به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، رهبر معظم انقلاب در نامهای خطاب به جوانان غرب ضمن دعوت به مطالعه منابع اصیل اسلام، از آنها خواستهاند با حقایق اسلام آشنا شده و پلی از اندیشه و انصاف را بر روی شکافهای ایجاد شده بکشند.
برخی این نامه را همسو با نامه تاریخی بنیانگذار کبیر انقلاب به گورباچف تلقی کردهاند و برخی نیز این شیوه را باب جدیدی از گفتوگو میان اندیشهها و تفکرها بیان کردهاند. مصطفی نوروزی، مشاور سیاسی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، این نامه را در راستای «دیپلماسی فطرت» و بر اساس آموزههای قرآن کریم بیان میکند. روشی که فطرت بیدار و حقیقتجوی جوانان به خوبی میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
مصطفی نوروزی در گفتوگو با ایکنا به ابعاد مختلف نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غرب و آمریکای شمالی پرداخته است:
ـ رهبر معظم انقلاب در نامهای که خطاب به جوانان غرب مرقوم فرمودند، تلاش کردند باب جدیدی از معرفی مبانی و اندیشه اسلام را باز کنند. به نظر شما به چه دلیل این نامه در این دوره نگاشته شد و چه تأثیراتی میتواند داشته باشد؟
نامهای که از سوی رهبر معظم انقلاب نوشته شد، فصل جدیدی در ارتباط فکری و فرهنگی جهان اسلام با جهان غرب بود و باب گفتوگوی جدیدی بین دو جهان دینی و فرهنگی باز کرد. درست است که مخاطب این نامه جوانان هستند، اما متن نامه نشان میدهد که یک حرکت و دیالوگ جدیدی بین اسلام و غرب شکل گرفته که میتواند منجر به یک تفاهم و همفکری شود و در حالیکه جریانهای سیاسی و دستگاههای مرتبط با ثروت و قدرت نمیتوانند در این عرصه تأثیرگذار باشند، میتوانیم با این تفاهم و همفکری به سمت یک اتفاق جدید و نویی برویم.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیاز به چنین فضایی داشتیم. در هر انقلابی شاهد یک دوره پرشتاب و یک دوره هیجانات هستیم که منجر به خشونت و درگیری میشود. در دورههای بعد، انقلاب وارد عرصه سازندگی و تغییرات و تجدید نظر در بافتها و شکل انقلاب و حتی در بخشی از قوانین میشود و در گام بعدی انقلاب باید بتواند نقطه نظرات اصلی خود را به فهم جهانیان برساند و جهان را با رویکرد اصلی خود آشنا سازد.
امروز انقلاب اسلامی ایران در این مرحله قرار دارد؛ دهه چهارم انقلاب اسلامی زمانی است که باید بتوانیم مفاهیم، رویکرد و چهرههای اصلی را به دنیا معرفی کنیم. در دهههای اول، دوم و سوم انقلاب، کشور درگیر اتفاقات دیگری بود و به نوعی درگیر شرایط داخلی و جنگ تحمیلی بود، اما امروز با توجه به شرایط و موقعیتی که داریم میتوانیم پیام اسلام و انقلاب را به سمع و نظر جهانیان برسانیم و در این مسیر لازم است جریانهایی که خیمه زدهاند و بر افکار و اندیشههای جهانی مسلط هستند را کنار بزنیم تا بتوانیم این ارتباط و گفتوگو را برقرار کنیم.
ـ چه پیامها و مفاهیمی در این نامه منعکس شده است؟
رهبر معظم انقلاب بر اساس آموزههای قرآنی پیش رفتهاند؛ همانطور که در آیه شریفه آمده است «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»، روح اسلام، روح دعوت، کتاب و قرائت است. رهبر معظم انقلاب این موضوع را گوشزد کردهاند و تأکید داشتند که اگر غرب به ویژه جوانان بخواهند حقیقت را دریافت کنند، نیاز به خواندن و فهمیدن دارند. ایشان در این نامه جوانان را به قرائت دعوت کردهاند؛ چرا که اسلام یک حقیقت قابل فهم و مطالعه است و تحمیلی نیست.
این مسئله نشان میدهد که انقلاب اسلامی متفاوت از انقلابهای دیگر است. انقلابی است که با افکار، روح و قلب انسانها مرتبط است کمااینکه در پیام نیز این مسئله به روشنی مطرح شده است. انقلابهای متأخر معمولاً با خشم و فریاد معرفی میشدند و بر عناصری مانند فریاد و خون و اسلحه و فشنگ تأکید میکردند، بنابراین انقلاب به فریاد خشم، انفجار احساس و تجلی خون تعبیر میشد، اما انقلاب اسلامی اینگونه نبود و بحث دیگری را مطرح میکرد؛ انقلاب اسلامی با تأکید بر عنصر آگاهی، دعوت و جوششهای انسانی پیش میرفت و رهبر معظم انقلاب با طرح این دیالوگ این عناصر را به جوانان غرب معرفی کردند.
اگر جوانان غرب اسلام را یک حقیقت منزوی، بیخاصیت، دست بسته و خاموش شناخته بودند، و یا در کنار سایر انقلابها همراه با خشم و فریاد برای آنها ترسیم شده بود، مقام معظم رهبری از جوانان خواستند با مراجعه به منابع و کتب اصلی به حقیقت زلال دست پیدا کنند.
چه عاملی باعث شده است که این نامه خطاب به جوانان غرب نوشته شود، در حالیکه پیش از این نامهای که امام خمینی(ره) از همین جنس نوشته بودند، خطاب به سران کشور شوروی بود؟
اینکه دولتها مورد خطاب قرار نگرفتند به این دلیل است امروز دولتهای غربی مانع اصلی در این مسیر هستند. ساخت دولت در غرب ساخت ستمگرانه، ضد آگاهی و ضد انسانی است. به همین دلیل قدرت با عناصر ضد آگاهی، ایجاد غفلت و تردید و ایجاد زاویه انحرافی در فهم و درک انسانها ایجاد میشود بنابراین نمیتواند مورد خطاب قرار گیرد چرا که خود یک عنصر مزاحم در آگاهیبخشی است.
امروز غرب به صورت تمامقد در حال مبارزه با حقیقت است. از سال 1991 که بلوک شرق فروریخت، غرب اسلام را به عنوان یک مانع جدی تلقی میکند. هر چند دو بلوک شرق و غرب از یک جنس بودند، اما غرب تلاش کرد با ایجاد یک تصوبر ترسناک از بلوک شرق اهداف خود را پیش ببرد. پس از فروپاشی بلوک شرق، غرب تلاش کرد در قبال اسلام نیز دست به چنین اقدامی بزند در صورتی که اسلام حقیقت امروزی نیست. درست است که یک جنبش نوین محسوب میشود اما یک حقیقت دیرین است. آنها نمیتوانند کاری که با بلوک شرق در دوران جنگ سرد انجام دادند، با اسلام انجام دهند اما به دلیل اینکه ساخت قدرت یک ساخت به شدت سلطهگر است، تمام همّشان را گذاشتهاند تا اسلام را ترسناک نشان دهند.
همین اسلام در جنگهای صلیبی غرب را بیدار کرد و غرب نمیتواند اینگونه با اسلام برخورد کند و ذهن جوانان را به یک کانال انحرافی سوق دهد. با تذکر به این قضیه میتوانیم به خوبی حرکت دولتها را مهار کنیم. اصلیترین عامل بیداری غرب مواجه آنها با جهان اسلام بود و نمیتوانند با اسلامهراسی بسیار بسیار ناشیانه و غیر انسانی ذهن جوانان و کسانی که به دنبال حقیقت هستند را منحرف کنند.
اگر امروز اسلام به واسطه عملکرد گروهی مانند داعش، ترسناک نشان داده میشود، به دلیل قدرتی است که به صورت ظالمانه در غرب عمل میکند، بنابراین باید از این دولت و قدرت عبور کرد. به دلیل همین رفتارهای ظالمانه و غیر منطقی نمیتوان با آنها مواجه شد.
در کشورهای افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه و لبنان که آمریکاییها نفوذ فوقالعادهای دارند، امکان رشد جریانهای افراطی به یک جریان بزرگ قطعاً با رضایت آنها بوده است. با عواملی که در شگلگیری، رشد و تجهیز جریانهای افراطی نقش داشتند، چگونه میتوان تعامل ایجاد کرد؟
عرصه دیپلماسی نیز امروز مبتنی بر غیر واقعی نشان دادن حقایق شده است. متأسفانه هنر دپیلماسی این است که واقعیت را به غیر واقعیت تبدیل کند؛ چرا که منافع قدرتها در این کار است و آنها میتوانند به این واسطه سلطه خود را حفظ و افزایش دهند.
ـ در این نامه بر مراجعه جوانان به منابع اصیل اسلام تأکید شده است. این تأکید چه نشانهای میتواند داشته باشد؟
مراجعه مستقیم به منابع و دریافت فهم درست و مستقیم از آنها یک ادعای بسیار بزرگ است. دعوت به قرائت منابع اصیل اسلام نشان میدهد که این منابع به قدری روشن و بین هستند که با تمام آن زبانهای پیچیده دیپلماسی رایج در دنیا تفاوت دارد و به خوبی میتوان با مراجعه به منابع اصلی، حقیقت بیپیرایه را به خوبی درک کرد.
در انقلابهای چپ مبتنی بر آموزههای مارکس، هیچ گونه امکان مراجعه مستقیم به کتابهای کاپیتال و مانیفیست و امثال اینها وجود ندارد. امروز اگر کسی بخواهد انقلابهای چپ را بشناسد، نمیتوان او را به مطالعه کتب کاپیتال یا مانیفیست و یا شناخت انگل دعوت کرد چرا که فرد باید در فلسفه سررشته داشته باشد و یا توانمندیهای فوقالعادهای برای دریافت محتوای پیامها داشته باشد تا بتواند با مراجعه به این منابع، روح و تفکر انقلابهای چپ را بشناسد. به دلیل اینکه در قرن بیستم نمیتوانستند به این شیوه علمی جوامع را دعوت کنند، به اسلحه و خشونت متوسل شدند.
در این سو، مقام معظم رهبری در نامه به جوانان غرب مطرح میکنند که به قدری پیام اسلام روشن و بیّن است که جوانان میتوانند در متن اتفاقات سخت و گنگی که وجود دارد، به قرآن مراجعه و از آن استفاده کند. همانطور که در قرآن نیز آمده است «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ».
ـ برخی معتقدند نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان در قالب دیپلماسی عمومی قابل تعریف است. نظر شما در این رابطه چیست؟
به نوعی نامه رهبر معظم انقلاب یک گام بالاتر از دیپلماسی عمومی، دعوت به فطرت یا دیپلماسی فطرت است؛ یعنی یک گام فراتر از فهم اجتماعی، به یک فهم هویتی و درک انسانی اشاره دارد. در آموزههای قرآن نیز اصلیترین دعوت این است که انسان به حقیقت خود برسد.
اینکه جوانان مورد خطاب رهبر معظم انقلاب قرار گرفتهاند به دلیل این است که تعلقات، وابستگیها و رسوبها امکان یک اتفاق نو را در دلها نمیدهد، اما صحبت با جوانان یعنی آغاز یک خیزش جدید. البته رهبر معظم انقلاب نظرشان این نیست که جوانان غرب مسلمان شوند. این گام دعوت جوانان به درک حقیقت است و این منطق حقیقتیابی در بین جوانان دیده میشود.
این نامه نقطه خیزش جدید و گفتوگویی است که میتواند اذهان و روحها را به یک حقیقت جدید در شرایطی برساند که زبان دیپلماسی، قدرت و ارتباطات جهانی یک زبان غیر واقعی است. ما میخواهیم این سلطهها و هژمونیها را با درک حقیقت در هم بشکنیم که این امر از طریق جوانان امکانپذیر است.
ظرافتهای دقیقی در این نامه لحاظ شده است تا به سمت یک تحول عمیق در قرن بیستویکم حرکت کند و این تحول با یک دعوت آغاز شده که هیچ اجباری در پذیرش آن نیست. حتی در این نامه از اسلام تعریف و تمجید نشده است؛ این نامه یک هشدار و تلنگر است تا فهمها به حرکت دربیایند.
امروز خیزشهای در کشورهای اسلامی به وجود آمده که هر فرد یا گروهی با هر قرائتی که از این خیزشها دارد، آن را مثبت ارزیابی میکند. مردم خواستند گام رو به جلویی بردارند و خود را از دست استبداد نجات دهند اما ایجاد جریانی همچون داعش در قلب منطقه تمام بارقههای امید را به ناامیدی تبدیل میکند. حال که ابزار قدرت و دیپلماسی و ابزار سخت و نرم به نفع آنهاست و غرب با استفاده از این ابزارها پدیدهها را به نفع خود برمیگرداند، چارهای نداریم جز اینکه خیزشی را از درون دنیای غرب آغاز کنیم و در برابر پدیده زشت «قلب واقعیت» عکسالعمل نشان دهیم و تبیین حقیقت را به منظور ایجاد خیزشی جدید از آنجا کلید بزنیم.
ـ برای رسیدن به این هدف چه ابزارهایی باید مورد توجه قرار گیرد و یا اساساً چه ابزارهایی در این زمینه مؤثر هستند؟
از امروز باید جوانان ایران و سایر کشورهای اسلامی وارد گفتوگو با جوانان غرب شوند. در این زمینه نقش دانشگاهها و فرهیختگان برجستهتر میشود. ورود جوانان دو حوزه فکری به بحث و گفتوگو آنها را به حقانیت سوق میدهد. به ویژه اینکه اسلام خود را در سه گام به دنیا معرفی کرده است: دعوت، استراتژی وحدت و رحمت و عطوفت. این عناصر بر خلاف آن چیزی است که داعش مطرح میکند.
با وجود اینکه قرآن تأکید دارد که جهانیان خود را برای وحدت ذیل یک حقیقت بزرگ و شگرف آماده کنند، داعش تلاش میکند با سوءاستفاده از آیات قرآن، راهی برای گردن زدن انسانها پیدا کند.
این باب گفتوگو میتواند جوانان را به جوش و خروش در بیاورد تا بر مبنا و مدار درک و فهم جهانی، گفتوگویی فراتر از دانشگاهها میان میلیونها جوان در حوزههای مختلف شکل بگیرد تا دنیای جدیدی را ترسیم کنند.