در روزگاری که ذهنها از هیاهوی بیوقفه اطلاعات پراکنده آکنده شده است، بازگشت به متون ریشهدار و نجاتبخش، بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد و چه متنی گرانسنگتر از نهجالبلاغه که از سرچشمه حکمت امام علی(ع) جاری شده و قرنهاست که دلها و جانها را سیراب میکند؟ با تأکید دوباره رهبر معظم انقلاب بر اهمیت آشنایی با این میراث معرفتی، خبرنگار ایکنا از اصفهان در گفتوگو با علیاکبر توحیدیان، پژوهشگر قرآن و دکترای علوم قرآن و حدیث، در قالب سلسلهگفتوگوهای «جرعهای از کوثر نهجالبلاغه» به بررسی تشبیه شخصیت همام با مؤمن آلیاسین (حبیب نجار)، فلسفه تقوا در خطبه همّام، جایگاه صفات متقین در نهجالبلاغه و پیوند آموزههای تقوا با نیاز امروز امت اسلامی و جهاد در برابر ظلم جهانی میپردازد. آنچه در ادامه میخوانیم، شماره بیستوسوم این گفتوگوهاست که ما را از ظاهر واژگان عبور میدهد و به جان کلمات میبرد.
پایان مجلس خطابه امیرالمؤمنین(ع) و پرواز روح صحابه پرهیزگار او، آغاز حیاتی ابدی و سعادتمندانه در بهشت برزخی است؛ بهرهمندی از نعمتهای آن بهشت که شباهتی آشکار به شأن نزول آیات ۲۰ تا ۲۷ سوره مبارکه «یس» دارد: «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى؛ و از دورترین نقطه شهر مردی شتابان آمد… إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ؛ بیتردید به پروردگار شما ایمان آوردهام، پس از من بشنوید، قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ؛ گفته شد: به بهشت درآی… بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ؛ که پروردگارم مرا آمرزید و از کرامتیافتگان قرارم داد.»
بیشتر بخوانید:
نام این مرد مسیحی، «حبیب نجّار» است که با لقب «مؤمن یاسین» یا «صاحب آلیاسین» و از همه معروفتر، «مؤمن آلیاسین» شناخته میشود. او پس از انجام رسالت خود در دعوت به توحید، نبوت و ایمان و در معنایی جامعتر، امر به معروف و نهی از منکر، به دست مردم جاهل و بیایمان انطاکیه (اصحاب القریه) به فجیعترین شکل کشته و شهید شد و طبق این آیات کریمه، مورد آمرزش و تکریم الهی قرار گرفت و بیدرنگ وارد بهشت برزخی شد.
در تفاسیر معتبر قرآن مانند مجمعالبیان طبرسی(ره)، حبیب نجار از جمله «صدّیقین»، «سابقون»، «مقربون» و «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ» معرفی شده است. به نظر میرسد در مقام مقایسه، همّام متقی نیز همچون مؤمن آلیاسین، رسالتی برای احیای تقوا داشته است؛ رسالتی که نهتنها حاضران در آن مجلس، بلکه مردم عصر خودش و همه انسانها در طول تاریخ را به حقیقت حیاتی «تقوا» آگاه و حساس میکند.
او شهید راه تبیین و احیای تقوا و اهل آن بود، نامش جاودان ماند و همچون شهیدان، زنده و درخشان است؛ در تفریح و بشارت و غرق در فضل و رحمت و نعمت الهی، چنانکه قرآن کریم میفرماید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ و هرگز گمان نبر آنان که در راه خدا کشته شدند، مردهاند، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ؛ آنها بابت نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالاند و برای کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند، خوشوقتند…» (آل عمران/ ۱۶۹ ـ 170)
میتوان چنین گفت که شهید همّام بن شریح توصیههای مکرر امام و مولای خویش درباره تقوا را با جان خرید و الگویی جاودانه برای همه مدعیان پیروی از آن امام همام شد. او راه را نشان داد و آموخت که اگر نتوانیم آنگونه که امامالمتقین بیان داشته، به صفات متقین آراسته شویم، شایسته است از حسرت، جان بسپاریم و با این غصه مقدس به لقای پروردگارمان شرفیاب شویم.
همّام به ما آموخت که برای رسیدن به حقایق باید تشنه بود، اصرار ورزید و حتی جان را فدای جانان کرد؛ یعنی دانستن اسرار سعادتبخش زندگی ارزش جاندادن دارد. همّام نماد بندگی خدا، مبارزه با شیطان و غلبه بر هوای نفس است؛ شهید راه معرفت و عرفان است؛ او فانی فیالله شد تا پیام بلند و بیبدیل قرآن را تجسم بخشد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ؛ بیتردید گرامیترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست.» او کرامت الهی را با حضورش نزد پروردگارش پاس داشت و اثبات کرد. وجود پربرکت او بهانهای شد تا سیل معارف از سینه خطیب خطبه شقشقیه، همان که فرمود: «يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْل؛ سیل از من سرازیر میشود» جاری شود؛ معارفی که تا آن روز سابقه نداشت و تا فردا و فرداها نیز مانندش نخواهد آمد.
این افتخار بینظیر به نام همّام بن شریح ثبت شد و شایسته است همیشه از او به نیکی یاد کنیم، بر روح پاکش درود و صلوات بفرستیم و از خدای بزرگ بخواهیم بر مقام آن انسان وارسته بیفزاید. او بنیانگذار سنتی حسنه و بانی اثری یکتا شد که همه تقواپیشگان را مدیون خود کرد و در ثواب و پاداش بیپایان آنان شریک شد.
همّام یگانه برگزیده خداوند برای این حادثه پربرکت در آن جمع بود و پیداست که سالها از عمر با برکتش را در زحمت و ریاضت گذراند تا راه را برای دیگران بگشاید. او نمونهای حاضر، در دسترس و در چشم مردم بود؛ همان که حضرت دربارهاش فرمود: «نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ؛ أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ.»
انسان متقی خود را برای آخرتش به زحمت میاندازد و مردم را از جانب خود در آسایش میگذارد. او مصداق عینی این بیان امام(ع) شد: «الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ… حَاضِراً مَعْرُوفاً، مُقْبِلًا خَيْرُهُ» مردم به خیر و نیکی انسان متقی امیدوارند و خیر او آشکار و بهرهاش همگانی است.
همّام صدق و یقین خود را با ایثار جانش امضا کرد، بر آنچه در عمرش گفت، وفادار ماند و از آنچه مردم در حقش میپنداشتند، نیکوتر عمل کرد. او هنرمندانه، بیآنکه خود بخواهد، نامش را در کتاب جاودانه نهجالبلاغه جاودانه کرد. ما امروز از او به بزرگی یاد میکنیم و آرزومند تعالی درجاتش نزد پروردگار هستیم.
همّام در مقام «عندیت»، یعنی مقامی که درک آن برای ما خاکیان دشوار است، جایگاهی بلند دارد: به اعتبار شهیدبودنش، «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» است و به اعتبار متقیبودنش، «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ»؛ چنانکه فرمود: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ، فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ؛ یقیناً پرهیزکاران در بهشتها و کنار نهرها هستند، در جایگاهی حق و پسندیده نزد پادشاهی توانا.» (قمر/ ۵۴ و ۵۵)
اکنون که با خطبه همّام از زبان امام همام(ع) آشنا شدیم و به موقعیت خطابه و مخاطبان آن توجه کردیم، درمییابیم که «تقوا» همان گوهر گمشده انسان در طول اعصار است؛ از نبوت آدم(ع) تا رسالت خاتم(ص)، از ماجرای هابیل و قابیل که نخستین قصه عبرتآموز آدمی بر زمین است؛ همان قصهای که خداوند در آخرین کتابش چنین رسا فرمود: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ؛ خدا فقط از پرهیزکاران میپذیرد.» (مائده/ ۲۷) سرنوشت انسان وابسته و محدود به این گوهر یکتا و بیبدیل است: «وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى؛ و عاقبت نیک برای پرهیزکاری است.» و دهها بار به آن امر فرموده: «… اتَّقُوا اللَّهَ…»
چند نکته در پایان باید یادآور شد؛ نخست، گزارش رخدادهای مشابه و احتمال وجود همّامهای دیگر. دوم، سنجیدن وضعیت شخصی خود با نشانهها و معیارهایی که امام(ع) برشمرد. سوم، مشاهده میدانی جامعه امروزمان و مقایسه با آن معیارها. چهارم، اینکه چند درصد یا چند نفر از مدعیان تقوا به سرنوشت همّام مبتلا میشوند؟ آیا ظرفیت ما بیش از همّام است که پس از شنیدن خطبه، جان نمیدهیم یا میخی آهنین بر سنگ میکوبیم؟ و نکته پنجم، ترتیب نشانههای پرهیزکاران در بیان امام(ع)؛ آیا این ترتیب، ترتیب مقامی است؟ بیگمان امام(ع) که هرگز کلامی بیدلیل نمیفرماید، با علم به ثبت و ضبط جاودانه این سخنان، صفات را با حکمتی دقیق ترتیب داده است.
بنابر پژوهش مرحوم دشتی(ره) در کتاب دروس آموزشی نهجالبلاغه، از مجموع ۱۱۳ صفت و علامت پرهیزکاران، ۵۷ صفت به سیمای متقین، ۱۲ نشانه به شب آنان، ۱۰ نشانه به روزشان و ۳۴ ویژگی به اخلاق اجتماعیشان اختصاص دارد.
امام(ع) پیش از ورود به متن خطبه، جملاتی در باب توحید و خداشناسی بیان فرموده است؛ درباره بینیازی خدا از طاعت بندگان، ایمنی او از معصیت آنان، تقسیم روزی بندگان و قراردادن هر موجود در جایگاه خود.
اینک که با این خطبه غرّا و بخشی از گوهر نهجالبلاغه آشنا شدیم و به حقیقت جامعیت، فصاحت و بلاغت امام(ع) پی بردیم، شایسته است مخاطبان چند بار دیگر خطبه را با درنگ بیشتر بخوانند، بر هر صفت و نشانهای توقف کنند، معنای آن را دریابند و با ظاهر و باطن خود بسنجند؛ اگر فاقد آناند، بکوشند آن را به دست آورند؛ اگر ضعیفاند، آن را تقویت کنند و اگر بحمدالله دارا هستند، به ارتقای آن بیندیشند.
پیرو امیرالمؤمنین(ع) بودن، یعنی آراستهشدن به این صفات و علیوار زیستن، یعنی متخلقشدن به این اخلاق. امروز که در میدان جنگ و حماسه و نبرد با صهیونیسم جهانی به سرکردگی آمریکا و نمایندگی رژیم کودککش صهیونیستی هستیم، باید به ادعای شیعهبودنمان عینیت ببخشیم. همان امام شجاعی که در خیبر را از جا کند و همین خطبه پرشکوه درباره تقوا را خواند، خود فرمود: «والله ما قلعتُ بابَ خَیبر بقوةٍ جسمانیةٍ ولکن قلعته بقوةٍ ربانیةٍ؛ به خدا سوگند! در خیبر را با نیروی جسمانی از جا نکندم، بلکه با نیروی ربانی درآوردم.» این نیرو از منبعی به نام تقوای الهی تغذیه میشود و جان میگیرد و دشمن را میشکند و دوست را امیدوار میکند.
این نکته برای کسانی است که گمان میکنند موضوع تقوا، بحث روز نیست، در حالی که تقوا نیاز هر روز ماست. ماجرای گفتوگوی امام(ع) با ابنعباس در میانه جنگ صفین مشهور است: ابنعباس از حضرت درباره حساسیتشان به وقت نماز پرسید و گفت در این گیرودار جنگ، چه جای دقت در نماز است؟ امام(ع) فرمود: «اصل جنگ ما با این دشمنان بر سر نماز است.»
اگر خواهان نصرت الهی هستیم، باید دین خدا را نصرت کنیم: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ» و نصرت دین خدا یعنی رعایت تقوای فردی و اجتماعی در همه ابعاد. انشاءالله در ادامه، به تعریف ابعاد گوناگون تقوا از نگاه امام(ع) خواهیم پرداخت و معنا و ضرورت آن را بیشتر و بهتر تبیین خواهیم کرد.
فردی هست که مدعی شده ۲٠٠ بار نهجالبلاغه را خوانده و متأسفانه برخی او را الگوی نهجالبلاغهخوانی معرفی میکنند؛ اما این خواندنهای تکراری هیچ اثری بر روحش نگذاشته و او حتی بر دین منسوخش هم پایدار مانده؛ چون روحش آمادگی لازم را برای تغییر نداشته است. در مقابل، همّام فقط با یک بار شنیدن خطبه جان داد؛ چون آمادگی لازم را داشت. این همان حقیقتی است که امروز هم از زبان شهید حاج قاسم سلیمانی میشنویم: «برای شهیدشدن باید شهید زندگی کرد.» همّام هم عمری را با تقوا زندگی کرد و چنین عاقبت نیکی برای خود رقم زد و همچون امامش و کتاب امامش جاودانه شد.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام