کد خبر: 4287510
تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۹
جرعه‌ای از کوثر نهج‌البلاغه/ ۱۶

صفات و علامات متقین در بیان امیرالمؤمنین(ع)

یک پژوهشگر قرآن ضمن شرح ویژگی‌های درونی و رفتاری متقین گفت: متقین، در اوج بندگی، باز خود را مقصر می‌دانند؛ از عبادت اندک خشنود نیستند و از عبادت بسیار، مغرور نمی‌شوند.

نهج‌البلاغه امام علیدر روزگاری که ذهن‌ها از هیاهوی بی‌وقفه اطلاعات پراکنده آکنده شده است، رجوع به متون ریشه‌دار و نجات‌بخش، بیش از همیشه ضروری به نظر می‌رسد و چه متنی گرانسنگ‌تر از نهج‌البلاغه که از سرچشمه حکمت امام علی(ع) جاری شده و قرن‌هاست که دل‌ها و جان‌ها را سیراب می‌کند؟ با تأکید دوباره رهبر معظم انقلاب بر اهمیت آشنایی با این میراث معرفتی، خبرنگار ایکنا از اصفهان به سراغ علی‌اکبر توحیدیان، پژوهشگر قرآن و دکترای علوم قرآن و حدیث رفته است تا در بخش شانزدهم سلسله‌گفت‌وگوهای «جرعه‌ای از کوثر نهج‌البلاغه»، به موضوع نگرانی متقین از کمیت و کیفیت اعمال عبادی، حتی در اوج عبادت بپردازد. در ادامه، شماره شانزدهم گفت‌وگویی را می‌خوانیم که ما را از ظاهر واژگان عبور می‌دهد و به جان کلمات می‌برد.

ایکنا ـ یکی از فرازهای مهم خطبه متقین، نگاه امیرالمؤمنین(ع) به کمیت و کیفیت اعمال پرهیزکاران است. چگونه می‌توان این نگاه را درک کرد؟

امیرالمؤمنین(ع) در این خطبه می‌فرماید: «لاَ یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ، وَ لاَ یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ؛ متقین خوشنود نیستند از اعمال اندک خودشان و زیاد نمی‌شمارند اعمالی که بسیار انجام می‌دهند.»

«استکثار» به معنای زیاده‌خواهی و به مفهوم زیاده‌شماری است. در اینجا، انسان متقی نگران کمیت اعمال خود است؛ بنابراین وقتی در احوالات پیامبر(ص)، ائمه(ع) و حضرت زهرا(س) مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم که وجه تمایز زندگی این بزرگواران، کثرت عبادت است. معصومین(ع) آن‌قدر برای نماز روی پا ایستاده بودند که پایشان ورم می‌کرد، رنگ رخسارشان زرد می‌شد، لرزه بر اندام‌شان می‌افتاد و اشک از دیدگان‌شان جاری می‌شد.


بیشتر بخوانید:


رکوع‌ها و سجودهای طولانی، حالات عجیب و شگفت‌آور، گریه و ناله، تضرع و تذلل، غرق‌بودن در عبودیت و فناء فی‌الله و نماد و نمود بی‌نهایت کوچک در مقابل بی‌نهایت بزرگ؛ اما با وجود تمام این کثرت‌های کمی و کیفی، وقتی به متن دعاهای واردشده از این بزرگواران مراجعه می‌کنیم، همچنان از قلت اعمالشان، ناله سر می‌دهند و تمام عبادات بی‌نظیرشان را نسبت به وظیفه بندگی‌شان چیزی نمی‌شمارند.

ایکنا ـ در ادامه، امام(ع) به حالتی در درون پرهیزکاران اشاره می‌کند که حتی نسبت به اعمال نیک خود نیز بیم دارند. در این‌باره توضیح دهید.

«فَهُمْ لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ؛ پس خودشان را متهم می‌شمارند و از اعمالشان هراسانند.» وقتی حضرت می‌فرماید که آنان خودشان را متهم می‌دانند، به این دلیل است که واقعاً گمان می‌کنند نکند در عبادت‌مان کسری و قصوری باشد؟ درباره هراسان‌بودن از اعمال هم دقت کنید که در اینجا نگرانی متقین از جنبه کیفیت اعمال و نتیجه آن است.

به کلمه «مُشْفِقُونَ» توجه کنید. ریشه این واژه، «اشفاق»، هم به معنای ترسیدن و هم به معنای دوستی و مهربانی است. اشفاق اگر همراه «مِنْ» بیاید، یعنی ترسیدن؛ اگر همراه «عَلیٰ» بیاید، یعنی دوستی و مهربانی. چنانچه دقت کنید، در هر دوی این حالت، مفهوم مشترک «ترس» وجود دارد؛ چون هیچ دوستی و مهربانی بدون ترس نیست و این ترس از دو جنبه است؛ اول اینکه آیا میزان مهری که به محبوب‌مان داریم، کفایت می‌کند؟ دوم اینکه نکند این دوستی به دلیلی به جدایی بینجامد؟ در هر صورت، متقین از اعمال نیک خویش هراسانند.

ایکنا ـ در ادامه، امام علی(ع) به واکنش متقین هنگام مدح‌شدن می‌پردازد. این نگرش چه پیامی برای ما دارد؟

«إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی، وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی؛ هرگاه یکی از آن‌ها را مدح و ستایش کنند، از آنچه درباره‌اش گفته شده است، به هراس می‌افتد و می‌گوید: من از دیگران نسبت به خود آگاه‌ترم و پروردگارم به اعمال من از من آگاه‌تر است.» 

«زَکِّیَ» یعنی پاک؛ «زُکِّیَ» یعنی پاک معرفی شود. یکی از محک‌هایی که انسان می‌تواند برای تعیین و تشخیص تقوای خود داشته باشد، همین قاعده است. هر قدر انسان از این تعاریف خوشش بیاید، از تقوا دورتر است.

به چند نکته توجه شود؛ اول اینکه، مدح با تشویق تفاوت دارد. تشویق انسان‌ها در اعمال خیر، کاری شایسته و بایسته است. دوم اینکه، مدح در بعضی موقعیت‌ها نه‌تنها بد نیست، بلکه بسیار هم خوب و حتی واجب و مستوجب پاداش است، مانند مدح حضرات معصومین(ع). آنچه ناپسند محسوب می‌شود، مدحی است که نابجا باشد و به چاپلوسی و تملق کشیده شود.

ایکنا ـ امام علی(ع) در این خطبه، دعایی از زبان متقین نقل می‌کند. این دعا چگونه تفسیر می‌شود؟

«اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ، وَ اغْفِرْلِی مَا لاَ یَعْلَمُونَ؛ بارالها! مرا به‌دلیل نیکی‌هایی که به من نسبت می‌دهند، مؤاخذه نفرما و مرا برتر از آنچه آن‌ها گمان می‌کنند، قرار ده و گناهانی را که من دارم و آن‌ها نمی‌دانند، ببخش.»

بسیار روشن و واضح است که مصداق عینی این عبارت دعایی، درواقع، مقام معصوم امیرالمؤمنین امام علی(ع) نیست و مخاطب واقعی، ما انسان‌های مؤمن هستیم. اگر به متن خطبه توجه کنید، از عبارت «أَنَا أَعْلَمُ» تا «مَا لاَیَعْلَمُونَ» با خط ریزتری نوشته شده؛ دلیل این نگارش متفاوت، وجود اختلاف نظر میان ناقلان و شارحان نهج‌البلاغه است.

برخی می‌گویند حضرت این جمله را خارج از خطبه بیان فرموده‌ است؛ آن‌گاه که امام(ع) در حال قرائت خطبه بود، عده‌ای شروع به مدح و تمجید از حضرت کردند و گروهی نیز لب به نکوهش ایشان گشودند؛ بنابراین حضرت خارج از متن خطبه، این عبارت را بیان فرمود. برخی دیگر از شارحان می‌گویند این عبارت را انسان متقی بر زبان می‌آورد و درواقع، نقل‌ قول از جانب دارندگان این صفات و علامات است.

ایکنا ـ از این نقطه به بعد، امام علی(ع) به سراغ ویژگی‌های ظاهری و عملی متقین، یعنی علامات و نشانه‌های اهل تقوا می‌رود. این عبارت را هم به‌طور مختصر شرح دهید.

بله. همان‌طور که به دقت و درستی اشاره کردید، حضرت از تکنیک زیبایی در خطابه استفاده و توجه شنوندگان را به موارد عینی و عملی، با واژه «علامت» جلب می‌کند؛ یعنی آن چیزهایی که بر علم و آگاهی انسان می‌افزاید.

چنانچه توجه داشته باشید، حضرت تا اینجای خطبه به بیش از ۳٠ صفت و ویژگی متقین اشاره فرموده‌ و به موضوعات مهمی از جمله منطق، اقتصاد، مشی، بصر، سمع، شوق، خوف، تعظیم الله، تصغیر دون الله، رؤیت جنت و جهنم، حزن قلب، امنیت، اجساد نحیف، حاجات خفیف، نفوس عفیف، صبر، تجارت اخروی، فداکاری، تلاوت و ترتیل قرآن، رکوع و سجود، علم، حلم، بِرّ و بالاخره ناخوشنودی و هراس از اعمال نیک خود، متهم‌کردن خویشتن و بیزاری از مدح دیگران پرداخته است و از اینجای خطبه به بعد، نشانه‌های متقین را در عرصه‌های عینی و عملی برمی‌شمارد.

اجازه بدهید قبل از اینکه به شرح علامات بپردازیم، توجه مخاطبان محترم را به صحنه دیگری جلب کنیم. اکنون میانه خطبه است و امام(ع) نیمی از بیاناتش را فرموده‌ و ذهن‌ها و قلب‌ها را آماده شنیدن بخش دیگری از خطبه می‌کند. فرض کنید تا این لحظه، دوربین روی چهره‌ نورانی حضرت بوده و همه نگاه‌ها، گوش‌ها و هوش‌ها به لب‌های مبارکشان خیره شده و کلمات آسمانی او را شنواست و تمام وجودشان مجذوب جذبه‌ ملکوتی امام‌المتقین(ع) است و از این لحظه، دوربین به سمت شنوندگان می‌چرخد؛ چهره‌ها دیدنی، واکنش‌ها بی‌سابقه و در این معرکه پرتنش و پرالتهاب، چهره‌ای از دیگران متفاوت است.

تأثیر مغناطیس سخن امام(ع) بر روح و جان او، آتشی از خوف و شوق را در عالی‌ترین درجات معنوی و عشق و عرفان جلوه‌ای دیگر بخشیده است که مسبوق به سابقه نیست. آری، او همّام بن شریح است که دقایقی دیگر به ملکوت اعلی می‌پیوندد و چه خوش‌عاقبت بوده که آخرین لحظات عمرش را در چنین مجلسی نورانی گذرانده و آخرین کلمات را از لسانی شنیده که «لسان صدق ابراهیم(ع)» است. وه چه سعادتی!

خطبه به میانه رسیده و روح پاک همّام در آستانه پرواز به سوی فردوس اعلی است؛ ولی گوش‌هایش همچنان می‌شنود و صدای مولایش در فضا طنین‌انداز است که چنین می‌فرماید: «فَمِنْ عَلاَمَهِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّهً فِی دِینٍ، وَ حَزْماً فِی لِینٍ؛ از نشانه‌های هر یک از فرد فرد آن‌ها این است که او را در دین خود قوی می‌بینی و در عین قاطعیت، نرم‌خوست.» 

شارحان خطبه در اینجا تذکری داده‌اند: حضرت تا اینجا که متقین را وصف کرد، به یک‌سری صفات، ذهنیات و به‌ اصطلاح بایدها و شایدها پرداخت؛ از این پس، به معرفی علامات و عینیات و به‌اصطلاح، بودن‌ها و شدن‌ها می‌پردازد.

نکته‌ دیگر اینکه، در صفت‌هایی که تاکنون بیان کرد، امکان آلوده‌شدن به تظاهر و ریا وجود دارد و یا اینکه انسان آن‌ها را برای رسیدن به اهداف دنیوی و مادی در خود جمع کرده باشد؛ اما در معرفی علامات این مباحث نیست؛ در علامات، صفت‌ها در ذرات وجود انسان متقی نهادینه شده‌ و درواقع، جزئی از شخصیت و حیثیت انسان متقی است؛ بنابراین امیرالمؤمنین(ع) در ادامه خطبه می‌فرماید: انسان‌های متقی هم در اعتقادات‌شان محکم و استوارند و هم در انجام اعمال عبادی و احکام، جدی و مصمم هستند و هیچ‌گونه وسوسه، تطمیع، تهدید و ملامت، آن‌ها را تحت‌تأثیر قرار نمی‌دهد.

عبارت «حَزْماً فِی لِینٍ»، یعنی دوراندیشی انسان متقی با نرم‌خویی و احتیاط همراه است؛ به عبارتی، عاقبت کار را می‌بیند و در صورتی انجام می‌دهد که به سعادتش بینجامد و از ضلالت و شقاوت دورش دارد. «حَزْماً» به این معناست که متقین دوراندیش، هوشیار و آینده‌نگر هستند و در عین حال، لینت و نرمی و آرامش و طمأنینه در گفتار و رفتارشان مشهود است و از خشم و خشونت به دور هستند.

هرچه قدرت و قوت دارند، در حفظ و احیا و برقراری دین خدا و احکامش به‌کار می‌برند و هرچه رحمت و رأفت دارند، با مردم تقسیم می‌کنند و درواقع، مصداق عینی و عملی پیام این آیه شریفه می‌شوند که: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ‌اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ...» (فتح/ ۲۹) اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم.

زهراسادات محمدی

انتهای پیام
captcha