بهمناسبت ماه مبارک رمضان، خبرنگار ایکنا از اصفهان در گفتوگو با علیاکبر توحیدیان، دکترای علوم قرآن و حدیث و پژوهشگر قرآن در سلسله گفتوگوهای قرآنی ویژه این ماه به موضوع «آب و نیایش» میپردازد. در ادامه، متن شماره بیستویکم این گفتوگو را میخوانیم.
در ادامه بحث پیامبران و اولیای الهی و موضوع آب به ماجرای حضرت داوود(ع) و طالوت میرسیم. در سوره بقره، آیه ۲۴۷ چنین آمده است: «وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا...؛ و پیامبرشان به آنان گفت: بیتردید خدا طالوت را برای شما به زمامداری برانگیخت.»
همچنین درباره همراهی حضرت داوود(ع) در آیه ۲۵۱ همین سوره میخوانیم: «فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ...؛ پس آنان را به توفیق خدا شکست دادند و داود، جالوت را کشت.»
موضوع آب در آیه ۲۴۹ وارد شده است: «فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي ...؛ پس زمانی که طالوت با سپاهیان بیرون رفت، گفت: بیتردید خدا شما را بهوسیله نهر آبی آزمایش میکند، پس هر که از آن سیر بنوشد، از من نیست.»
بیشتر بخوانید:
از مجموع آیات یادشده و آیات مجاور، چنین برداشت میشود که براساس گفته پیامبری از بنیاسرائیل، طالوت، پادشاهی برگزیده از جانب خداوند، یعنی عبد صالحی بدون تمکن مالی، اما از نظر علمی و توانایی جسمی، قوی بود. جالوت نیز پادشاهی کافر و ستمگر بود و جنگی میان این دو پادشاه درگرفت که طالوت به اذنالله، با توسل به دعا، صبر و نصرت الهی و کمک حضرت داوود(ع) و به دست او، جالوت را کشت و با لشکری قلیل بر لشکریان کثیر کفر پیروز شد. در نهایت، حضرت داوود(ع) با علم و حکمت اعطایی از خداوند به حکومت و پادشاهی میرسد و بر این اساس، نخستین پیامبر صاحب کتابی (کتاب زبور) محسوب میشود که به پادشاهی هم رسیده است.
در این ماجرا دو نکته که مربوط به بحث ماست، مشاهده میشود؛ نکته اول، دعای حضرت داوود(ع) و طالوت و لشکریان او برای پیروزی بر دشمن کافر که با توجه به دارابودن شرایط اجابت، مستجاب شد.
نکته دوم، امتحان لشکریان طالوت بهوسیله آب که در ابتدای آیه ۲۴۹ به آن تصریح شده است: «...إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي...؛ بیتردید خدا شما را بهوسیله نهر آبی آزمایش میکند، پس هر که از آن بنوشد، از من نیست و هر که از آن نخورد، از من است.» اقلیتی از لشکر از این امتحان، سربلند بیرون آمدند و بر اکثریت لشکر خود و لشکر کفر باذنالله و با سلاح صبر و استقامت پیروز شدند.
ماجراهای حضرت سلیمان(ع) از جمله در سوره نمل و نامشان ۱۷ بار در قرآن آمده است. یکی از ماجراهای ایشان مربوط به حضور ملکه سبا به نام «بلقیس» است. چگونگی این حضور را در آیات ۲۰ تا ۴۴ سوره نمل میخوانیم. نام دیگر سوره نمل، سوره سلیمان(ع) است. آن حضرت پس از پدر، دومین پیامبر الهیست که حاکم و پادشاه هم بود.
موضوعی که با بحث ما ارتباط دارد، در آیه ۴۴ سوره نمل آمده است: «قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ به او گفتند: به حیاط قصر درآی. هنگامی که آن را دید، پنداشت آبی فراوان است، پس دامن جامه از دو ساق پایش بالا زد، سلیمان گفت: این محوطهایست صاف و هموار از شیشه. او گفت: پروردگارا! قطعاً من به خود ستم کردم، اینک همراه سلیمان، تسلیم خدا، پروردگار جهانیان شدم.»
مأموران حضرت سلیمان(ع) به ملکه سبا گفتند وارد حیاط قصر شوید، هنگامی که (بلقیس) وارد محوطه شد، احساس کرد به دریاچه یا برکه آبی وارد شده است و برای اینکه پاهایش خیس نشود، دامن لباسش را از دو ساق پا بالا زد.
حضرت سلیمان(ع) که این صحنه را دید، به ملکه سبا گفت: «آنچه میبینی، آب نیست، آبگینه (شیشه) است.» او با این برداشت اشتباه، به اشتباه بزرگتر زندگانیش که کفر بود، پی برد و ایمان آورد و گذشته خود را با بیان جمله کلیدی «ظَلَمْتُ نَفْسی» به فراموشی سپرد و در محضر نبی الهی، اعلام تسلیم در مقابل پروردگار جهانیان کرد و مسلم شد.
توجه دارید که آب در ماجرای حضرت داوود(ع)، طالوت و جالوت نقش وسیلهای برای امتحان صداقت، وفاداری و استقامت اهل ایمان را داشت و در ماجرای حضرت سلیمان(ع) و ملکه سبا، وسیلهای برای هوشیاری و بیداری یک انسان کافر و در نتیجه، نجات و توفیق ایمان به پروردگار جهانیان شد.
یکی دیگر از موارد مربوط به موضوع آب و اولیای الهی که در قرآن مجید آمده، داستان «ذوالقرنین» است. این داستان در سوره کهف، آیات ۸۳ تا ۹۸ آمده است. داستان این بنده صالح خدا، افکار فلاسفه، مفسران و محققان را از دیرباز تاکنون به خود مشغول داشته و برای شناخت او و آثارش، تلاشهای فراوانی کردهاند.
آیات یادشده بیانگر سه مسافرت ذوالقرنین و لشکریانش به غرب و شرق و منطقهای کوهستانیست، بهطوری که خداوند اسباب وصول به هرچیزی را در اختیارش گذارده بود.
او عقل و درایت کافی، مدیریت صحیح، مهندسی عالی، قدرت و قوت همهجانبه، لشکر و نیروی انسانی کارآزموده و ماهر و امکانات مادی لازم و کافی را در اختیار داشت و از این اسباب به بهترین وجه استفاده کرد: «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا. فَأَتْبَعَ سَبَبًا... ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا...، ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا...؛ ما به او در زمین، قدرت و تمکن دادیم و از هر چیزی وسیلهای به او عطا کردیم، پس [با توسل به وسیله] راهی به غرب دنبال کرد...، پس باز راهی به شرق دنبال کرد...، پس باز راهی به منطقه کوهستانی دنبال کرد...» (کهف/ ۸۴، ۸۵، ۸۹، ۹۲)
موضوع مورد نظر که به بحثمان، یعنی آب ارتباط دارد، صنعت سدسازیست که فقط در آیات ۹۳ تا ۹۸ سوره کهف آمده است. نکات جالبی در داستان ذواالقرنین در قرآن، تفاسیر و کتب تاریخی وجود دارد که بهدلیل رعایت چارچوب گفتوگو از بیان آنها پرهیز میکنیم و بر موضوع سدسازی با هدف آبگیری برای استفاده بهینه و کنترلشده آب و همچنین با هدف ایجاد امنیت از خطرات و نفوذ دشمن با مدیریت کمنظیر ذوالقرنین، کمک لشکریانش و مشارکت مردم منطقه با فناوری جالب در نوع و کیفیت مصالح و شیوه ساختوار متمرکز میشویم که توجه مخاطبان را به صنعت و ضرورت سدسازی جلب میکند.
برخی ذوالقرنین را از جمله پیامبران الهی دانستهاند. روایاتی از معصومین(ع) هم در تأیید این نظر وجود دارد. در این صورت، ایشان اولین پیامبری خواهد بود که پادشاه هم بوده و سپس حضرات داوود، سلیمان و یوسف(ع) هستند که به حاکمیت و پادشاهی رسیدهاند.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام