به گزارش ایکنا از اصفهان، حسن بنیانیان، رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی در سومین نشست از سلسلهنشستهای نبض فرهنگ با موضوع پیوست فرهنگی که امروز، 14 مهرماه به میزبانی سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان برگزار شد، به بررسی نسبت فرهنگ و شهرداری پرداخت و اظهار کرد: ما معمولاً در فرهنگ با پیشفرضهای غلطی روبهرو هستیم. یکی از این پیشفرضها، احساس کاذب شناخت فرهنگ است. به همین دلیل، همه راجع به فرهنگ اظهار نظر میکنند. متأسفانه باور غلطی در جامعه وجود دارد که همه مشکلات ما در فرهنگ، ریشه اقتصادی دارد. بهدلیل این پیشفرض غلط، افراد تصور میکنند که حل مشکلات فرهنگی در گرو حل مشکلات اقتصادی است، اما برعکس، بیش از 50 درصد مشکلات اقتصادی ما، فرهنگی است.
وی افزود: پیشفرض غلط دیگر، سیاستزدگی است. بهصورت افراطی، بعد از انقلاب هنگام تحلیل پدیدهها، خیلی زود ذهنمان به سمت حاکمیت میرود. این اتفاق بهگونهای تقصیر ماست؛ زیرا هنگامی که میخواستیم شاه را سرنگون کنیم، همه مشکلات را به شخص شاه گره میزدیم و حواسمان نبود که کار به یک فرهنگ تبدیل میشود. تا موقعی که این فضای ذهنی حاکم است، ما نقطه اصلاح نمیبینیم. متأسفانه دشمن هم در رسانههایش به این قصه دامن میزند و خودمان هم در تحلیلها، این کار را انجام میدهیم. همچنین هر دو سال یکبار در انتخابات، این مسئله تثبیت میشود. ما اکنون داریم میوه این مسئله را برداشت میکنیم.
رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی موضوع بحث را مدیریت دادوستد شهرداری با فرهنگ محیط دانست و گفت: این بحث فراتر از مأموریتهایی است که به معاونتهای فرهنگی هنری شهرداریها میدهند. ما بهعنوان حکمرانان و مدیران در سطوح مختلف باید تصمیمات مختلف را اصلاح کنیم. میتوان با ابزارهای اقتصادی، این تصمیمات را بهصورت مقطعی اصلاح کرد. همچنین میتوان از ابزار ترس یا مشوقهای سیاسی استفاده کرد، ولی ما در کار فرهنگی به دنبال اصلاح رفتار بهگونهای هستیم که ریشه در علاقه فرد داشته باشد و آن علاقه ریشه در تغییر و تقویت باورهای فرد، بهصورتی که ریشه این تقویت و تغییر، نوعی آگاهی و معرفت باشد. من اسم این موقعیت را رفتار فرهنگی گذاشتهام.
وی تصریح کرد: برای اینکه شناخت عالمانهای از فرهنگ داشته باشیم، باید با چیستی، عوامل تغییر و تحول و کارکردهای فرهنگ، نسبت دولت و فرهنگ، چالشها و آسیبها و مقوله هدایت و مدیریت فرهنگ آشنا باشیم. ما با معضل شناخت تجربی فرهنگ، کار تجربی کردن و بیحوصلگی در شنیدن بحثهای نظری روبهرو هستیم. این معضل در همه سطوح مدیریتی حتی در رؤسای جمهور هم هست. ما متوجه نیستیم که در مسائل اجتماعی، مدیران به فهم عمیق علمی از فرهنگ، سیاست، اقتصاد و... نیاز دارند. ما به بهترین نخبگانمان روابط بین اشیا را آموزش میدهیم، اما وقتی این فرد مدیر میشود، تمام مسائلش مداخلات بین اشیا و انسان است. این باعث میشود که مدیر براساس تجربههای شخصی تصمیمگیری کند. وقتی پیوست فرهنگی وجود نداشته باشد، ما از این نقاط ضربه میخوریم.
بنیانیان ادامه داد: مسئله ما فقط مسلمان کردن آدمها نیست، اهمیت این کار بسیار زیاد است، اما میتوان بحثهای مفصلی کرد که آنچه اقتدار امروز ما را ساخته، سرمایههای فرهنگی گذشته ماست. این سرمایهها بازتولید نمیشود و این اقتدار در جایی متوقف خواهد شد، مگر اینکه مسئولان اینها را متوجه شوند. مسئله بعدی این است که بخش مهمی از بحث توسعه و پیشرفت در کشور نیازمند تحولات فرهنگی است و اینکه ما ناچار به مدیریت فرهنگ هستیم، زیرا یک تهاجم سنگین فرهنگی علیه ما وجود دارد.
وی تأکید کرد: اگر بتوانیم در بحث تمدن اسلامی که هدف اصلی ماست، باورهایمان را از جهانبینی اسلامی استخراج کنیم، از دل این باورها، ارزشها و هنجارهایمان را بیرون بیاوریم و براساس آنها الگوهای رفتاریمان را بازسازی کنیم، میتوانیم آنها را به بخشهای مختلف فرهنگ از جمله اقتصاد، سبکزندگی، روابط سیاسی و... وارد کنیم. در این صورت، فرهنگ اسلامی مستقر میشود و میوه آن، تمدن نوین اسلامی خواهد بود.
رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص رقیب ما در این مسیر، گفت: در طول 400 سال گذشته و با قطع ارتباط از خالق، نیازهای مادی و حیوانی انسان نقش محوری پیدا کرده است. همچنین بقیه نیازهایی که وجود انسان و انسانیت را تعریف میکند، به تدریج ضعیف شده و به حاشیه رفته است. ما میخواهیم یک انسان متعادل در جامعه ساماندهی کنیم که همه نیازهای فطریاش بهصورت متعادل رشد کند و به انسانیت معنای عینی ببخشد. این رقیب سرسخت بهصورت طبیعی با جوانان و نوجوانانی که در سن نیاز جنسی هستند، زودتر رابطه برقرار میکند. اگر همه به این نتیجه رسیده باشیم که دین یک هدیه الهی است، امروز این دین بدون یک حکومت دوام نمیآورد. اگر در گذشته، پادشاه و روحانیت از هم جدا بودند، به این دلیل بود که بخش عمده زندگی مردم به علما مربوط میشد و پادشاهان کنترلی بر زندگی نداشتند. با آمدن ساختارهای مدرن، نمیتوان این ساحتها را از هم جدا کرد. این فهم عمیق امام خمینی(ره) بود که متوجه شد اگر حکومت در اختیار ما نباشد، با توسعه ساختارهای مدرن، محدوده دین کوچک و کوچکتر میشود.
وی در خصوص ضرورت نظام فرهنگی قدرتمند، گفت: اگر یک نظام فرهنگی قدرتمند نداشته باشیم که خواستههای مردم را با دین هماهنگ کند و ما را به سمت تعادل ببرد، بهجای آن نظام فرهنگیای از خارج خواهیم داشت که خواستههای مردم را هدایت میکند و به آن رنگ غربی میدهد. در ابتدا این اتفاق برای ما ایجاد بحران میکند و در ادامه باعث فروپاشی ما میشود. این بحرانهایی که در حال حاضر وجود دارد، در کنار شیطنت قوی سازماندهی شده دشمن، محصول کارکردهای غلط مدیریت فرهنگی در 40 سال گذشته است. بهغیر از رهبر انقلاب، اکثر مدیران فرهنگی ما متوجه لزوم این نظام فرهنگی نیستند.
بنیانیان یکی از بزرگترین موانع فرهنگی در فرهنگ مدیریتی کشور را استفاده افراطی از قانون و دستورالعمل دانست و افزود: دلیل این امر، فرهنگ استبدادی است که از گذشته در روحیه مدیران باقی مانده است. قرنهای متمادی، استبداد در این کشور حاکم بوده و هر چه اراده میکرده، بلافاصله انجام میشده است. حالا با آمدن مردمسالاری، مدیران انتظار دارند با ابلاغ قانون، کارها مانند گذشته انجام شود، در حالی که داروی بسیاری از رفتارهای جامعه، ابتدا به ساکن، تربیت و فرهنگسازی است. یکی از آفتهای قانونگذاری افراطی، این است که دستگاههای فرهنگی کار خود را بهدرستی انجام نمیدهند و وظیفه خود را به دستگاههای متولی اجرای قانون واگذار میکنند.
وی ادامه داد: با زیاد شدن قانون، دولت بزرگ شکل میگیرد، کنترل و بازرسی زیاد میشود و بهتبع آن، رشوه و فساد برای عبور از قانون زیاد میشود. در نهایت، این مشکل باعث شده که قانون عامل تنظیمکنندگی بین مردم و حاکمیت نباشد. اگر ما به سراغ این رفتیم که با رویکرد فرهنگی کشور را اداره کنیم، حکمرانی آسان و آسانتر میشود، مانند ابتدای انقلاب. اگر مسئولان سازمانها، خانوادهها و کلیت کشور درک عالمانه از فرهنگ داشته باشند و بهتدریج فرهنگ و مدیریت فرهنگی جای خود را پیدا کند، بسیاری از مشکلات ما حل میشود.
رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص فرهنگ و ریشههای آن، گفت: براساس تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، فرهنگ سیستمی متشکل از عناصر، باورها و مفروضات اساسی، ارزشها، آداب و الگوهای رفتاری دیرپا و نمادها است که ادراکات، رفتار و مناسبات جامعه را جهت و شکل میدهد. رفتارهای فرهنگی ما ریشهدار است و بهسختی شکل میگیرد، اما زمانی که شکل گرفت، به راحتی از بین نمیرود. سازوکار سنتی و شعائر دینی ما میتواند بهتدریج عشق و علاقهای استوار به دین ایجاد کند که به راحتی از بین نمیرود. اینها سرمایههای ماست که اگر بازسازی نشود، نابود میشود.
وی بخش کوچکی از تغییر و تحولات فرهنگی را وابسته به تربیت رسمی و آگاهانه دانست و گفت: بخش بزرگتر تربیت، غیررسمی و ناآگاهانه است. برای تربیت و اقناعسازی فرهنگی، دچار آسیبهای زیادی هستیم. شهرداریها میتوانند در این آسیبشناسیها به آموزش و پروش کمک کنند. آموزش متناسب مقدمه تربیت رسمی است. اگر بتوان باورهای افراد را تغییر داد، ارزشها خود به خود درست میشود. این ارزش به رفتار و با تکرار آن، به کار فرهنگی تبدیل میشود. برای تحقق این امر، لوازمی نیاز است که اولین آن، ایجاد یک محیط دوستداشتنی و وجود روابط صمیمی بین مربی و متربی است. در حال حاضر، در آموزش و پرورش فاجعهای در حال رخ دادن است. در این شرایط باید به کمک آموزش و پروش رفت و دانشآموزان را نجات داد. آیا شهرداریها میتوانند کلاسهای سطح بالای آموزش تربیت برای مدیران مدارس بگذارند؟ حتماً میتوانند، فقط نیاز به ایدههای تازه دارد. شما میتوانید مدیران مدارس را به جایی برسانید که آسیبهایشان کمتر شود.
بنیانیان در خصوص فرهنگسازی آگاهانه بیان کرد: نقطه شروع فرهنگسازی آگاهانه، آموزش است و متولی رسمی هدف مشخصی دارد. فرهنگسازی آگاهانه در جلسات کوچک و با مخاطب مشخص، موفق است. در جلساتی که همه مردم از کوچک تا بزرگ حاضر هستند، سخنران نمیداند در چه مورد صحبت کند و همین باعث میشود که هزینههای زیاد ما، بازدهی کمی داشته باشد. جامعه از مناسک دینی کمبازده که نمیتواند رفتار ایجاد کند، اشباع شده است. برای تأثیرگذاری بر همه افراد جامعه باید زمان کافی برای هر یک از آنها داشته باشیم.
مسعود احمدی
انتهای پیام