در دعای روز ششم ماه مبارک رمضان آمده است:
بِسمِ ِاللّهِ الرَّحمنِ الرِّحیم
اَللهمّ لا تَخْذُلْنی فیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیتِک
خدایا! در این روز مرا به نفس سرکشم وامگذار تا پی طغیان و نارضایتی تو روم
ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقِمَتِک
و مرا با تازیانه خشم و غضبت ادب مکن
و زَحْزِحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِک
و مرا از موجبات ناخرسندیات، برکنار بدار
بِمَنّکَ وَ أیادیک
به حق مهربانی و نعمتنوازیات
یا مُنْتهى رَغْبـَةِ الرّاغِبین
ای نهایت آرزوی مشتاقان
ابتدا در فراز اول این دعا از خداوند میخواهیم که ما را در این روز از رها کردن و واگذاری به خود در دست یازیدن به معاصی و گناهان بازدارد. توجه به معنای خذلان بسیار راهگشاست. معنای لغوی آن، ترک یاری کسی است که انتظار یاری دارد. سه بار در قرآن مشتقات «واگذاری بنده به خود» به کار آمده است: ۱۶۰ آلعمران [۱] ، ۲۹ فرقان [۲] ، ۲۲ اسری [۳] ؛ و منسوب به خداوند، انسان و شیطان. این مفهوم، محل نزاع در بحث اختیار انسان است و اینکه آیا این استطاعت گناهکار مخذول، موجب آسان کردن اسباب شر برای فاسق نیست؟ تعبیر «قدرتِ بر کفر ورزیدن» نیز از سایر تعاریفی است که بر این واژه رفته است؛ و معتزله آن را به معنای منع لطف از جانب خداوند، در صورت شرک اختیاری انسان گرفتهاند.
همچنین دقت در تعبیر تَعَرُّض که در انتهای این فراز آمده نیز میتواند روشنگریهایی به همراه بیاورد. اولاً تعرض از باب تفعل، حاوی معنای «تدریج در دستاندازی و دست یازیدن به معصیت و گناه» است و تدریج و استمرار و اصرار به گناه از آن مستفاد میشود؛ و از دیگر سو، فاعلیت انسان و مجبور نبودنش را میرساند.
در بند دوم از خداوند میخواهیم که ما را به تازیانه عذابش نزند. آنگاه که هستی را یک کل یکپارچه بدانیم که اجزایش با هم در ارتباطاند، دیگر دیدمان از معصیت بالاتر خواهد رفت. در این گستره گسترده و مرتبط، نمیتوان سرخود حرکت کرد و از نتیجه حرکتها مصون ماند. معصیتها، بههمزدن قاموسهای حاکم بر هستیاند و در یک جا محبوس نمیمانند؛ بلکه بنا به ضرورت پیوستگی هستی، منتشر میشوند و بازگشتشان، تازیانهای خواهد شد که بر پشت خودمان خواهد نشست. نقمت و عقوبت و عذاب، چیزی جز عکسالعمل و یا خود اعمال ما نیست. در هستی مرتبط، نمیتوان شلنگوتخته انداخت و بیحساب حرکت کرد.
شاید بتوان رمز برخی عقابهای سخت برای برخی معاصی را بهتر فهمید؛ چرا که انتشار آن معاصی در پهنهای حتی بزرگتر از جامعه و طبیعت، یعنی در کل هستی؛ که این جهان فقط بخشی از آن است، میتواند سنگین و مهیب باشد. این است که از او میخواهیم تا ما را از آنچه موجب این خشم و سخط است حرکت داده، جابهجا کند و موضعمان را تغییر دهد.
همه اینها را از او میخواهیم؛ پس انجامش منت اوست بر ما. در غیر این صورت، در این هستی پیچیده بینهایت، با این همه قانونمندی و ارتباط و وابستگی و قانون ناشناخته، چگونه با همین علم و توان محدود میتوانیم سالم از نتیجه اعمالمان به در آییم و گرفتار عذابهای خود نشویم؟ این جز با منت و دستگیری اوست؟
در پایان، باز خطابی است که چون کلیدی، روح این دعا را میگشاید و ارتباط اجزای آن را تعریف میکند: ای نهایت آرزوی مشتاقان ...
مگر نه این است که اگر ما دچار خطا و عصیان و معصیتی میشویم، به دلیل آن است که در آن خطا، لذت و زیبایی و قدرت و آرامش و امنیت و قرار و راحتی و ... میبینیم، پس به سویش دست دراز میکنیم و به آن آلوده میشویم؟ اینجا در این پایانبندی بینظیر، گویی داریم به خداوند میگوییم اگر ما مرتکب معصیتی شدهایم، در واقع و در انتهایش تو را جستجو میکردهایم. تو منتهای خواست ما بودهای و تو در پشت حتی معصیتهای ما خانه داری. ما را به همین خانه ببخش.
[۱] إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ ۖ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
[۲] لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي ۗ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا
[۳] لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا (اسراء/۲۲)
نوشته زندهیاد داریوش اسماعیلی
انتهای پیام