در دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان آمده است:
بِسمِ ِاللّهِ الرَّحمنِ الرِّحیم
اَللَّهُمَّ اجْعَلْ سَعْيِی فِيهِ مَشْكُورا
خدايا! كوششم را در اين ماه مورد سپاس
وَ ذَنْبِی فِيهِ مَغْفُورا
و گناهم را آمرزيده
وَ عَمَلِی فِيهِ مَقْبُولا
و عملم را پذيرفته
وَ عَيْبِی فِيهِ مَسْتُورا
و عيبم را پوشيده قرار ده
يَا أَسْمَعَ السَّامِعِين
اى شنواترين شنوايان
سعی: نهایت کار و تلاش انسان است که نتیجه آن، به ملکیت حقیقی هر انسانی درمیآید و برایش باقی میماند. بقیه، مانند پست و ثروت و مقام و...، ملک واقعی انسان نیستند و همراه او نخواهند ماند. «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» (نجم/۳۹) نیز همین معنا را افاده مینماید.
غفران: از ریشه غَفَر است. در لغت به معنای پوشیدن چیزی است که انسان را از زشتی حفظ کند.
یکی از مهمترین مشکلات در ارتباط ما بندگان با خداوند این است که گاهی بهدلیل برآورده نشدن حاجات و نیازمندیها و باقی ماندن مشکلات و رفع نشدن آنها، علیرغم دعاهای بسیار و...، فکر میکنیم خداوند ما را نمیشنود یا توجهی به ما نمیکند. نوعی عدم رضایت نسبت به او در ما شکل میگیرد؛ دلخوری و رنجیدگی! اما وقتی او را شنواترین شنوندگان مینامیم و خطاب کرده و میخوانیم، معلوم میشود قبول کردهایم که او میشنود و جواب میدهد و به ما توجه دارد، چراکه «اَسمَعَالسامِعین»، هم «اَلرحَمَالراحِمین» هست و هم «جَوادُالسائِلین». به این ترتیب، سدهای درددل کردن با او فرو میریزند و موانع صمیمیت برطرف میشوند و همه آن دلخوریها و سوءظنها برداشته میشوند؛ آنقدر که از او بخواهیم از تلاشمان تشکر شود؛ اما ضمیر این تشکر به چه کسی برمیگردد؟ آیا به غیر از او؟
خدایا! سعی و تلاش من را در این روز مورد تشکر قرار بده. قدردانی شدن در مقابل تلاشها، خواسته هر انسانی است. همه ما از قدرناشناسی رنج میبریم. «سعی مشکور» از جانب خداوند، یعنی درستی تمام تلاشهایی که به مالکیت وجود ما درآمدهاند و به آن شکل دادهاند و همراهمان شدهاند؛ و «ذنب مغفور» یعنی گناهانی که پوشانده شده و به فراموشی سپرده شدهاند؛ که غفران بالاتر از صفح و صفح بالاتر از عفو است. در آیه ۱۴ سوره تغابن، به این سلسله مراتبِ «گذشت» اشاره شده: «... وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» (تغابن/۱۴).
عفو، صرف نظر کردن از مجازات است و صفح، مرتبهای بالاتر است؛ یعنی ترک هرگونه سرزنش. اما غفران، پوشاندن گناه و به فراموشی سپردن آن است و ما از او این را میخواهیم؛ چراکه بهدنبال هر تلاش و سعی، چه در عرصه فردی یا جمعی، اشتباهات و لغزشها و گناهانی هم ممکن است رخ دهند. اینها ذنوبی هستند که بهدنبال آن سعی و تلاشها یا در راه آنها مرتکب شدهایم و از خدا، طلب پاک شدن و فراموشی آنها را داریم.
و عملی را درخواست میکنیم که مورد قبول او باشد. برای پذیرش اعمال، اولاً باید نسبت به آن عنایت داشت که «کُونُوا عَلی قَبُول الْعَمَلِ اَشَدَّ عِنایهً مِنکُم عَلَی الْعَمَل» به قبول عمل بیش از اصل عمل توجه داشته باشید (امام علی (ع)، بحار، ج ۷۱: ۱۷۳).
ثانیاً شرایط پذیرش عمل را باید بهجای آورد، از جمله تقوی؛ «... اِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ »(مائده/۲۷). خدا تنها از متقین میپذیرد؛ چراکه تقوی، مقدمه عمل و شرط پذیرش آن است. عیب، همانطور که پیشتر گفته شد نقص شیء از مرتبه صحت است. بنابراین، پس از عملهای مقبول، از خداوند میخواهیم نقص و عیبهای آن را بپوشاند.
نکته جالب در همه این درخواستها، مفرد بودن درخواستهاست! چرا «ذنبی» و نه «ذنوبی»؟ یا چرا «عملی» بهجای «اعمالی»؟ و یا «عیبی» بهجای «عیوبی»؟ آیا معنیاش نمیتواند این باشد که همه ذنبهای ما در نهایت یک ذنب بیشتر نیست و همه عیوبمان در آخر به یک عیب باز میگردند؟ از سوی دیگر آیا نمیشود این احتمال را داد که همه سعی و تلاشهایمان هم در انتها و در واقع یک سعی و تلاش بیشتر نیست؟ آن یک سعی و عمل که باید پذیرفته و از آن تشکر شود چیست؟ و آن یک ذنب و عیب که باید مورد غفران واقع شود، کدام است؟
شاید رمزش در جمله آخر باشد! اینکه تنها سعی و تلاش ما این باشد که فقط صدای خود را به او برسانیم و نه به غیر او، و تمنای تشکر و قبول را فقط از او داشته باشیم نه از غیر او. شاید این همان تنها سعی و عمل ما باشد که باعث میشود سایر تلاشها هم به ثمر نشینند و به تملک واقعی وجود درآیند، و الّا فلا!
و اما تنها ذنب لایغفر و بخشیده نشدنی و تنها عیب نامستور و ناپوشیدنی ما شاید این باشد که از او دلگیر باشیم و او را محرم گفتگوی خود ندانیم یا شنوای دردها و مناجات خود نشماریم و به دیگران روی آوریم. آثار و آوازه این عیب و ذنب، چون پای دیگران را در آن بازکردهایم، بهزودی بر بام خواهد افتاد و دیگر پوشش و ستری نخواهیم یافت. اوست که میشنود و مخفی میدارد و قبول میکند و تشکرش واقعی است. دیگران نه چنیناند.
نوشته زندهیاد داریوش (مصطفی) اسماعیلی
انتهای پیام