهكشانها، نه؛ بالاتر از اینها، آسمانها، چه آسمان اول، چه آسمان دوم، چه آسمان هفتم، چه عالم لوح، چه عالم قلم، چه عالم عرش، همه و همه برای توی انسان است؛ پس چرا احترام برای خودت قائل نیستی؟ ای انسان، عزیز هستی؛ اما چرا خود را ذلیل میكنی؟ ای انسان محترمی، چرا احترام خودت را از دست میدهی؟ آیا نمیبینی كه عالم هستی برای تو خلق شده است؟
اگر امتیازی برای انسان جز همین امتیاز نداشتیم، بس بود برای اینكه انسان به خود ببالد و بگوید: خدا عالم را برای من خلق كرده و سند قرآنی هم داده است؛ یعنی علاوه بر اینكه عالم را برای من خلق كرده، سند هم دارد و آن سند هم قرآن کریم است. در آن كتاب آسمانی، همان كتاب دین تا روز قیامت، فرموده است: «عالم وجود و هرچه من خلق كردم، برای توست.»
در سوره یس میخوانیم: «أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَمًا فَهُمْ لَهَا مَلِكُونَ؛ آيا نديدند كه از آنچه با قدرت خود به عمل آوردهايم، چهارپايانى براى آنان آفريديم كه آنان مالک آن هستند؟» (یس، 71) یعنی حیوانات را برای انسان خلق کردیم و او مالک آنهاست. در آیات بعدی آن نیز فرموده است: «آن جانوران را برای آدمی رام کردیم تا بر آنها سوار شود و از منافع آنها، از جمله گوشت، پوست و شیرشان بهره ببرد.»
قرآن شریف در آیه دیگر میفرماید: «خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً؛ آن كسى كه آنچه در زمين است، همه را براى شما آفريد.» (بقره، 29) ای انسان من این زمین را با آنچه در آن است، برای تو خلق كردم. اگر ملک است، برای انسان؛ اگر كره زمین است، برای انسان؛ اگر اتم است، برای انسان و اگر كهكشان است، برای انسان خلق شده است.
افزون بر این، زمین را برای انسان رام و آماده ساخته تا بتواند روی آن زندگی و از آن استفاده كند. در سوره ملک میفرماید: «هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا في مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ؛ اوست كه زمين را براى شما رام قرار داد؛ بنابراين بر اطراف و جوانب آن راه رويد و از روزى خدا بخوريد و برانگيختن مردگان و رستاخيز به سوى اوست.» (ملک، 15)
باید توجه شود که كره زمین در مقایسه با عالم طبیعت، ریگی در برابر بیابان و قطرهای از دریاست. قرآن کریم راجع به ستارهها و کهکشانها که ما در آسمان میبینیم، فرموده است: «وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ؛ و آسمان اين دنيا را به چراغها آذين كرديم.» (فصلت، 12) یعنی ستارهها را زینت قرار دادیم؛ اما برای آسمان دنیا که همان آسمان اول است. علم عادی بشر، هرچه پیشرفت و ترقی كند، هنوز نمیتواند به تمام جوانب آسمان اول پی ببرد و مجهولات آن نزدش فراوان است؛ چه رسد به آسمان دوم و سوم تا آسمان هفتم که برای آدمیان ناشناخته مانده است؛ ولی قرآن کریم میفرماید: «آنچه را در آسمانها و زمین است، مسخر و در اختیار و تحت سیطره انسان قرار دادیم: أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» اتفاقاً نمیفرماید: «خَلَقَ لَكُمْ»، بلکه میفرماید: «سَخَّرَ لَكُمْ»؛ یعنی ای انسان تو لیاقت و استعدادت این است که میتوانی عالم وجود را مسخر كنی. نه فقط میتوانی بر كره زمین مسلط شوی، نه فقط میتوانی بر منظومه شمسی مسلط شوی، این كم است، این قطره از دریاست، تو میتوانی بر آسمان اول، دوم تا آسمان هفتم و بر عالم عرش و بر عالم لوح مسخر شوی و بالاخره تا محضر خداوند برسی.
قضیه معراج به ما میفهماند که انسان خلق شده است برای اینكه از آسمان اول به دوم، دوم به سوم، تا آسمان هفتم بالا برود، مثل پیامبر اكرم(ص) که به معراج رفت؛ لذا اگر از ما بپرسند كه عالم وجود برای چه كسی خلق شده، برای چه هدفی خلق شده است؟ باید بگوییم: از نظر قرآن کریم عالم وجود برای انسان خلق شده است. انسان از نظر استعداد خلیفه خداست. از نظر استعداد میتواند بر عالم وجود مسخر شود؛ یعنی در راه خلیفةاللهی بیفتد و به مقام خلیفه خدا برسد.
آصف بن برخیا پیغمبر نبود؛ اما از اطرافیان مورد اعتماد حضرت سلیمان(ع) و آدمی الهی بود و مقاماتی داشت. روزی هدهد به حضرت سلیمان گفت: در یمن خانمی سلطنت میكند که خورشیدپرست است. حضرت سلیمان ابتدا به او نامهای نوشت؛ ولی نتیجه نگرفت. سپس رو كرد به اطرافیان و گفت: چه کسی میتواند بلقیس را با تخت سلطنتش برای من بیاورد؟ كسی گفت: من به اندازه آنکه شما از جای خود برخیزید، تخت را با بلقیس میآورم. فرمود: نه، زیاد است. سپس آصف بن برخیا كه مقداری از دریای علم کتاب را داشت، به حضرت سلیمان گفت: من میتوانم به یک چشم بر هم زدن، تخت را بیاورم. قرآن میفرماید: «قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُك؛ كسى كه نزد او دانشى از كتاب الهى بود، گفت: من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى، برايت مىآورم.» (نمل، 40)
حضرت سلیمان اجازه داد و او در یک چشم بر هم زدن، بلقیس را با تختش در مقابل حضرت سلیمان حاضر ساخت. حضرت سلیمان رو كرد به بلقیس و گفت: «أَ هكَذا عَرْشُكِ؟؛ «آيا تخت تو همينگونه است؟» (نمل، 42) یعنی آیا این تخت توست؟ «قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ» (نمل، 42)؛ بلقیس با تعجب گفت: مثل اینكه خودش است.
بالاخره حضرت سلیمان یمن را تسخیر كرد و بلقیس نیز چون لجوج و عنود نبود، ایمان آورد. حتی نوشتهاند: حضرت سلیمان او را به همسری برگزید. (تفسير القمي، ج 2، ص 128) این در حالی است که او پیش از این قضایا هرگز گمان نداشت به دست پیامبر خدا ایمان بیاورد.
امیرالمؤمنین(ع) در روایتی حکمتآمیز فرموده است: «كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو»؛ یعنی براى آنچه به آن اميد ندارى، اميدوارتر از چيزى باش كه به آن اميدوارى؛ سپس با بیان سه مثال، به تبیین مقصود خویش پرداخته است. میفرماید: «حضرت موسى(ع) بهمنظور تهيه آتش براى همسرش رفت، به افتخار گفتوگو با خداوند نائل آمد، به رسالت رسید و با منصب پيامبرى بازگشت؛ ملكه سبا (بلقيس) از مملكت خود خارج شد و به دست حضرت سليمان ايمان آورد؛ ساحران دربار فرعون براى حفظ تاج و تخت او به ميدان مبارزه با حضرت موسى(ع) آمدند و با ايمان به خداى موسى بازگشتند. (الكافي، ج 5، ص 83)
باید توجه شود که گاهی خداوند تعالی از سر لطف و رحمت خویش، هدف و سرنوشتی برای انسان رقم میزند که خودش گمان رسیدن به آن را نداشته است، گاهی نیز گمان رسیدن به هدف را دارد؛ ولی از راهی که گمان ندارد، به هدف و مقصود مورد نظر خویش میرسد.
اگر آدمی با رعایت تقوا، زمینه لازم را فراهم کرده باشد، خدای سبحان از راه بیگمان و از نقطهای که به آن امید ندارد، گره از کار او میگشاید و او را بهرهمند میسازد. قرآن کریم در اینباره میفرماید: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً، وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ؛ و هر كس از خدا پروا كند، خدا براى او راه بيرونشدنى قرار مىدهد و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى مىرساند.» (طلاق، 2 و 3)
در پایان بحث این جلسه، لازم است به مسئلهای اساسی درباره آیه شریف: «قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُك» توجه شود؛ در این آیه شریف، از آصف بنبرخیا با عنوان «الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ» یاد شده است. تنوین در واژه «عِلْمٌ» به قول اهل ادب، دلالت بر قلت و کمی دارد؛ یعنی آنکه اندکی از علم کتاب نزد اوست، توانست تخت بلقيس را در چشم بر هم زدنى نزد حضرت سليمان حاضر كند؛ پس هر بندهای که قطرهای از دریای علم قرآن را داشته باشد، قدرت تسخیر عالم وجود را پیدا میکند و میتواند بر جهان مسلط شود، نه فقط بر كهكشانها، بلکه میتواند بر عالم ملكوت، عالم جبروت و بالاخره بر ماسویالله تسلط پیدا کند.
این قدرت مربوط به بندگان عادی است، وگرنه انبیا و اوصیای ایشان و نیز اولیای الهی از مراتب والاتری از قدرت تسخیر عالم برخوردارند؛ چراکه مراتب بیشتری از علم کتاب نزد آنهاست. امام صادق(ع) درباره این آيه شريف میفرماید: «وَ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ؛ به خدا قسم كه همه علم كتاب نزد ماست.» (الكافي، ج1، 229) در آیهای از قرآن کریم میخوانیم: «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب؛ و كسانى كه كافر شدند، مىگويند: تو فرستاده نيستى. بگو: كافى است خدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است، ميان من و شما گواه باشد.» (رعد، 43) در این آیه، خداوند تعالی خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «کفار میگویند: تو پیغمبر نیستی. بگو: پیامبر هستم، شاهد هم دارم، شاهد رسالت من، خداوند است و شاهدم آن کسی است که تمام علم کتاب نزد اوست.»
امام صادق(ع) در روایتی میفرماید: منظور از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» در این آیه، امیرالمؤمنین(ع) است. (تفسير القمی، ج1، ص367) از ایشان سؤال شد: آیا «عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ» اعلم است یا «عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»؟ فرمود: «آنکه علمی از کتاب دارد، نزد کسی که از تمام علم کتاب برخوردار است، علمی ندارد، مگر به اندازه مقدار آبی که پشه میتواند با بال خود از دریا بردارد. (تفسير القمی، ج1، ص367) یعنی علمش بیش از قطرهای در مقابل دریا نیست. امام باقر(ع) فرمود: خداوند از عبارت «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» ما را قصد كرده و على(ع) بعد از پيغمبر(ص)، اول ما و افضل ما و بهترین ما خاندان است. (الكافي، ج1، 229)
در اینجا این سؤال مطرح میشود که اگر آصف بن برخیا با برخورداری از قطرهای از علم کتاب توانست چنین تسلطی بر یمن بیابد و اینچنین تخت بلقیس را از یمن به شام بیاورد، آیا حضرت ولیعصر(عج) که تمام علم کتاب نزدشان است، نمیتواند به یک چشم بر هم زدن، بر جهان مسلط شود؟ آری میتواند. در زمان ظهور، یاران امام زمان(عج) نیز مانند آصف بن برخیا و برتر از او قدرت تسخیر دارند. خداوند متعال قدرت تسخیر عالم را به بندگان داده و جهان هستی را مسخر آنها فرموده است، مشروط بر آنکه بندگان استعداد و توانایی خود را دریابند و به مقامی که حق تعالی برای آنها مقدر فرموده است، دست پیدا کنند.
این بحث ادامه دارد و در جلسات آینده انشاءالله تبیین خواهد شد.
انتهای پیام