کد خبر: 4274240
تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۹
دنیای اسرارآمیز «ماء» و «دعاء»/ ۳٠

چرا ولایت ائمه(ع) برای رسیدن به آب حیات ضروری است؟

یک پژوهشگر قرآنی با بیان اینکه عالم آخرت، عالم ظهور حقیقت است، گفت: کسی که در دنیا با ایمان، عمل صالح و اطاعت و ولایت ائمه اطهار(ع) راهی برای خود باز نکرده، از آبشخور آب حیات، زندگی معنوی و چاشنی ولایت محروم است.

آب مایه حیاتدر ماه مبارک رمضان، خبرنگار ایکنا از اصفهان در گفت‌وگو با علی‌اکبر توحیدیان، دکترای علوم قرآن و حدیث و پژوهشگر قرآن در سلسله گفت‌وگوهای قرآنی ویژه این ماه به موضوع «آب و نیایش» پرداخت. امروز و همزمان با عید فطر، متن شماره سی‌ام و پایانی این گفت‌وگو را می‌خوانیم.

ایکنا ـ این شماره، بخش پایانی گفت‌وگوی ماه رمضان امسال ماست. تاکنون به تأویل چند آیه از قرآن مجید با محوریت «ماء» پرداخته‌ایم، آیا آیه دیگری وجود دارد که بخواهید به آن اشاره کنید تا بحث قبلی‌مان کامل‌تر شود؟

بله. ششمین آیه: «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا... .» (هود(ع)/ ۷)

به نظر شما وجود عرش پروردگار روی آب برای آزمایش انسان‌ها که کدام‌یک نیکوکارتر و درست‌کردارترند، یعنی چه؟ این از جمله آیاتی‌ست که فهم آن با ترجمه و حتی تفاسیر متداول، امکان‌پذیر نیست و جز از راه تأویل نقلی قابل فهم نخواهد بود.


بیشتر بخوانید:


صرف‌نظر از سایر نکاتی که در این آیه شریفه وجود دارد و در محدوده بحث ما نمی‌گنجد، دو کلیدواژه باید شرح داده شود: «ماء» و «عرش.» ترجمه این کلمات بسیار روشن است، آب و تخت؛ اما مفهوم جمله با این ترجمه ابهام دارد و حتی نعوذبالله، ممکن است مهمل به نظر برسد؛ «و تخت او روی آب بود، برای آزمایش شما که کدام‌تان کار نیکوتری انجام می‌دهید؟» 

با ترجمه بدون استفاده از تأویل، امکان تفسیری وجود ندارد که بتواند رفع ابهام کند. از عبارت قبل در همین آیه که به آفرینش شش روزه (دوره) آسمان‌ها و زمین اشاره کرده است، همچنین از کلمه «کانَ» به خوبی فهمیده می‌شود که دو پدیده «ماء» و «عرش» قبل از آفرینش آسمان‌ها و زمین پدید آمده بودند.

درباره معانی ظاهری و باطنی ماء به اندازه کافی در آیات قبل صحبت شد. تأویل ماء در قرآن، امام معصوم(ع) و آثار آن، علم، حیات، نور و ولایت است. برای فهم درست آیه موردنظر باید معانی ظاهری و باطنی «عرش» را بررسی کنیم.

درباره معنای ظاهری این کلمه هم بحث زیادی نیست و آن را تخت و سقف گفته‌اند؛ اما راجع به معنای باطنی آن نظرات متعدد و متفاوتی گفته شده است.

از نظر مفسرین بزرگوار قرآن و در قاموس عرفا، بنابر سلیقه و مشرب عرفانی عارف و مکتب او و فلاسفه و حکمای الهی، یک‌سری تفاسیر و تأویلات بیان شده است و در لسان معصومین(ع) نیز معانی و تعابیر متفاوتی در منابع روایی دیده می‌شود.

البته در تفکر انحرافی کفرآمیز وهابیت و معتقدین به جسمیت خداوند و ظاهرگرایانی که برای خالق واجب‌الوجود هستی، مکان قائلند و در رأسشان، ابن‌تیمیه حرّانی شامی حنبلی معاند با اهل بیت(ع) قرار دارد، «عرش» همان تخت بزرگ سلطنت پادشاهان محسوب می‌شود؛ همان‌گونه که دست و پا و چشم و گوش برای خداوند همان‌ چیزی به‌شمار می‌رود که برای آدمیان است!

اما معانی «عرش» از نظر مفسرین و علمای توحیدی اعم از منظر تفسیر و تأویل، به‌طور خلاصه عبارت است از ۱ ـ تخت سلطنت با معنا و تعبیر معقول و تشبیه به محسوس ۲ ـ مرکز و مقام تدبیر امور و احکام الهی ۳ ـ علم الهی ۴ ـ قدرت الهی ۵ ـ اراده الهی در ظهور آفرینش ۶ ـ مشیت الهی در خلق آفرینش. 

۷ ـ صفات کمال و جمال و جلال الهی ۸ ـ مُلک الهی ۹ ـ فلک‌الافلاک یا آسمان نهم ۱۰ ـ اعظم مخلوقات ۱۱ ـ جسم کل ۱۲ ـ بزرگتر از کرسی و مستولی بر آن (کرسی، عالم ماده و اجسام به‌مثابه ملکوت اسفل؛ عرش، عالم اعم از ماده و اجسام و مجردات، به‌مثابه ملکوت اعلی) ۱۳ ـ ماسوی‌الله ۱۴ ـ محل سلطنت اسم اعظم و فیض مقدس ۱۵ ـ حضرت و احدیت، محل سلطنت فیض اقدس. 

۱۶ ـ علم مفاض به انبیاء و حجج(ع) ۱۷ ـ قلب مؤمن ۱۸ ـ وجود عنصری پیامبر(ص) و امام(ع)، مرتبه وجودی انسان کامل و مقام شفاعت که فوق عرش است: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ؛ خداست که آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آن‌هاست، در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. برای شما جز او هیچ یاور و شفاعت‌کننده‌ای نیست، با این حال آیا متذکر و هوشیار نمی‌شوید؟» (سجده/ ۴)

ایکنا ـ روایات فراوانی ذیل آیاتی وجود دارد که واجد واژه‌های «عرش» و «اِسْتَویٰ» هستند. (در هفت موضع از قرآن کریم) لطفاً به ذکر چند روایتی بپردازید که به ما در رسیدن به معنای «عرش» کمک می‌کند. 

۱ ـ امیرالمؤمنین امام علی(ع) می‌فرماید: «قوله الرحمن علی العرش استوی، یعنی استوی تدبیره و علا امره... علی العرش بلا زوال» استوای بر عرش به معنای استیلا و احاطه تدبیر الهی و علوّ امر اوست. ۲ ـ امام سجاد(ع): «ویُعِیدُ عَرْشَهُ عَلَی الْمَاءِ کَمَا کَانَ أَوَّلَ مَرَّةٍ مُسْتَقِلًّا بِعَظْمَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ.» استوای دوباره بر عرش، با استقلال در عظمت و قدرت. ۳ ـ امام کاظم(ع): «عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی، اسْتَوَلی عَلَی مَا دَقَّ وَ جَلَّ.» استوای بر عرش، یعنی استیلای بر هر چه دقیق و جلیل است.

این بخش از این قسمت بحث را با جملاتی از علامه طهرانی(ره) به پایان می‌بریم: «کریمه مبارکه، الرحمن علی العرش استوی دلالت بر آن دارد که تخت سلطنت و فرمان‌فرمایی، اریکه قدرت، انفاذ امر و نهی تکوینی، ایجاد و ادامه جمیع اجسام و مادیات، پیدایش همه مجردات از ارواح و فرشتگان و عوالم عقول و بسائط، همه و همه از خداست و بس، و حضرت احد حی قیوم، صمد علیم و قدیر، بر چنین عالم گسترده‌ای مسلط و مسیطر است.» (نور ملکوت قرآن، ج ۲، ص ۷۶)

در جمع‌بندی این بحث موسع که سعی کردیم حتی‌الامکان خلاصه و فشرده عرض کنیم، به نظر می‌رسد تجمیع دو نکته تأویلی، محصول زیبا و دلچسبی به انسان تحویل دهد: نکته اول؛ تأکید بر تأویل «عرش» به روایت ردیف ۱۸، ضمن منظورکردن همه روایت‌های هفده‌گانه قبلی و نکته دوم؛ تأویل «ماء» به امام و علم و ولایت او.

محصول این تجمیع عبارت است از استیلای انسان کامل، اعظم مخلوقات، وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) از مقام و مرکز تدبیر، اراده و مشیت عالم با علم و قدرت شفاعت، بر تمامیت حیات که ظاهر و مظهر آن آب و باطن و تأویل آن دارندگان مقام عصمت‌اند. با این تأویل، فلسفه «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» و آزمایش مؤمنین هم آشکار و مبرهن می‌شود.

ایکنا ـ هفتمین آیه در بحث تأویلات قرآن با محوریت «ماء» را به آیه «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاءٍ غَيْرِ آسِنٍ...، داستان و اوصاف بهشتی که به تقواپیشگان وعده داده شده، این است که در آن نهرهایی از آب است که هیچ‌گاه گندیده نمی‌شود، رنگ، بو و طعمش تغییر نمی‌کند» (محمّد(ص)/ ۱۵) اختصاص دهید. 

با توجه به این آیه، بهشت، تجلی صفات و اعمال و ظهور و بروز عالم، نفس مؤمن در آخرت است. نهرهای جاری در بهشت، همان علوم و معارفی محسوب می‌شود که موجب حیات قلب بوده است؛ چون مؤمنین با علم و معرفت، اقرار به وحدانیت خدا، اسما و صفات ذات مقدس او و اقرار به حقانیت امام و پیامبر، قلب خود را از این علوم آبیاری کرده‌اند؛ در آنجا نیز ظهور این علوم که حیات قلب است، به‌صورت نهرهای آب که زنده‌کننده زمین خشک به‌شمار می‌رود، بروز و ظهور خواهد یافت.

از چهار نوع نهر (آب، شیر، عسل و شراب)، ابتدا نهرهایی را که از آب زلال‌ است و متعفن نمی‌شود، معرفی می‌کند. حیات دل به علم و معرفت خداست؛ بنابراین نهرهای علم و معرفتی که در قلوب جاری‌ست، در آنجا به‌صورت نهرهای زلال و غیرمتغیر، ظاهر و بارز است و مراد از أنهار، اصناف، انواع علوم و معارف حقه حقیقیه محسوب می‌شود.

مراد از «غَيْرِ آسِنٍ»، متغیرنبودن آن علوم به وهمیات، تشکیکات، عادات باطله، سنن ضاله و اعتقادات فاسده است. (امام‌شناسی، ج ۱، ص ۱۸۴ تا ۱۸۶، علامه طهرانی(ره)) امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «الماءُ سَیِّدُ شَرابِ الدُّنیا وَالآخِرَةِ؛ آب، سرور نوشیدنی‌های دنیا و آخرت است.» 

امام صادق(ع) می‌فرماید: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ، وَهُمْ آلُ مُحَمَّدٍ وَأَشْيَاعُهُمْ...؛ بهشت وعده‌داده‌شده، برای آل محمد(ص) و پیروان ایشان است.» امام باقر(ع) می‌فرماید: «فِيهَا أَنْهَارٌ فَالْأَنْهَارُ رِجَالٌ؛ نهرها در بهشت، در حقیقت مردانی هستند» و درباره آیه «وَقَوْلُهُ مَاءٍ غَيْرِ آسِنٍ فَهُوَ عَلِيٌّ(ع) فِي الْبَاطِنِ؛ و مقصود از آب زلال لایتغیر، در تأویل باطنی، وجود مقدس امام علی(ع) است.» بنابراین تأویل «ماء» همچنان امام(ع) محسوب می‌شود و این با تأویل آن به علم امام و علوم متقین از دریای بی‌کران معارف آنان هیچ منافاتی ندارد، بلکه همراه و سازگار است.

در ادامه، هشتمین آیه که به آن می‌پردازم، عبارت است از «إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا. عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا؛ همان نیکوکاران از پیمانه‌ای می‌نوشند که با کافور آمیخته شده است. آن پیمانه از چشمه‌ای‌ست که بندگان خدا از آن می‌نوشند و هرگونه بخواهند، آن را جاری می‌سازند.» (الإنسان/ ۵ و ۶)

و آیه نهم، «وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ. عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ؛ و آمیختگی آن چشمه (رَحیق) از تسنیم است، آن چشمه‌ای که فقط مقربین از آن می‌نوشند.» (المطففین/ ۲۷ و ۲۸)

چشمه کافور همان چشمه تسنیم است که آن نیز به مقربین اختصاص دارد و اما در کأس ابرار مقداری از آن ریخته می‌شود. ابرار از شراب مُهرکرده شده می‌خورند، مهر آن طیب و پاکیزه و همان قوانین شرع مقدس است که با آن ظرف شراب را پر کرده و از دستبرد شیطان مصون داشته‌اند. قدری از نهر تسنیم داخل آن شراب صافی کرده و به ابرار می‌دهند؛ ولی مقربین از خود چشمه تسنیم که از بالاترین نقطه از نقاط بهشت جاری‌ست، می‌آشامند. 

آنکه بر اعراف قرار دارد و تسنیم از زیر پای او جاری‌ست، مقام ولایت کبری، حضرت مولی‌الموالی، امیرالمؤمنین(ع) است که تمام مقربین از چشمه جاری‌شده از زیر پای آن حضرت می‌آشامند. نهر تسنیم از قلب آن حضرت سرچشمه می‌گیرد، مقربین را سیراب می‌کند، سپس به حوض کوثر وارد می‌شود و از آنجا به قلوب شیعیان و موالیان.

هریک از أنهار، عیون و علوم که ذکر شد، چه تسنیم و کافور، چه زنجبیل، چه خمر صافی، چه نهر شیر، یا آب غیرمتعفن، یا نهر عسل، همه از مقام ولایت که علم مطلق است، سرچشمه می‌گیرد و افراد بنی‌آدم را هریک به‌نوبه خود، به حسب ظروف و استعدادها سیراب می‌کند. روایاتی بسیار و مستفیض از ائمه(ع) وجود دارد که ساقی کوثر، حضرت امیرالمؤمنین(ع) است. (امام‌شناسی، ج ۱، ص ۱۸۸ و ۱۸۹، علامه طهرانی (ره))

آب کوثر که ممزوجی از چشمه تسنیم و چشمه مَعین است، برای شست‌وشوی دل‌های گناهکاران، بسیار مفید و حیات‌بخش است. ماء مَعین، علوم و معارف الهی و ماء تسنیم، محبت و ولایت است. چون این دو با هم مخلوط گردد، مزاجی از علوم الهیه توأم با ولایت که حقیقت توحید است، به دست می‌آید و آن است که جگرهای سوخته را سیراب می‌کند و هرکس بنوشد، دیگر ابداً تشنه نمی‌شود و هرکس ننوشد، هیچ آشامیدنی دیگری نمی‌تواند او را سیراب کند: «وَنَادَىٰ أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ ۚقَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ.» (الأعراف/ ۵۰)

عالم آخرت، عالم ظهور حقیقت است. کسی که در دنیا با ایمان، عمل صالح، اطاعت و ولایت ائمه اطهار(ع) راهی برای خود باز نکرده، از آبشخور آب حیات، زندگی معنوی و چاشنی ولایت محروم است. او سیاه‌چهره و لَه‌لَه‌زنان در تشنگی فرومی‌رود و صاحبان ولایت و محبان، سپیدچهره و سیراب هستند؛ بنابراین حوض کوثر، مقام ظهور و بروز ولایت محسوب می‌شود. (معادشناسی، ج ۹، ص ۴۵۹ تا ۴۶۱)

آبی که در مقام تشریف و معنا، مهریه حضرت کوثر(س) است، تأویلی جز این ندارد. او دارای مقام شفاعت کبری، محور آل‌کسا، رضایتش هم‌ارز رضایت خدا و غضبش در تراز غضب اوست.

به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی‌ست. در چارچوب این موضوع، مباحث زیادی درباره هر دو پدیده «ماء و دعاء» باقی ماند، از جمله آب و حواس انسان، آب و تمثیلات قرآنی، آب در سایر ادیان و مکاتب، آب و حیات در کرات دیگر، آب و تمدن‌های بشری، ادعیه و مناجات‌های رمضانیه، ادعیه قبل و حین و بعد از نمازهای یومیه، ادعیه بطلان سحر و جادو، آب و دعا در آینه هنر، دعا و قانون جذب و کوانتوم و... . ان‌شاءالله خداوند توفیق ادامه و تکمیل این مباحث را به زودی عطا کند.

ایکنا ـ با توجه به موضوع بحثمان، شایسته است کلاممان را با دعا و نیایش تمام کنیم. لطفاً به دعایی مأثور از معصومین(ع) اشاره کنید. 

به چند فراز از دعای وداع با ماه رمضان، به روایت امام سجاد(ع)، دعای چهل‌و‌پنجم صحیفه سجادیه می‌پردازم: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ، «اللَّهُمَّ وَأَنْتَ جَعَلْتَ مِنْ صَفَایَا، تِلْکَ الْوَظَائِفِ وَخَصَائِصِ، تِلْکَ الْفُرُوضِ شَهْرَ رَمَضَانَ، الَّذِي اخْتَصَصْتَهُ مِنْ سَائِرِ الشُّهُورِ؛ بار خدایا، یکی از برگزیده‌ترین وظایف و خاص‌ترین واجبات، ماه رمضان را قرار دادی، ماهی که آن را از میان دیگر ماه‌ها ویژگی بخشیده‌ای.» 

«وَتَحَیَّرْتَهُ مِنْ جَمِيعِ الْأَزْمِنَةِ وَالدُّهُورِ، وَآثَرْتَهُ عَلَىٰ كُلِّ أَوْقَاتِ السَّنَةِ، بِمَا أَنْزَلْتَ فِيهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَالنُّورِ، وَضَاعَفْتَ فِيهِ مِنَ الْإِيمَانِ؛ و از بین همه زمان‌ها و ایام، آن را انتخاب فرمودی و بر همه اوقات سال برتری‌اش داده‌ای، زیرا که در آن قرآن و نور را نازل کرده‌ای و بر تکالیف مؤمنان، چندبرابر افزوده‌ای.» 

«وَفَرَضْتَ فِيهِ مِنَ الصِّيَامِ وَرَغَّبْتَ فِيهِ مِنَ الْقِيَامِ وَ أَجْلَلْتَ فِيهِ مِنْ لَيْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِي هِيَ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ و روزه را در آن واجب داشته‌ای و مردمان را به برخاستن برای عبادت ترغیب کرده‌ای و شب قدر را که از هزار ماه بهتر است، تجلیل فرموده‌ای.» 

«فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَيْنَا وَغَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا وَلَزِمَنَا لَهُ الذِّمَامُ الْمَحْفُوظُ؛ ای خداوند، اینک با او وداع می‌کنیم، همانند وداع با عزیزی که فراقش بر ما گران است و رفتنش ما را غمگین و گرفتار وحشت تنهایی می‌کند، عزیزی که او را بر ما پیمانی‌ست که باید حرمتش نگه داریم.» 

«وَالْحُرْمَةُ الْمَرْعِيَّةُ وَالْحَقُّ الْمَقْضِيُّ فَنَحْنُ الْقَائِلُونَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرِ وَيَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ؛ و حرمتی که باید رعایت و حقی که باید ادا کنیم، پس اکنون می‌گوییم بدرود، ای بزرگترین ماه خدا و ای عید اولیای خداوند.» 

همچنین از باب تیمن و تبرک، چند فراز از دعای وداع با ماه مبارک رمضان به روایت امام صادق(ع) در مفاتیح‌الجنان، منقول از اصول کافی را هم یادآور می‌شویم.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ، «اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ الْمُنَزَّلِ، شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ، وَهَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ وَقَدْ تَصَرَّمَ، فَأَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَكَلِمَاتِكَ التَّامَّةِ، إِنْ كَانَ بَقِيَ عَلَيَّ ذَنْبٌ لَمْ تَغْفِرْ لِي، أَوْ تُرِيدُ أَنْ تُعَذِّبَنِي عَلَيْهِ، أَوْ تُقَاسِنِي بِهِ، أَنْ يَطْلُعَ فَجْرُ هَذِهِ اللَّيْلَةِ، أَوْ يَتَصَرَّمَ، إِلَّا وَقَدْ غَفَرْتَهُ لِي، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ...؛ ای خدا، تو در کتابی که بر پیامبر خاتم(ص) نازل کردی، فرمودی: ماه رمضان آن ماهی‌ست که در آن قرآن نازل شده و این ماه مبارک رمضان به پایان رسید. پس از تو درخواست می‌کنم به حق ذات بزرگوار کریمت و به حق کلمات تامه‌ات، (ارواح پاک و نفوس کامل و مکمل) خاصانت که اگر تاکنون بر من گناهی باقی‌ست که هنوز نبخشیده‌ای و اراده عذاب مرا به آن گناه داری، ای خدا، آن گناه را پیش از آنکه صبح این شب آخر رمضان طلوع کند و این ماه به پایان برسد، کرم کن و از آن گناه درگذر، ای مهربان‌ترین مهربانان عالم.» 

«يَا رَبِّي الَّذِي لَيْسَ لِي رَبٌّ غَيْرُهُ، لَا يَكُونُ هَذَا الْوَدَاعُ مِنِّي لَهُ وَدَاعَ فَنَاءٍ، وَلَا آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِلِقَاءِ، حَتَّىٰ تُرِيَنِيهِ مِنْ قَابِلٍ فِي أَوْسَعِ النِّعَمِ وَأَفْضَلِ الرَّجَاءِ، وَأَنَّ لَكَ عَلَيَّ أَحْسَنَ الْوَفَاءِ، إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ، اللَّهُمَّ اسْمَعْ دُعَائِي وَارْحَمْ تَضَرُّعِي وَتَذَلُّلِي لَكَ وَاسْتِكَانَتِي وَتَوَكُّلِي عَلَيْكَ...؛ ای پروردگار من که جز تو مرا پروردگاری نیست، این وداعی که با ماه رمضان کردم (لطفی کن که) وداع فنا و مرگ و آخرین عهد ملاقاتم با ماه مبارک رمضان نباشد تا آنکه به من در سال آتیه، ماه رمضان را بنمایانی، درحالی‌که در وسیع‌ترین نعمت باشم و بهترین امید و با تو در بهترین عهد و وفاداری باشم. (این دعایم اجابت کن که) البته تو مستجاب‌کننده دعای خلقی. ای خدا، دعای مرا اجابت کن و به تضرع و زاری‌ام ترحم فرما و بر ذلت و خواری‌ام و اعتماد و توکلم بر حضرتت رحم آور.»

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْبُرْ مُصِيبَتَنَا بِشَهْرِنَا وَبَارِكْ لَنَا فِي يَوْمِ عِيدِنَا وَفِطْرِنَا؛ بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و با اجر و پاداشت مصیبت ما (سپری‌شدن ماه رمضان) را جبران کن و این روز عید را بر ما مبارک گردان.» 

«اللَّهُمَّ إِنَّا نَتُوبُ إِلَيْكَ فِي يَوْمِ فِطْرِنَا الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِينَ عِيدًا وَسُرُورًا؛ خدایا ما در این روز فطر، به سوی تو بازمی‌گردیم، روزی که در آن برای مؤمنین عید و شادمانی قرار داده‌ای.» 

«اللَّهُمَّ تَجَاوَزْ عَنْ آبَائِنَا وَأُمَّهَاتِنَا وَأَهْلِ دِینِنَا جَمِيعًا، مَنْ سَلَفَ مِنْهُمْ وَمَنْ غَبَرَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛ای خدا، از پدران و مادران و هم‌کیشان ما، آنان که دیده از جهان بسته‌اند و آنان که هنوز از جام مرگ ننوشیده‌اند، درگذر.» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ.

ایکنا ـ و سخن پایانی. 

ماه عظیمی را به پایان بردیم؛ ماهی که در لسان پیامبر اعظم(ص) در خطبه روز آخر ماه شعبان آمده است: «هُوَ شَهْرٌ، أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ، وَأَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ، وَآخِرُهُ الإِجَابَةُ وَالعِتْقُ مِنَ النَّارِ.» (اصول کافی، ج ۴، ص ۶۷)

خداوند بزرگ را شاکریم که چنین توفیقی را از لیلةالرغائب نصیب‌مان کرد. بر خود فرض می‌دانم از زحمات خدمتگزاران خبرگزاری ایکنا در کاشان، اصفهان و تهران، کمال سپاس و امتنان خود را ابراز کنم و اجر زحماتشان را از قرآن و صاحب قرآن خواهانم.

عید سعید فطر را که بازگشت انسان‌ها به فطرت پاک الهی‌ست، خدمت مخاطبان محترم تبریک عرض می‌کنم و امیدوارم سال جدید نیز برای همگان، سالی خوب همراه با موفقیت‌های مادی و معنوی باشد.

زهراسادات محمدی

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha