بهمناسبت ماه مبارک رمضان، خبرنگار ایکنا از اصفهان در گفتوگو با علیاکبر توحیدیان، دکترای علوم قرآن و حدیث و پژوهشگر قرآن در سلسله گفتوگوهای قرآنی ویژه این ماه به موضوع «آب و نیایش» میپردازد. در ادامه، متن شماره بیستوپنجم این گفتوگو را میخوانیم.
بهطور قطع میتوان گفت که در فرهنگ ادیان و مذاهب، موضوعی به اندازه عاشورای حسینی با موضوع آب ممزوج نیست؛ موضوعی که از ابتدای عالم، پیش از وقوع عینی حادثه آغاز میشود و در زمان وقوعش در میدان نبرد، امواجش به اوج میرسد و پس از آن نیمروز بدون تکرار غمبارترین تابلوی مقابله دو جبهه حق و باطل، تراژدی آب و آه و خون را در میانه آتش و دود ترسیم میکند و بعد از وقوع مظلومانه حادثه، نوبت به جریان اشک عشاق میرسد.
بیشتر بخوانید:
همان آبی که لشکر غدار از یک جرعه و جامش، حتی به طفلان عطشان و شیرخواره دریغ میکرد، به اقیانوسی از اشک رسید که از چشمان پاک شیفتگان سینهچاک و دلسوختگان شیدا در جای جای این خاک، زیر گنبد افلاک سرازیر شد.
سفینه آقای این حادثه همچون سفینه نوح، وسیله نجات نوع انسان است؛ سفینهای که بر همان اقیانوس اشک، همچون ماء مبارک و طهور، مسیر هدایت را سیر میکند و راه را به گمراهان از جن و انس مینماید.
سفینهای که با سوخت خون مظلومان نینوا به مقصد جنات به سوی ابدیت، زمان و مکان را درمینوردد؛ سفینهای که خیل ملائک بر فراز پرچمش با کلک زرین نور، با خوشترین خط و پاکترین مرکب از جنس و سنخ ملکوت، سخن جاودانه پیامبر رحمت(ص) را به زینت حک آراستهاند: «اِنَّ الحسینَ مِصباحُ الهُدی و سَفینةُ النَجاة.»
موضوع آب در کربلا، موضوعی سهل و ممتنع محسوب میشود؛ یعنی در اوج سادگی و روانی از پیچیدهترین مسائل حیات است و گرچه با گذشت زمان آشکارتر میشود، اما تا کمال وضوحش فاصله زیادی مانده است و تا ظهور منجی(عج) باید صبر کرد.
او طالب و منتقم خون حسین(ع) است. آن زمان، تازه، اولالزمان حسینی خواهد بود و قرنها اشک حزن، غم و اندوه به اشک شکر، شوق، ذوق و نشاط بدل خواهد شد و آب، جلوهای دیگر از جلوات بیکران و بیکنار خود را به نمایش خواهد گذاشت.
باران اشک برای حسین(ع) و اصحاب کرامش از آدم تا خاتم و از خاتم تا ختم عالم، طهور و مبارک، ریزان است و تو گویی انهار بهشت برین که ماء غیرآسن وصفش کردهاند، از اشک چشم محبان حسین(ع) سرچشمه میگیرد.
بر این بنا، هرگاه که عطش داری و آب مینوشی، با تقدیم سلامی از گلستان سلم و سلام بر حسین(ع) و یارانش، خود را شستوشو کن، مطهر و معطر شو و به سوی جنتالحسین(ع) پرواز کن و پاسخ سلام فرشتگان مستقبِل را عارفانه بازگردان: «... وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ؛ نگهبانانش به آنان گویند: سلام بر شما، پاکیزه و نیکو شدید، پس وارد آن شوید که جاودانهاید.» (زمر/ ۷۳)
در داستان راستان «آب و کربلا»، بعد از شمس وجود حسین(ع)، نقش دوم را قمر بنیهاشم(ع) ملقب به «ساقیالعطاشا» ایفا میکند و جلوات وفا و ادب را هم بر آن میافزاید.
بابالحوائجی که نام آب را تا به صدر سدره ملکوت بالا برد و ابوفاضل شد، فخر ساقیان و سقایان از خاندان سقایتالحاج، ابالفضلالعباس(ع) شد و لقب جانانه «ابوالقِربه»، یعنی بابای مَشک را گرفت و قصه پرغصه چشم، اشک و مَشک را به نظم سرود و ختامه مِسک ماجرای غریبی در مُلک و ملکوت کربوبلا، حضرت مستجار، صاحب لوای آب و وفا شد؛ آنگاه «ابوالفَرجه»، بابای گشایشها و فزایشها، عبد صالح، اخالحسین(ع)، بابالحسین(ع) جاودانه گردید.
نقطه اوج تلفیق ماء و دعاء در حیات حسین(ع) که خلاصه در عقیده و جهاد اوست، در صحنه عشقبازی دعای مشحون از معرفت عرفه جلوه میکند. دعا به آسمان صعود میکند، باران اشک از چشمان خداترس بنده خالص مخلِص مخلَص بر محاسن مبارکش سقوط میکند، محاسن مطهر را با اشک، تغسیل میکند تا برای خضاب با خون پاک گلوی حضرت شیبالخضیب در عاشورا تجهیز لقاء ربّ کرده باشد؛ به عبارتی عرفه مقدمهایست برای عاشورا.
حسین(ع) دو مرتبه شهید میشود؛ بار اول در عرفه، بار دوم در کربلا. بار اول در «ماء دمع» و بار دوم در «ماء دم»، با خواندن دعای عرفه که زیباترین تجلی آب و نیایش زیر این آسمان نیلگون است.
اکنون دل و جان و روحمان را به آب دعاء بیاراییم: «اَلْحَمْدُ لله الَّذی لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ... اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيْكَوَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى وَ اِلَيْكَ مَرَدّى...؛ ستايش خاص خدايىست كه نيست براى قضا و حكمش جلوگيرى و نه براى عطا و بخششش مانعى و نه مانند ساختهاش و اوست بخشنده وسعت ده... خدايا من به سوى تو اشتياق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم، اقرار دارم به اينكه تو پروردگار منى و بازگشت من به سوی توست.»
«فَإِنْ دَعَوْتُکَ أَجَبْتَنِى، وَ إِنْ سَأَلْتُکَ أَعْطَیْتَنِى، وَ إِنْ أَطَعْتُکَ شَکَرْتَنِى، وَ إِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنِى... اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِى أَخْشاکَ کَأَنِّى أَراکَ، وَأَسْعِدْنِى بِتَقْواکَ، وَلَا تُشْقِنِى بِمَعْصِیَتِکَ، وَخِرْ لِى فِى قَضائِکَ، وَبارِکْ لِى فِى قَدَرِکَ، حَتَّىٰ لَا أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَلَا تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ؛ پس اگر بخوانمت، اجابتم کنی و اگر از تو درخواست کنم، عطایم کنی و اگر اطاعتت کنم، قدردانیام فرمایی و اگر به سپاسگزاریات برخیزم، بر نعمتم بیفزایی... خدایا چنانم کن که از تو بترسم، گویا که تو را میبینم و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان و به نافرمانیات بدبختم نکن و خیر را در آنچه مقرر کردی، برایم اختیار کن و به من در تقدیرت برکت ده تا شتاب آنچه را تو به تأخیر انداختی، نخواهم و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی، آرزو نکنم.»
«اللّٰهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فِى نَفْسِى، وَالْیَقِینَ فِى قَلْبِى، وَالْإِخْلاصَ فِى عَمَلِى، وَالنُّوْرَ فِى بَصَرِى، وَالْبَصِیرَةَ فِى دِینِى، وَمَتِّعْنِى بِجَوارِحِى، وَاجْعَلْ سَمْعِى وَبَصَرِى الْوارِثَیْنِ مِنِّى، وَانْصُرْنِى عَلَىٰ مَنْ ظَلَمَنِى، وَأَرِنِى فِیهِ ثارِى وَمَآرِبِى، وَأَقِرَّ بِذٰلِکَ عَیْنِى؛ خدایا قرار ده بینیازی را در روح و روانم و یقین را در دلم و اخلاص را در عملم و نور را در دیدهام و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهرهمند کن و گوش و چشمم را دو وارث من گردان و مرا بر آنکه به من ستم روا داشته، پیروز کن و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده و چشمم را بدین سبب روشن گردان.»
«یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ، یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ، وَ یَا أَسْرَعَ الْحاسِبِینَ، وَیَا أَرحَمَ الرَّاحِمِینَ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ السَّادَةِ الْمَیامِینِ... لَ اإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَکَ لاشَرِیکَ لَکَ، لَکَ الْمُلْکُ، وَلَکَ الْحَمْدُ، وَأَنْتَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ، یَا رَبِّ یَا رَبِّ...؛ ای شنواترین شنوایان، ای بیناترین بینایان و ای سریعترین حسابرسان و ای مهربانترین مهربانان، بر محمد و خاندان محمد، آن سروران با میمنت درود فرست... ای شنواترین شنوایان... یگانهای، برایت شریک نیست، فرمانروایی و ستایش ویژه توست و تو بر هر کاری توانایی، پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا!»
باید بگویم آب در کربلا یک فرهنگ، مکتب، کتاب و راه است. مایعی بیرنگ، بیطعم و بیبو در فیزیک عالم نیست؛ آب در کربلا خود دعا، دعوت، عبادت، فراخوان، لبیک و خود اجابت است. آب در عاشورا وسیله ناز با خدا، راز عشق، نجوای نیاز، واسطه فیض، حبلالله اتصال ملک و ملکوت، مظهری از تأویل قرآن، واعتصموا به ماء الله جمیعا و لاتفرقوا است.
آب، یادآور نعمت ولایت بهشمار میرود. آب، دلهای عشاق را با الفت با سید و سالار شهیدان به هم میرساند. آب عشق حسین(ع) دلها را آب میکند، آبی گرم که هرگز برودت نمیپذیرد: «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً؛ براى شهادت حسین(ع) حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمیشود.»
چشمههای اشک از چشم حسینیان میجوشد، عیون و دموع، ماء معین میشود و نهری از آن در طول تاریخ جاری میگردد و بحری به وسعت کهکشانها بر زمین مینشاند و شعری اینچنین بر زبان شاعر و بر تارک تاریخ میسراید: «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست، این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست/هر کجا مینگرم رنگ رخش جلوهگر است، هر کجا میگذرم جلوه مستانه اوست... تا ابد کوثر توحید ز پیمانه اوست.»
نکتهای که در پایان این قسمت باید یادآور شویم، کاربرد و کارکرد واژه «ربّ» به شکلهای گوناگون در ادعیه، اعم از قرآن و سایر متون دعاییست. ربّ به معنای تربیت، ولی بهطور استعاره، در مفهوم فاعلی آن، یعنی تربیتکننده بهکار میرود. این کلمه از اسمای حسنای الهی بهطور مطلق فقط برای خداوند استفاده میشود و بهطور اضافی برای غیر خدا هم کاربرد دارد.
کلمه ربّ ۹۷۱ بار در قرآن آمده است و حدود ۷۰ دعای قرآنی با «ربّنا» و همین حدود هم با «ربّ» آغاز میشود. شاید دلیل این باشد که مقام دعا، مقام درخواست بهشمار میرود و با ربوبیت خداوند و عبودیت بنده مناسبتر و لطفش بیشتر است.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام